دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۰:۰۴ - ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۵۰۰۲
تئاتر شهر

نگاهی به دو نمایش «یرماغ» و «مائو بودن» که در تالار مولوی روی صحنه رفته‌اند؛

رسوخ روشنفکرگرایی بی هدف در تئاتر

نمایش یرماغ,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

این روزها در تالار مولوی که یکی از مهمترین سالن‌های تئاتر ایران است دو نمایش «یرماغ» و «مائو بودن» روی صحنه رفته است. کارگردان‌های هر دو نمایش جوان هستند و از محیط دانشگاهی می‌آیند. بنابراین، نقد و بررسی شکل و شمایل نمایش‌های آنها به شدت کارگشاست. البته نباید از نظر دور داشت که بسیاری از کارگردان‌‌های با سابقه ایرانی هم باید به نقدها و سوزن‌هایی که به اجراهایشان زده می‌شود توجهی خاص داشته باشند ولی به نظر می‌رسد این موضوع خیالی خام بیش نیست.

 

مثلا یکی از کارگردان‌های نسبتا قدیمی تئاتر که در تئاترشهر اجرایی را روی صحنه برده بود وقتی مرا دید با اخم و تخم گفت: «آن مطالب چه بود که راجع به کار من نوشته بودی؟» من هم گفتم که: «والا تازه آمده‌ام که نمایش شما را تماشا کنم، هنوز هیچ نقدی را ننوشته‌ام!» گفت: «یعنی تئاتر را ندیده‌ای و برایم نقد منفی نوشته‌ای؟» گفتم: «امکان ندارد.» گفت: «اسمت پای مطلب خورده است.» بعد هم با ترشرویی پشتش را به من کرد و رفت. بازیگر نمایش هم من را دید و گفت: «چرا انقدر نوشته‌ات برای نمایش ما منفی بود و انقدر توهین کرده‌ای؟» باورم نمی‌شد. چیزی ننوشته بودم. بعدها فهمیدم که فرد دیگری دقیقا هم اسم من هست و اتفاقا در حوزه تئاتر هم می‌نویسد.

 

عجیب‌تر آنکه اگر هم نقد منفی به کار شده است باید آن را قبول یا رد کنند، نه اینکه با بدخلقی و رفتاری به دور از آداب گفت‌وگومحور تئاتر برخورد کنند. به هر روی، تالار مولوی در سال‌های اخیر همان جریان «تئاتر دانشگاهی» را پی گرفته است، اما تعداد اجراهای با کیفیتش کم شده است. تماشاخانه‌ای که پری صابری در سال ۱۳۴۷ آن را از انباری مخروبه تبدیل به محیطی فرهنگی کرده همیشه برای تئاتردوستان جذاب بوده است.

 

تالاری که «ملاقات بانوی سالخورده» (۱۳۵۱) به نویسندگی «فردریش دورنمات» و کارگردانی زنده‌یاد حمید سمندریان به عنوان اولین اجرای رسمی آن در تاریخ ثبت شده است. اوج و فرود سالن نمایشی مذکور فراوان بوده و هنوز یادمان نرفته است که در دورانی آن را پلمپ کردند یا نمایش «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» علیرضا نادری در آن توقیف شد و بعدها همین نمایش در همین سالن بازیگری به نام «نوید محمدزاده» را به تئاتر حرفه‌ای معرفی کرد. از هر منظری که به تالار مولوی نگاه بیندازید متوجه خواهید شد که با سالن مهمی مواجه هستید.

 

دوری از دغدغه‌های جدی اجتماعی 

«تزوتان تودوروف» منتقد بلغاری/فرانسوی در کتاب «منطق گفت‌وگویی» اشاره می‌کند: «هر اثری در بتن خود پدیده‌ای اجتماعی است.» نمایش «یرماغ» به نویسندگی مریم محمدی و مهیار احمدی و کارگردانی مریم محمدی در تالار مولوی روزهای پایانی اجرای خود را پشت سر می‌گذارد. تیزر تبلیغی این نمایش مورد توجه علاقه‌مندان به فضای مجازی قرار گرفت و توانست دیده بشود، با اینکه ستاره‌ خاصی در این نمایش حاضر نیست و نقدهای فراوانی هم به اجرا وارد شده است. اولین مشکل این اجرا نمایشنامه آن است.

 

در بروشور نمایش نوشته شده است: «نمایش «یرماغ» برداشتی آزاد از نمایشنامه «یرما» به نویسندگی «فدریکو گارسیا لورکا» می‌باشد.» بنابراین، شما باید انتظار داشته باشید که با فضا، حال و هوا و اندیشه لورکا روبه‌رو شوید. البته نوع اقتباس نعل به نعل نیست و کارگردان تاکید دارد که برداشت آزادی از نمایشنامه‌ای مهم در تاریخ نمایش را روی صحنه برده است. در چنین اجراهایی از پیش انتظاراتی خواهید داشت. در وهله اول، به شما نشانه‌هایی از «تجربه‌گرایی» انتقال داده می‌شود. یعنی کارگردان تلاش می‌کند که تجربیات شخصی خودش را بر بستر نمایشنامه‌ مشهوری پیاده کند. همین موضوع با حرف و حدیث‌های فراوانی هم در تاریخ تئاتر روبه‌رو بوده است.

 

گروهی از منتقدها به «اصالت متن» و گروهی دیگر به «اصالت اجرا» نظر دارند. گروهی به اجرای بی کم و کاست از متن اصلی تاکید می‌کنند و گروهی دیگر بر اجرایی متفاوت از متن اصلی. در جای دیگری از بروشور آمده است: «اگه حواست به ماده گاوت نباشه، گاوهای دیگه از پشت پنجره براش «ماغ» می‌کشن!» همین ماغ کشیدن تبدیل به ایده اصلی کارگردان شده است. در بخش‌های مختلفی از اجرا با انسان‌هایی گاونما روبه‌رو می‌شویم که برای یکدیگر ماغ می‌کشند که نمادی از مسخ‌شدگی انسان مدرن است. همان مفاهیم داستان «مسخ» به نویسندگی «فرانتس کافکا» و نمایشنامه «کرگدن» به نویسندگی «اوژن یونسکو» به ذهن تماشاگر متبادر می‌شود.

 

بنابراین، دیدگاه کارگردان کاملا مدرن است. متنی هم که او انتخاب کرده است نگاه موشکافانه‌ای به زندگی «زنان» دارد. عناصر فزاینده‌ای از «بینامتنیت» در سه عصر فوق‌الذکر را شاهد هستیم ولی آیا باید دید که این بینامتنیت کارایی درستی در اجرا دارد یا نه؟ به قول معروف باید «مسئله» را شناخت و سپس برای آن «راه حل» پیشنهاد داد. به نظر می‌رسد که باید دوباره به نظر «تودوروف» بازگردیم. اجرای «یرماغ» در ایده خود انتقادات خوبی به مسائل زنان وارد می‌کند ولی خود گرفتار مسائل عجیبی می‌شود. کیفیت پایین و استفاده بیش از حد از ایده‌ها و همچنین بازی‌های به شدت ضعیف لطمات جدی به اجرای «یرماغ» وارد کرده است. در گوشه‌ای از نمایش موسیقی از گروه آلمانی «رامشتاین» شنیده می‌شود.

 

گاوهای حاضر در نمایش هم خوانندگان و حاضران در کنسرت «رامشتاین» هستند. همین مثال نشان می‌دهد که کارگردان تا چه میزان از نمایشنامه لورکا و دغدغه‌های اجتماعی به دور است. جای کلیت و عناصر کلیدی نمایش باید این طرز تفکر کارگردان جوان را نقد کرد. نمایش «یرماغ» تجربه‌ای کاملا به دور از فضای اجتماعی زندگی روزمره است. این پدیده، خودش برای تئاتر این روزهای ما خطرناک شده است.

 

اوردوز روشنفکرگرایی بی هدف 

مکتب فکری و هنری «فوتوریسم» از نخستین مکاتبی بود که واکنش خود را به حضور بی امان «ماشین» در زندگی بشر به خوبی مطرح کرد. فوتوریست‌های ایتالیا با توجه به تفکر سیاسی خود رویکرد مثبتی نسبت به عصر ماشین داشتند. «فیلیپو تومازو مارینتی» در بیانیه فوتوریسم (۱۹۰۹) که در صفحه نخست نشریه «لوفیگارو» چاپ شد: «فرا رسیدن نیروهای ماشینی دنیای نو را خوش‌آمد گفت و هرگونه وابستگی به گذشته را باطل اعلام کرد.» این رویکرد به خوبی می‌تواند اندیشه تجربه‌گرایی و همچنین جهان‌بینی داشتن نسبت به زندگی مدرن را نشان بدهد.

 

از سویی دیگر، «کارل مارکس» فیلسوف آلمانی در جایی می‌گوید‌: «اتحاد آن‌هایی که فکر می‌کنند و لذا رنج می‌برند و آن‌هایی که رنج می‌برند و لذا فکر می‌کنند، شرط دگرگون‌سازی جهان است.» همین دگرگون‌سازی می‌تواند در قبال ساختار و محتوای تئاتر نیز به کار گرفته شود. تئاتر تجربه‌گرا با رویکردی نظری پیش می‌رود و در نهایت به عمل منتج می‌شود. نمایش «مائو بودن» به نویسندگی و کارگردانی حامد سلیمان زاده اثر دیگری است که در تالار مولوی روی صحنه رفته که داعیه تجربه‌گرایی دارد. اما به نظر می‌رسد که چه در محتوا و چه در ساختار با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است. سلیمان‌زاده تلاش کرده که شخصیت سیاسی و تاریخی «مائو تسه تونگ» رهبر پر از رمز و راز چین کمونیست را با تکرار مونولوگ‌هایی پی در پی به نقد بکشاند.

 

«تونگ» مردی که بعضی او را پدر خلق چین می‌دانند برای برخی تبدیل به «اسطوره» و گروهی دیگر «دیکتاتوری خشن» است. در خلاصه نمایش آمده است: «مائو دیکتاتور چینی، در پی آن است تا تمام عقاید خود را در زمینه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...به زبان‌های گوناگون به گوش جهانیان برساند اما در انتها او و عقایدش تنها می‌مانند.» ایده کارگردان هم در اجرای «مائو بودن» از همین خلاصه کلی می‌آید. در بیشتر زمان اجرای نمایش شاهد خواندن مونولوگ‌هایی غلوآمیز از سوی بازیگرهای مختلف هستیم که خود را مائو می‌نامند. مترجمی هم در سمت دیگر آن صحبت‌ها را به زبان‌های مختلف ترجمه همزمان می‌کند.

 

در پشت سر بازیگرهای اصلی که مونولوگ می‌خوانند شاهد ساخت تابلوهایی از خون و مرگ و زورگویی نیز هستیم. «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل» فیلسوف آلمانی در جایی می‌گوید: «همه وقایع و شخصیت‌های بزرگ تاریخ جهان از نو به شکلی ظاهر می‌شوند.» و «مارکس» در ادامه‌اش افزوده است: «وی فراموش کرده اضافه کند: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی.» به نظر می‌رسد که اجرای سلیمان‌زاده تلاش می‌کند فضای سهمگین دیکتاتوری مائو در چین را نشانه بگیرد ولی به نظر می‌رسد که در بخش‌هایی از نمایش آن‌قدر روشن‌فکرانه عمل کرده که از تراژدی به سمت کمدی رفته است.

 

حتی در بخشی از نمایش صدای یک بازیگر به صورت غلوآمیزی بم و ماشینی می‌شود. گویا که شخصیت مائو تبدیل به ماشین شده است. شاید کارگردان از ایده‌های مکتب فوتوریستی به این اجرا رسیده باشد ولی در کلیت کار خود با ضعف‌های شگفتی‌آوری دست و پنجه نرم می‌کند. مثلا به هیچ عنوان فکر نکرده است که شاید مخاطبی که اکثرا هم جوان هستند و پای نمایش او نشسته‌اند با کارها و زندگی «مائو» آشنا نباشد. یا اینکه چه فوریتی دارد دیالوگ‌های نمایش «هملت» را بدین گونه استفاده کنیم: «مائو بودن یا مائو شدن، مسئله این است.»

 

به نظر می‌رسد که کارگردان شناخت کافی از مخاطب خود ندارد و تنها دغدغه‌ای فردی خود را پی گرفته است. البته پرداخت و نمایش فردی خودکامه‌ که تبدیل به ماشین شده به خودی خود جذاب است. اما به هر روی، شکل و شمایل کلیت اجرا به نوعی مانند اوردوز است. اوردوز نوعی روشنفکرگرایی بی هدف که در بدنه تئاتر این روزهای ایران جا خوش کرده است.

 

سیدحسین رسولی

 

 

ebtekarnews.com
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش