جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۹ - ۲۱ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۶۳۶۰
فیلم و سینمای جهان

نیل جوردن فیلمساز ایرلندی از «گره‌ تا» می‌گوید

مادران و دخترانی که دنیا را به‌هم می‌ریزند!

نیل جوردن و گریس مورتز,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
نیل جوردن فیلمساز سرشناس ایرلند جنوبی پس از ۸ سال دوری از پرده‌های نقره‌ای با ارائه فیلم جدید روانی و جنایی «گره‌تا»‌به سطح اول سینمای جهان بازگشته است.

جهان، اوج کار جوردن را در اواخر دهه ۱۹۸۰ و در طول دهه ۱۹۹۰ و در اوایل دهه ۲۰۰۰ به چشم دید. در همه حال او مردی بود که داستان‌های سوررئال مورد نظرش را با عوامل کینه و رمانس در هم آمیخته و از این طریق فیلم‌های ساختارشکنی را مانند «در جمع گرگ ها»، «بازی تمنا» و «مصاحبه با خون آشام» رو کرده است و حتی در زمینه اپیک‌های تاریخی و واقعی نیز فیلم تحسین شده‌ای مانند «مایکل کالینز» را در کارنامه‌اش دارد.

 

جوردن در اکثر کارهایش در عرصه‌هایی کنکاش کرده که نقش و سهمی در زندگی روزمره انسان‌ها ندارد و «گره‌تا» نیز مستثنی از قاعده نیست. در این فیلم کاراکتر اصلی که با همین نام خوانده می‌شود و ایزابل هوپر هنرپیشه کهنه کار فرانسوی ایفاگر رل اوست، زنی تنها و مسن و در جست‌وجوی آشنایی‌های تازه است تا سختی‌های ایام پیری را برای خود کم کند.  او در همین راه با فرانسیس (چلو گریس مورتز) آشنا می‌شود که گارسون یکی از رستوران‌های واقع در منطقه ریست وی در شهر نیویورک امریکا است و اخیراً به آپارتمان یکی از دوستانش (مایکا مونرو) نقل مکان کرده و غم مرگ مادرش را که بتازگی از این جهان رفته است، می‌خورد. روزی فرانسیس کیف پول گره‌تا را که بر سطح زمین در ایستگاه مترو افتاده است می‌یابد و برحسب وظیفه آن را به دست گره‌تا می‌رساند و این امر آشنایی بین آنها را تشدید می‌کند اما فرانسیس هر چه بیشتر از گره‌تا و نیات درونی او مطلع می‌شود، فزون‌تر قصد فاصله گرفتن از وی را پیدا می‌کند. جوردن که از سال ۲۰۱۲ و زمان «بیزانتیوم» هیچ فیلم بلند دیگری را نساخته بود و البته در مقطعی هم روی سریال تلویزیونی «بورگیاس و ریوی یرا» کار کرده بود، توضیحات زیادی درباره بافت و رسالت‌های «گره‌تا» دارد.

 

گره‌تا به‌رغم داشتن برخی تم‌های دلخواه شما و منجمله انسان‌های ایزوله‌ای که به یکدیگر روی می‌آورند برخی تفاوت‌ها را نیز با کارهای سابق شما دارد. این ترکیب را چگونه از آب درآوردید؟

همه چیز با سناریویی که در دست داشتم، آغاز شد و این چیزی بود که از قبل دوست داشتم و با آن آشنا بودم. از همه جالب‌تر برای من مرکزیت کامل یک کاراکتر زن در این قصه بود و آن هم زنی متفاوت و در جست‌وجوی چیزهای ناشناخته. شاید تا ۲۰ سال پیش کمپانی‌های بزرگی مثل پارامونت و سونی چنین طرح‌هایی را تصویب نمی‌کردند اما اینک رویکرد به فیلم‌های مستقل همه گیرتر شده است.

 

در تأیید گفته‌های شما، زنان در این فیلم همه چیز را در دست دارند و حتی فردی که کاراکترهای اصلی را تعقیب و آنها را اذیت می‌کند نیز یک زن است. آیا عمداً این تغییر رویه را دادید؟

این که کاراکترها بیشتر درصدد تشکیل دوستی‌هایی مؤثر هستند و قصد کمک‌رسانی به افرادی شبیه خویش را دارند، یک جور تنوع در زمینه ساخت این گونه فیلم‌ها است. آدم‌های این قصه از تنهایی و نداشتن «هم صحبت» گریزان هستند و همین مسأله آنها را به سوی یکدیگر می‌کشاند. کاراکتر گره‌تا از این بابت متفاوت و جالب است که برای پرهیز از رنج تنهایی دست به هر کاری می‌زند و وقتی به خواسته‌اش رسید، حاضر نیست به هیچ قیمتی آن را رها کند.

 

شوک بزرگ شما تغییری است که در باورها نسبت به کاراکتر گره‌تا به وجود می‌آید. او ابتدا رفتارهای چهره‌ای بسیار مهربان دارد اما بعداً مشخص می‌شود که نیات او چیز دیگری است.

شاید هم وقتی خواسته‌ها و حتی میزان علاقه آدم‌ها افراطی می‌شود، این وضعیت پیش می‌آید. گاهی حتی مادرهای تحصیلکرده و مدرن و شیک‌پوش آن قدر از بچه‌های خود توقع دارند که آنها را به ستوه می‌آورد. اصولاً تا زمانی که با کاراکترهای زن ناشناخته در فیلم‌های خود طرف هستید، می‌توانید توقع هرگونه واقعه عجیب و دور از انتظار را داشته باشید و دنیا را به هم بریزید. یک زن مسن  که فقط از او انتظار حمایت کردن و رفتارهای مادرگونه را دارید،  زمانی که در جهت‌های خلاف آن حرکت می‌کند می‌تواند هر جمعی را بیازارد و هر فیلمی را تکان دهد.

 

اما شما در فیلم «بیزانتیوم» نیز چنین ارتباطی را مطرح کرده و از یک رابطه عجیب و دینامیسم غیرمعمول مادر و فرزندی گفته بودید.

البته سناریوی این دو فیلم کار افرادی متفاوت است و اصل داستان از کسانی می‌آید که در گروه تولید ما جای نداشته‌اند. «بیزانتیوم» را ویرا بوفینی نوشته که یک هنرمند تبعه بریتانیا است و «گره‌تا» کار یک نویسنده امریکایی به نام ری رایت است. تشابه نسبی داستان‌های دو فیلم یک امر تصادفی است  و این‌که در هر دو یا مادر به‌دنبال دختر خود است و یا دختر چهره‌ای مادرگونه برای خود می‌خواهد نه محصول تلاش من برای یافتن مکرر این تم، بلکه یک چیز شانسی و اتفاقی است. تکرار می‌کنم که پیچیدگی رمزآسای کاراکتر گره‌تا مهم‌ترین چیزی بود که مرا متقاعد به ساختن این فیلم کرد و زمانی که ایزابل هوپر توانا و کهنه‌کار پذیرفت این رل را بازی کند، این الزام و تمایل به انجام این کار در من بیشتر شد.

 

ایزابل هوپر تا چه حد در دیالوگ‌ها و یا شکل و محل ایستادنش در هر سکانس تغییر ایجاد کرد؟

من فقط این را می‌گویم که به خاطر حضور این استاد حرفه بازیگری از کشور فرانسه، من پذیرفتم که هر تغییر لازمی را در متن قصه و کارها و حرف‌های گره‌تا ایجاد کنم.

 

تمرینات مشترک هوپر و گریس مورتز قبل از شروع فیلمبرداری به حد لازم رسید؟

بخشی از زمان تمرین مشترک بازیگران صرف ایجاد تغییرات لازم در بطن اتفاقات و جریان دیالوگ‌ها شد و بواقع تمرین‌های ما محل تکامل بخشیدن بیشتر به قصه بود.

 

فیلم شما این واقعیت تلخ را هم القا می‌کند که هر چه وسایل ارتباطی بیشتر و مدرن‌تر می‌شود تنهایی انسان‌ها نیز فزونی می‌گیرد زیرا براحتی با امثال اینترنت و موبایل و این جور چیزها می‌توان به مقصود رسید.

همین طور است. به سطح شهر و زندگی جاری در آن نگاه کنید. مردم هر چه تنهاتر شده‌اند و به جای گفت‌وگو با یکدیگر سرشان توی موبایل‌ها و لپ تاپ هایشان فرو رفته است و راه تماس و گفت‌وگویشان همین وسایل است.

 

این نیز یک تم تکرارشونده در فیلم‌های شما است افرادی که به گونه‌ای و مثلاً با وسایل الکترونیکی خودشان و سایرین تحت کنترل و بازبینی قرار دارند.

این گونه است که آدم‌های این عصر تبدیل به بیگانه‌هایی شده‌اند که در یک جامعه ناآشنا و غیرخودی زندگی می‌کنند. اینها مواردی است که مرا به ساخت «مصاحبه با خون آشام» و یا «بازی تمنا» سوق داد. چهره‌هایی که شاید انسان‌نما باشند اما کارهایی هیولاوار انجام می‌دهند. این آدم‌ها شایسته توجه و قصه هایشان سوژه‌ای مناسب برای تصویرسازی‌های متفاوت سینمایی است.

 

شما دائماً از این ژانر به آن ژانر تغییر مکان می‌دهید و گاهی نیز آنها را ادغام می‌کنید و ورودتان به مدیوم تلویزیون نیز دست‌های شما را بیشتر باز کرده است. آیا این فرآیندها برای این است که قصه مورد نظرتان را به شکلی بهتر بگویید؟

تجربه من در تلویزیون به سریال «بورگیاس و ریوی‌یرا» ختم می‌شود و آن هم عرصه‌ای مناسب‌تر برای سناریست‌ها است تا کارگردان‌ها. البته من از نوشتن داستان این مجموعه لذت بردم اما این کار با عجله انجام شد و ایراد کار در تلویزیون این است که وقت زیادی از شما می‌گیرد و طبعاً کارهای سینمایی‌تان را کاهش می‌دهد. من همان تجربیات سینمایی را ترجیح می‌دهم و تک داستان‌های روانی و متمرکز بر یک ژانر خاص و اتفاقات تکان‌دهنده را، چیزی مثل «گره‌تا» را.

 

وصال روحانـي

 

 

iran-newspaper.com
  • 13
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش