دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۱:۴۰ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۵۷۲۱
تئاتر شهر

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است

نمایش تله‌موش,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است که به‌نویسندگی و کارگردانی سیاوش اسد در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه می‌رود. اولین برخوردی که با اسم ژانر وحشت در بروشور پیدا می‌کنم، نگران می‌شوم؛ زیرا نمایش‌های کمی در این ژانر دیده‌ام. اما وقتی با بررسی بروشور نمایش متوجه می‌شوم کارگردان آن سال‌هاست که در حوزه ژانر وحشت فعالیت می‌کند کمی دلگرم می‌شوم. کارگردان بسیار تلاش می‌کند تا با صحنه‌های مرموزانه و خلق لحظات پراسترس تماشاگر را غافلگیر کند.

 

در‌همین‌راستا گفت‌وگویی با سیاوش اسد، کارگردان و بازیگر؛ ناصرآقایی، مشاور کارگردان؛ سحر نظام‌دوست، بازیگر؛ سمیه مهری، بازیگر و حسین پرستار، بازیگر این نمایش، صورت گرفته که در ادامه می‌خوانید:

 

  آقای اسد شما به‌عنوان کارگردان نمایش «تله‌موش» درباره انتخاب این متن و تغییراتی که در آن ایجاد کرده‌اید، توضیح دهید.

سیاوش اسد: چندسالی است که نمایش‌هایی جنایی اجرا می‌کنم و پیش از این هم «مرد بالشی» را به صحنه برده بودم. حالا هم «تله‌موش» را بازنویسی کردم و بعد از این هم «جمجمه‌ای در کانه‌مارا»، اثر مارتین مک دونا. ژانر کاری من جنایی و وحشت است. متن «تله‌موش» را بازنویسی کردم، زیرا فکر کردم می‌توان خیلی خوب آن را بازنویسی کرد و جای کار زیادی دارد و می‌تواند مخاطب را جذب کند. من از «هشت نفرت‌انگیز» تارانتینو و اتاق زیرشیروانی و... برداشت کردم. همه این آثار ویژگی خاص خودشان را دارند و به‌نوعی تعلیق و ویژگی جنایی دارند.

 

  در واقع در نمایش«تله‌موش» می‌بینیم کج‌فهمی روابط انسانی باعث می‌شود که قتل‌ها اتفاق بیفتد.

سیاوش اسد: من می‌گویم کارما باعث می‌شود کارمای گذشته، در آینده ما تأثیر بگذارد. در واقع می‌بینیم یک قاتل وجود ندارد و هر انسانی براساس شرایط می‌تواند قاتل باشد.

 

  در نمایش‌نامه، انسانی بی‌کنش را وارد کردید؛ شخصیت آگاتا کریستی که چفت و بست نمایش‌نامه شماست و در نهایت به کنشگری عظیمی می‌رسد. در‌این‌باره توضیح دهید.

سیاوش اسد: من بخشی را در ذهن داشتم که می‌خواستم آن را وارد نمایش‌نامه کنم. نقش پیرزنی که خودش مشکل روحی دارد و بنده‌های خدا را عذاب می‌دهد. این نقش را به این دلیل که از آگاتا کریستی اقتباس کرده بودم، به نام خودش وارد نمایشم کردم. او قتل‌های زنجیره‌ای در عمارت را هم هدایت می‌کند.

 

 آقای آقایی! پرداختن به تئاتر جنایی در کشوری که عادتی به آن ندارد، ریسک بزرگی دارد. درباره این وجه از نمایش «تله‌موش» توضیح دهید.

ناصر آقایی: نمایش «تله‌موش» فی‌نفسه در انگلستان به یک برند تبدیل شده است. از سال ۱۹۵۲ تا امروز شاید نزدیک به ۲۷ یا ۲۸‌هزار اجرا داشته است‌ (این را جایی خواندم). جامعه انگلستان جامعه‌ای نیست که مثل آمریکا مسائل جنایی را خیلی راحت هضم کند. در انگلستان نویسندگانی در یک برهه خاص، مثلا نیمه‌ دوم قرن نوزدهم، نوشته‌هایی دارند که شاید از روی دست هم کپی می‌کردند، اما ماهیت مشترکی دارند که آن تعلیق در مسائل جنایی است. از این دست می‌توان از دونل دوین نام برد که شرلوک هولمز را می‌نوشت، جی‌بی پرسلی که نمایشی مثل «بازرس وارد می‌شود» را نوشت، پاتریک هملیتون که «چراغ گاز» را در کارنامه دارد و همچنین آگاتا کریستی که همه اینها تقریبا هم‌عصر هستند. چرا در جامعه‌ای که این‌قدر آرام است، چنین موضوعاتی مورد توجه قرار می‌گیرد؟ چرا «تله‌موش» در مدت زمانی که در انگلستان روی صحنه بود، فقط برای انگلیسی‌ها نبود، بلکه توریست‌ها هم مخاطب آن بودند؟ تا جایی که من می‌دانم حتی بلیت‌های این نمایش یک‌ساله پیش‌فروش می‌شود. سال‌ها قبل که این نمایش را در انگلستان دیدم، حقیقتا چیزی خاصی در آن نبود. اینکه چرا این نمایش به یک برند تبدیل شده است، چرا این همه برایش سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ این مسئله سبب می‌شود که من به فکر فرو بروم و ببینم چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد. حقیقتا من پاسخ مشخصی برایش پیدا نکردم. ما در ایران نمایش‌های گوناگونی داریم و می‌توانیم اثری پلیسی مثل «تله‌موش» هم داشته باشیم. مگر «رومئو و ژولیت» با فرهنگ ما همخوانی دارد؟ اما آن را اجرا می‌کنیم.

 

 در ایران مخاطبِ تشنه نمایش جنایی داریم؟

ناصر آقایی: این سؤال را باید از کارگردان نمایش بپرسید. او این متن را انتخاب کرده و همه‌چیز را پرورش داده و حتی در متن هم دست برده است. او سعی کرده به‌نوعی بازنویسی متن را انجام دهد که آن را به اثر جذاب‌تری برای مخاطب ایرانی تبدیل کند. در متن بازنویسی‌شده، تعداد زیادی قتل صورت می‌گیرد که در نمایش اصلی این‌طور نیست. همان‌طور که بیننده ایرانی، فیلم‌های ژانرهای گوناگون را می‌بیند، می‌تواند در تئاتر هم چنین چیزی را تجربه کند و من منافاتی نمی‌بینم. در هر اثر نمایشی که کشش وجود داشته باشد و مخاطب را همراه کند، می‌توانیم موفقیت آن را پیش‌بینی کنیم و ژانر نمایش «تله‌موش» هم از این دست است.

 

 خانم نظام‌دوست شما نقش اصلی زن در نمایش را دارید و نقشتان کمترین تغییر را نسبت به متن اصلی دارد. در مورد چگونگی رسیدن به نقش بگویید.

سحر نظام‌دوست: من باید متن اصلی «تله‌موش» را مطالعه می‌کردم و این برایم ضروری بود. مولی شخصیت چندبعدی و جذابی برایم بود. تلاش کردم با همه این ابعاد که گاهی عاشق، گاهی قاتل، مقتول، مدیر و... است، همذات‌پنداری‌ داشته باشم و برای بازیگر زیاد اتفاق می‌افتد که حس همذات‌پنداری داشته باشد.

 

  شخصیت‌های آثار آگاتا کریستی تقریبا همیشه نوعی ویژگی‌های مشترک مثل معصومیت دارند. در مورد این وجه از آفرینش نقش هم توضیح دهید.

سحر نظام‌دوست: حس می‌کنم مولی یک بعد اصلی دارد. در دیالوگی می‌گوید شما نمی‌توانید به خاطر گناهی که در کودکی کردم، من را مجازات کنید. کارمایی که قرار است برای مولی اتفاق بیفتد، می‌افتد. معصومیت برای مولی وجود دارد، اما می‌خواهد بگوید همه ما انسان‌ها در زندگی اتفاقاتی داریم؛ حتی قبل از سه‌سالگی. مولی نمی‌داند چرا مجازات می‌شود! واقعا شاید او تقصیر نداشته و خیلی از موارد سوءتفاهم‌ بوده است.

 

 چقدر حسادت‌های انسانی موجب حوادثی که در نمایش می‌بینیم، می‌شود؟

سحر نظام‌دوست: حسادت همیشه از عقده‌ها و کمبودها می‌آید و درجات مختلفی دارد و حتی بعضی از افراد می‌توانند از حسادت آدم بکشند.

 

 خانم سمیه مهری؛ نقشی که در نمایش «تله‌موش» بازی می‌کنید، اساسا وجود خارجی ندارد. در مورد این اتفاق توضیح دهید.

سمیه مهری: ابتدا خانم ریزاندامی این نقش را بازی می‌کرد و به یک والیبالیست نمی‌خورد و او را تنیسور کرده بودند. من هم دنباله‌رو تغییراتی شدم که از قبل برای این نقش تعیین کرده بودند. الیزا کاراکتری است که اصلا در قتل‌ها نقشی ندارد و جزء آدم‌های بی‌گناه است. در آتش انتقام که همیشه فقط آدم‌های گناهکار نمی‌سوزند، بی‌گناه‌ها هم می‌سوزند.

