
«دستهبنديهاي اينچنيني را بايد دولت انجام دهد و مؤلفهها و مشخصههاي آن را بهصورت شفاف به وزارت ارشاد، مسئولان و مديران، هنرمندان و... اعلام کنند. بايد مشخص باشد چهچيز هنجارمند است و چهچيز خير. در غيراينصورت و مثلا درحالحاضر اين اصطلاح فقط براساس سلايق افراد ايجاد و بهکار برده ميشود. در کل مجموعه نظام بايد تعريف درستي از موضوع مذکور داشته باشند و آنهم توسط شورايعالي انقلاب فرهنگي مصوب شده باشد.» اينها را کمال خرازي در تعريف کنسرت هنجارمند به خبرگزاريها گفت؛ عنواني که از زبان يکي از کانديداها در مستند انتخاباتياش مطرح شد؛ همان کساني که حالا يادشان افتاده است رئيسجمهوري روحاني نتوانسته براي محمدرضا شجريان کاري انجام دهد، همانها که حتي صدايش را، حتي ربنايش را هم از صداوسيما محروم کردند، حالا يادشان افتاده است که به موسيقي کمک ميکنند که کنسرتهاي هنجارمند بايد در اين مملکت برگزار شود که در اين سالها هم در زمينه موسيقي خرجهاي هنگفت کردهاند.
اين را ميگويند، واقعي هم نميگويند اما يادشان نميآيد که خودشان عامل تعطيلي موسيقي در فرهنگسراها بودهاند، خودشان مانع از برگزاري کنسرت شدند. حالا اما همهچيز را فراموش کردهاند تا کارنامه هنري دولت يازدهم را زير سؤال ببرند.
خود محمدرضا شجريان در آخرين گفتوگويي که پيش از بيماريش انجام داد، به اين مسئله اشاره کرد که «رئيسجمهوري و وزير فرهنگ با برگزاري کنسرت توسط من مشکلي ندارند.» خود روحاني و دو وزيرش- وزير مستعفياش- جنتي- و وزير تازه سرکار آمدهاش- صالحياميري- بارها و بارها اين مسئله را بيان کردند اما هنوز که هنوز است، شناختهشدهترين و بزرگترين خواننده موسيقي سنتي ايران ممنوعالکار است؛ براي همين است که مجيد درخشاني که در سالهاي اخير با همراهي گروه موسيقي «شهناز»، کنسرتهاي فراواني با خسروي آواز ايران داد، ميگويد: «بيشتر از هشت سال است که استاد محمدرضا شجريان در ايران ممنوعالکار است؛ البته در اين مدت آلبومهاي ايشان در ايران منتشر شده منتهي ممنوع از کنسرت شدهاند.
ازنظر من، شايد رفع اين ممنوعيت در شرايط کنوني، که ايشان بيمار هستند، تأثير خاصي نداشته باشد اما اين رفع ممنوعيت اجراي صحنهاي، زماني ارزش داشته و دارد که ايشان امکان اجراي کنسرت داشته باشند. متأسفم که بايد بگويم استاد شجريان در اين سالها واقعا با مظلوميت روبهرو بودهاند.»
اين همان چيزي است که حسين عليزاده از آن بهعنوان يکي از دلايلِ بيماري شجريان ياد ميکند و حالا درخشاني ميگويد: «اين دوره بسيار سختي براي استاد شجريان محسوب ميشود چون هم مسئله بيماريشان بهوجود آمده و هم از اين نظر که نتوانستهاند در هشت سال اخير براي مردم ايران اجرايي در داخل کشور داشته باشند، حائزاهميت است. بههرحال استاد شجريان در کنسرتهاي داخل کشور، انرژي بسيار زيادي از مردم مهربان کشورمان ميگرفتند و متأسفانه اين انرژي بهواسطه ممنوعالاجرا شدن، از ايشان دريغ شده است. از اين بابت من هم مانند بسياري از مردم کشورمان متأثر هستم. فکر نميکنم در اين چند دهه که آقاي شجريان در بالاترين قله آواز ايران ايستادهاند، کسي توانسته باشد به ايشان نزديک شود تا مورد مقايسه با کار شجريان قرار بگيرد. شايد از نظر شهرت، خوانندگاني در جامعه مطرح شدند و جايگاهي کسب کردند اما هيچکدام نتوانستند مانند استاد شجريان چنين جايگاهي کسب کنند.»
حالا اما استاد بيمار است و همچنان ممنوع از کار و همين، دستاویز ديگري ميشود براي اينکه رأيهاي خاموش بگويند که رئيسجمهوري روحاني در چهار سال گذشته کاري نکرده و از آنطرف رقيبان، از آبِ گلآلود ماهي بگيرند و اين مسئله را ناشي از ناتواني او قلمداد کنند؛ حميدرضا نوربخش که در مناظره دوم، در معرض اين اتهام قرار گرفت که خانه تحت مديريتش - خانه موسيقي- ميلياردها تومان بودجه دريافت کرده است، ميگويد: «دولت يازدهم درباره آقاي شجريان بسيار تلاش کرد تا مشکلاتي را که وجود داشت، حل کند. در اين دولت مجوز تمامي آثار ارائهشده استاد شجريان داده شد. حتي مجوز اثر ديگري از استاد شجريان صادر شده که احتمالا بهزودي منتشر خواهد شد. درباره مسائل اجراي صحنهاي استاد شجريان هم بايد بگويم که مسائلش در حال حلشدن بود که با بيماري ايشان مصادف شد و ما اميدواريم هرچه زودتر بهبود پيدا کنند. بههرحال من به شخصه پيگيريهاي بسياري را ازسوي دولت براي حل اجراي صحنهاي استاد شجريان شاهد بودم.»
او حرفهاي ديگري هم دارد: «انتظارمان اين بود که کانديداها بيشتر و بهصورت جزئيتر در حوزه فرهنگ و بهويژه موسيقي وارد کار شده و صحبت کنند اما فقط بعضي از نامزدها با جملههايي تکخطي وارد موضوع موسيقي شدند. ما انتظار داريم اين دوستان در برنامهها يا مناظرههاي آينده درباره تنگناهاي موسيقي و مسائل ريز و درشتي که براي جامعه موسيقي وجود داشته و دارد، بيشتر صحبت کنند، تا جامعه هنري و مخاطبان بتوانند با مواضع نامزدها آشنا شده و بفهمند آنها در اين زمينهها چه کار مشخصي ميخواهند انجام دهند. ما مسائل و مشکلات زيادي در حوزه موسيقي داريم. از نگاه حاکميتي که هيچگاه نگاه صددرصد مثبتي به کل مقوله موسيقي نبوده و هميشه اين مسائل در هالهاي از ابهام گذاشته شده است. درست همين نگاه نيز باعث بسياري از مسائل کوچک و بزرگ در تمام اين سالها بوده است.»
او همچنين ادامه داده است: «در مناظره عصر جمعه نامزدهاي انتخابات رياستجمهوري، آقاي جهانگيري و روحاني، مختصري به اين مشکلات اشاره کردند اما در کل ما انتظار داريم ساير نامزدها نيز نظراتشان را دراينباره بگويند؛ نامزدها بايد از کليگوييها و گفتن بديهياتي مانند اينکه «هنر چيز خوبي است» عبور کنند و بهطور مشخصتر در اين حوزه سخن بگويند. مثلا اينکه در بحث مسائل معيشتي هنرمندان چه برنامه مشخصي دارند؟ وقتي در مورد مسائل معيشتي حاشيهنشينها و ساير اقشار جامعه سخن گفته ميشود، ما انتظار داريم بدانيم اين عزيزان در زمينه معيشت اهالي موسيقي و هنرمندان نيز چه برنامههايي دارند؟ واقعا آيا فکر ميکنند معيشت هنرمندان ما وضعيت خوبي دارد؟ آيا واقعا هنرمندان زندگي مرفهي دارند؟ آيا معدل زندگي جامعه هنري معدل قابل قبولي محسوب ميشود؟ من به جرأت عرض ميکنم اصلا اينگونه نيست. من بارها و بارها گفتهام جامعه موسيقي را عنصر عشق در اين وادي نگهداشته و گرنه ازنظر معيشتي آنها با مشکلات بسياري مواجه هستند.»
حميدرضا نوربخش ادامه داد: «شايد باورتان نشود ولي همين حقعضويت سالانه خانه موسيقي که در طول يک سال، ۵۰ هزار تومان است را بسياري از اين دوستان نميتوانند پرداخت کنند. ما در خانه موسيقي، بيش از پانزده هزار عضو داريم که بيش از نيمي از آنها شامل حاشيهنشينها يا موزيسينهاي شهرستاني ميشوند که از نظر معيشتي با مشکل مواجه هستند. يعني هنرمند موسيقي نواحي ما در خانهاي محقر زندگي ميکند که گاهي با کوچکترين تلنگر حوادث طبيعي، تمام زندگياش را از دست ميدهد. مانند شيرمحمد اسپندار که همين اتفاق برايش افتاد.
آدم نميتواند باور کند که يک هنرمند شاخص بينالمللي که جزء مفاخر و افتخارات فرهنگي اين مملکت محسوب ميشود، تمام زندگياش دو اتاق خشتي و گلي باشد که آن را هم درنهايت از دست بدهد. اگر نامزدها ميگويند هنرمندان ما در عرصه ديپلماسي فرهنگي يا ديپلماسي عمومي نقش دارند و ما در عرصه جهاني به فرهنگ و هنرمان ميتوانيم بنازيم و آنها آينه تمامنماي تاريخ و فرهنگوهنر ما هستند و شناسنامههاي سرزمين ما محسوب ميشوند، بايد درباره معيشتشان نيز با دقت بيشتري صحبت کنند.»
او همچنين ميگويد: «نامزدها درباره اين سخن بگويند که بانوان هنرمند ما در حوزه موسيقي تکليفشان چيست؟ نيمي از جامعه موسيقي ما را خانمها تشکيل ميدهند. چطور ميشود يک خانم علاقهمند به موسيقي، اجازه تحصيل در اين رشته را دارد اما در بخشي از اين مملکت، اجازه کار در حوزه موسيقي ندارد؟ اين مسئله چه توجيهي ميتواند داشته باشد؟ همين الان در استانهايي مانند اصفهان و مشهد، خانمها اجازه ندارند براي اجراي موسيقي روي صحنه بروند؛ البته خود مشهد داستان متفاوتي دارد و اين ممنوعيت از بانوان هم عبور کرده و گروههاي موسيقي کلا براي اجراي برنامه در اين شهر با مشکل جدي روبهرو هستند. نميشود که يک هنرمند يا يک اثر هنري در بخشي از مملکت مجاز باشد و در بخش ديگر کشور غيرمجاز باشد. وقتي دولت در حوزهاي نظارت خود را انجام ميدهد؛ چگونه ميشود يک اقليم از کشور نظارت دولت را قبول نداشته باشند و اجازه اجرا به آن ندهد؟»
- 19
- 3