 

  ورود به فضای پلیسی و حضور در اثری با این مضمون ترسناک نبود؟

سمیه مهری: واقعا ترسناک بود. در ایران این نوع ژانرها کم‌کار و ضعیف است. ما بیشتر در ترجمه ضعف داریم. چیزی که شاید در برادوی برای مردم جذابیت دارد، برای ما که شرقی هستیم، جذابیت ندارد. اصلا روی‌آوردن به این نوع متون به‌طور کلی ریسک بزرگی دارد. ما آثار قوی‌تر ژانر پلیسی مثل شرلوک هولمز یا پوآرو را داریم و کسانی که این متن‌ها را می‌پسندند، با آثار قوی‌تر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.

 

  داستان «تله‌موش» هم در ایران ترجمه شده؟

سمیه مهری: بله و از آن اقتباس‌هایی صورت گرفته است. اسد هم اقتباس کرده و ابتدا نام اثر را «وحشت در کلبه» گذاشته و بعد به دلیل علاقه‌ای که به اثر اصلی داشته، آن را به «تله‌موش» تغییر داده است. روند تغییر مدام کار را با درصدهای مختلف پایین و بالا می‌برد. این نکته برای من اهمیت دارد.

 

 آقای پرستار؛ نقشی که شما در «تله‌موش» بازی می‌کنید، در رمان هم وجود دارد و حالا در نمایش‌نامه اقتباس‌شده تغییراتی داشته است. در مورد تفاوت‌هایی که در متن و اجرای خودتان است، توضیح دهید.

حسین پرستار: من خیلی گشتم تا رمان را پیدا کنم یا حداقل آثار دیگری از آگاتا کریستی را بخوانم. چیزی که از نقشم می‌دانم، این است که نقش نویسنده‌ای را بازی می‌کنم که خانواده‌اش را در جنگ از دست داده و شاید عقده ادیپ پیدا کرده اما، جنس مخالف را دوست دارد و شاید هم همین به او ضربه زده است. نویسنده «پیرمرد و دریا»، ارنست همینگوی به نقشم شباهت داشت. خیلی گشتم و دنبال پیچش‌هایی در نقش بودم. نقشم می‌خواهد بگوید در نهایت صلح است که در جهان جای همه‌چیز را می‌گیرد.

 

 فکر می‌کنید در ادبیات ما چقدر جای چنین آثاری خالی است و باید به ژانرهایی مثل پلیسی و... بپردازیم و چه کمکی به ما می‌کند؟

حسین پرستار: کاری که نتواند تماشاگرش را تحت‌تأثیر قرار دهد، نمایش نیست. من همه تلاشم را می‌کنم که تأثیرگذار باشم. سعی می‌کنم صحنه را در نظر داشته باشم و به بهترین شکل ممکن در آن حضور پیدا کنم و امیدوارم این‌طور باشد و مخاطب متوجه آن چیزی که می‌خواهیم منتقل کنیم، بشود.

 

 آقای اسد دکور نمایش بسیار رئال است. در مورد چگونگی انتخاب این متن توضیح دهید.

سیاوش اسد: ابتدا تصمیمم این بود که دکورم را سوررئال ببندم و اشیا و انسان‌ها معلق باشند. کمی که جلو رفتم و وقتی بازی‌های رئال را دیدم، حس کردم در فضای رئال، می‌توانم حس لامکانی  ایجاد کنم.

 

 از تله‌تئاتری که براساس متن «تله‌موش» ساخته شده، به متن وفادارتر بودید. دراین‌باره توضیح دهید.

سیاوش اسد: من سعی کردم تا جایی که می‌توانستم متن را نسبت به اصل ماجرا مدرنیته‌تر کنم، اما اصل متن برایم مهم بود. واقعیت این است که کسی سراغ ژانر وحشت نمی‌رود و کار ما خیلی سخت است که مخاطب یکباره خسته نشود و از سالن نرود.

 

 آقای آقایی؛ شما به‌عنوان مشاور کارگردان تا به حال استقبال از نمایش از نظرتان خوب بوده است؟

ناصر آقایی: ممکن است آثاری با ارائه‌دادن طنز سطحی تماشاگران را جذب کنند. تماشاگران طبیعتا به این‌طور آثار علاقه دارند. اصولا اقبال نمایش‌های طنز بیشتر است. کسانی که به دیدن این نمایش آمده بودند اکثرا مخاطبان تئاتری نبودند و همان قشری بودند که پای تلویزیون هم می‌نشینند که با آثار طنز همراه شوند و بخندند. بنابراین این میزان‌سنجی برایم خیلی مطرح نیست.

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش