سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۴۰ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۵۷۲۱
تئاتر شهر

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است

نمایش تله‌موش,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

نمایش «تله‌موش» اقتباسی از «تله‌موش» آگاتا کریستی است که به‌نویسندگی و کارگردانی سیاوش اسد در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه می‌رود. اولین برخوردی که با اسم ژانر وحشت در بروشور پیدا می‌کنم، نگران می‌شوم؛ زیرا نمایش‌های کمی در این ژانر دیده‌ام. اما وقتی با بررسی بروشور نمایش متوجه می‌شوم کارگردان آن سال‌هاست که در حوزه ژانر وحشت فعالیت می‌کند کمی دلگرم می‌شوم. کارگردان بسیار تلاش می‌کند تا با صحنه‌های مرموزانه و خلق لحظات پراسترس تماشاگر را غافلگیر کند.

 

در‌همین‌راستا گفت‌وگویی با سیاوش اسد، کارگردان و بازیگر؛ ناصرآقایی، مشاور کارگردان؛ سحر نظام‌دوست، بازیگر؛ سمیه مهری، بازیگر و حسین پرستار، بازیگر این نمایش، صورت گرفته که در ادامه می‌خوانید:

 

  آقای اسد شما به‌عنوان کارگردان نمایش «تله‌موش» درباره انتخاب این متن و تغییراتی که در آن ایجاد کرده‌اید، توضیح دهید.

سیاوش اسد: چندسالی است که نمایش‌هایی جنایی اجرا می‌کنم و پیش از این هم «مرد بالشی» را به صحنه برده بودم. حالا هم «تله‌موش» را بازنویسی کردم و بعد از این هم «جمجمه‌ای در کانه‌مارا»، اثر مارتین مک دونا. ژانر کاری من جنایی و وحشت است. متن «تله‌موش» را بازنویسی کردم، زیرا فکر کردم می‌توان خیلی خوب آن را بازنویسی کرد و جای کار زیادی دارد و می‌تواند مخاطب را جذب کند. من از «هشت نفرت‌انگیز» تارانتینو و اتاق زیرشیروانی و... برداشت کردم. همه این آثار ویژگی خاص خودشان را دارند و به‌نوعی تعلیق و ویژگی جنایی دارند.

 

  در واقع در نمایش«تله‌موش» می‌بینیم کج‌فهمی روابط انسانی باعث می‌شود که قتل‌ها اتفاق بیفتد.

سیاوش اسد: من می‌گویم کارما باعث می‌شود کارمای گذشته، در آینده ما تأثیر بگذارد. در واقع می‌بینیم یک قاتل وجود ندارد و هر انسانی براساس شرایط می‌تواند قاتل باشد.

 

  در نمایش‌نامه، انسانی بی‌کنش را وارد کردید؛ شخصیت آگاتا کریستی که چفت و بست نمایش‌نامه شماست و در نهایت به کنشگری عظیمی می‌رسد. در‌این‌باره توضیح دهید.

سیاوش اسد: من بخشی را در ذهن داشتم که می‌خواستم آن را وارد نمایش‌نامه کنم. نقش پیرزنی که خودش مشکل روحی دارد و بنده‌های خدا را عذاب می‌دهد. این نقش را به این دلیل که از آگاتا کریستی اقتباس کرده بودم، به نام خودش وارد نمایشم کردم. او قتل‌های زنجیره‌ای در عمارت را هم هدایت می‌کند.

 

 آقای آقایی! پرداختن به تئاتر جنایی در کشوری که عادتی به آن ندارد، ریسک بزرگی دارد. درباره این وجه از نمایش «تله‌موش» توضیح دهید.

ناصر آقایی: نمایش «تله‌موش» فی‌نفسه در انگلستان به یک برند تبدیل شده است. از سال ۱۹۵۲ تا امروز شاید نزدیک به ۲۷ یا ۲۸‌هزار اجرا داشته است‌ (این را جایی خواندم). جامعه انگلستان جامعه‌ای نیست که مثل آمریکا مسائل جنایی را خیلی راحت هضم کند. در انگلستان نویسندگانی در یک برهه خاص، مثلا نیمه‌ دوم قرن نوزدهم، نوشته‌هایی دارند که شاید از روی دست هم کپی می‌کردند، اما ماهیت مشترکی دارند که آن تعلیق در مسائل جنایی است. از این دست می‌توان از دونل دوین نام برد که شرلوک هولمز را می‌نوشت، جی‌بی پرسلی که نمایشی مثل «بازرس وارد می‌شود» را نوشت، پاتریک هملیتون که «چراغ گاز» را در کارنامه دارد و همچنین آگاتا کریستی که همه اینها تقریبا هم‌عصر هستند. چرا در جامعه‌ای که این‌قدر آرام است، چنین موضوعاتی مورد توجه قرار می‌گیرد؟ چرا «تله‌موش» در مدت زمانی که در انگلستان روی صحنه بود، فقط برای انگلیسی‌ها نبود، بلکه توریست‌ها هم مخاطب آن بودند؟ تا جایی که من می‌دانم حتی بلیت‌های این نمایش یک‌ساله پیش‌فروش می‌شود. سال‌ها قبل که این نمایش را در انگلستان دیدم، حقیقتا چیزی خاصی در آن نبود. اینکه چرا این نمایش به یک برند تبدیل شده است، چرا این همه برایش سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ این مسئله سبب می‌شود که من به فکر فرو بروم و ببینم چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد. حقیقتا من پاسخ مشخصی برایش پیدا نکردم. ما در ایران نمایش‌های گوناگونی داریم و می‌توانیم اثری پلیسی مثل «تله‌موش» هم داشته باشیم. مگر «رومئو و ژولیت» با فرهنگ ما همخوانی دارد؟ اما آن را اجرا می‌کنیم.

 

 در ایران مخاطبِ تشنه نمایش جنایی داریم؟

ناصر آقایی: این سؤال را باید از کارگردان نمایش بپرسید. او این متن را انتخاب کرده و همه‌چیز را پرورش داده و حتی در متن هم دست برده است. او سعی کرده به‌نوعی بازنویسی متن را انجام دهد که آن را به اثر جذاب‌تری برای مخاطب ایرانی تبدیل کند. در متن بازنویسی‌شده، تعداد زیادی قتل صورت می‌گیرد که در نمایش اصلی این‌طور نیست. همان‌طور که بیننده ایرانی، فیلم‌های ژانرهای گوناگون را می‌بیند، می‌تواند در تئاتر هم چنین چیزی را تجربه کند و من منافاتی نمی‌بینم. در هر اثر نمایشی که کشش وجود داشته باشد و مخاطب را همراه کند، می‌توانیم موفقیت آن را پیش‌بینی کنیم و ژانر نمایش «تله‌موش» هم از این دست است.

 

 خانم نظام‌دوست شما نقش اصلی زن در نمایش را دارید و نقشتان کمترین تغییر را نسبت به متن اصلی دارد. در مورد چگونگی رسیدن به نقش بگویید.

سحر نظام‌دوست: من باید متن اصلی «تله‌موش» را مطالعه می‌کردم و این برایم ضروری بود. مولی شخصیت چندبعدی و جذابی برایم بود. تلاش کردم با همه این ابعاد که گاهی عاشق، گاهی قاتل، مقتول، مدیر و... است، همذات‌پنداری‌ داشته باشم و برای بازیگر زیاد اتفاق می‌افتد که حس همذات‌پنداری داشته باشد.

 

  شخصیت‌های آثار آگاتا کریستی تقریبا همیشه نوعی ویژگی‌های مشترک مثل معصومیت دارند. در مورد این وجه از آفرینش نقش هم توضیح دهید.

سحر نظام‌دوست: حس می‌کنم مولی یک بعد اصلی دارد. در دیالوگی می‌گوید شما نمی‌توانید به خاطر گناهی که در کودکی کردم، من را مجازات کنید. کارمایی که قرار است برای مولی اتفاق بیفتد، می‌افتد. معصومیت برای مولی وجود دارد، اما می‌خواهد بگوید همه ما انسان‌ها در زندگی اتفاقاتی داریم؛ حتی قبل از سه‌سالگی. مولی نمی‌داند چرا مجازات می‌شود! واقعا شاید او تقصیر نداشته و خیلی از موارد سوءتفاهم‌ بوده است.

 

 چقدر حسادت‌های انسانی موجب حوادثی که در نمایش می‌بینیم، می‌شود؟

سحر نظام‌دوست: حسادت همیشه از عقده‌ها و کمبودها می‌آید و درجات مختلفی دارد و حتی بعضی از افراد می‌توانند از حسادت آدم بکشند.

 

 خانم سمیه مهری؛ نقشی که در نمایش «تله‌موش» بازی می‌کنید، اساسا وجود خارجی ندارد. در مورد این اتفاق توضیح دهید.

سمیه مهری: ابتدا خانم ریزاندامی این نقش را بازی می‌کرد و به یک والیبالیست نمی‌خورد و او را تنیسور کرده بودند. من هم دنباله‌رو تغییراتی شدم که از قبل برای این نقش تعیین کرده بودند. الیزا کاراکتری است که اصلا در قتل‌ها نقشی ندارد و جزء آدم‌های بی‌گناه است. در آتش انتقام که همیشه فقط آدم‌های گناهکار نمی‌سوزند، بی‌گناه‌ها هم می‌سوزند.

 

  ورود به فضای پلیسی و حضور در اثری با این مضمون ترسناک نبود؟

سمیه مهری: واقعا ترسناک بود. در ایران این نوع ژانرها کم‌کار و ضعیف است. ما بیشتر در ترجمه ضعف داریم. چیزی که شاید در برادوی برای مردم جذابیت دارد، برای ما که شرقی هستیم، جذابیت ندارد. اصلا روی‌آوردن به این نوع متون به‌طور کلی ریسک بزرگی دارد. ما آثار قوی‌تر ژانر پلیسی مثل شرلوک هولمز یا پوآرو را داریم و کسانی که این متن‌ها را می‌پسندند، با آثار قوی‌تر ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.

 

  داستان «تله‌موش» هم در ایران ترجمه شده؟

سمیه مهری: بله و از آن اقتباس‌هایی صورت گرفته است. اسد هم اقتباس کرده و ابتدا نام اثر را «وحشت در کلبه» گذاشته و بعد به دلیل علاقه‌ای که به اثر اصلی داشته، آن را به «تله‌موش» تغییر داده است. روند تغییر مدام کار را با درصدهای مختلف پایین و بالا می‌برد. این نکته برای من اهمیت دارد.

 

 آقای پرستار؛ نقشی که شما در «تله‌موش» بازی می‌کنید، در رمان هم وجود دارد و حالا در نمایش‌نامه اقتباس‌شده تغییراتی داشته است. در مورد تفاوت‌هایی که در متن و اجرای خودتان است، توضیح دهید.

حسین پرستار: من خیلی گشتم تا رمان را پیدا کنم یا حداقل آثار دیگری از آگاتا کریستی را بخوانم. چیزی که از نقشم می‌دانم، این است که نقش نویسنده‌ای را بازی می‌کنم که خانواده‌اش را در جنگ از دست داده و شاید عقده ادیپ پیدا کرده اما، جنس مخالف را دوست دارد و شاید هم همین به او ضربه زده است. نویسنده «پیرمرد و دریا»، ارنست همینگوی به نقشم شباهت داشت. خیلی گشتم و دنبال پیچش‌هایی در نقش بودم. نقشم می‌خواهد بگوید در نهایت صلح است که در جهان جای همه‌چیز را می‌گیرد.

 

 فکر می‌کنید در ادبیات ما چقدر جای چنین آثاری خالی است و باید به ژانرهایی مثل پلیسی و... بپردازیم و چه کمکی به ما می‌کند؟

حسین پرستار: کاری که نتواند تماشاگرش را تحت‌تأثیر قرار دهد، نمایش نیست. من همه تلاشم را می‌کنم که تأثیرگذار باشم. سعی می‌کنم صحنه را در نظر داشته باشم و به بهترین شکل ممکن در آن حضور پیدا کنم و امیدوارم این‌طور باشد و مخاطب متوجه آن چیزی که می‌خواهیم منتقل کنیم، بشود.

 

 آقای اسد دکور نمایش بسیار رئال است. در مورد چگونگی انتخاب این متن توضیح دهید.

سیاوش اسد: ابتدا تصمیمم این بود که دکورم را سوررئال ببندم و اشیا و انسان‌ها معلق باشند. کمی که جلو رفتم و وقتی بازی‌های رئال را دیدم، حس کردم در فضای رئال، می‌توانم حس لامکانی  ایجاد کنم.

 

 از تله‌تئاتری که براساس متن «تله‌موش» ساخته شده، به متن وفادارتر بودید. دراین‌باره توضیح دهید.

سیاوش اسد: من سعی کردم تا جایی که می‌توانستم متن را نسبت به اصل ماجرا مدرنیته‌تر کنم، اما اصل متن برایم مهم بود. واقعیت این است که کسی سراغ ژانر وحشت نمی‌رود و کار ما خیلی سخت است که مخاطب یکباره خسته نشود و از سالن نرود.

 

 آقای آقایی؛ شما به‌عنوان مشاور کارگردان تا به حال استقبال از نمایش از نظرتان خوب بوده است؟

ناصر آقایی: ممکن است آثاری با ارائه‌دادن طنز سطحی تماشاگران را جذب کنند. تماشاگران طبیعتا به این‌طور آثار علاقه دارند. اصولا اقبال نمایش‌های طنز بیشتر است. کسانی که به دیدن این نمایش آمده بودند اکثرا مخاطبان تئاتری نبودند و همان قشری بودند که پای تلویزیون هم می‌نشینند که با آثار طنز همراه شوند و بخندند. بنابراین این میزان‌سنجی برایم خیلی مطرح نیست.

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
عین القضات همدانی زندگینامه عین القضات همدانی عارف و شاعر قرن ششم هجری

تاریخ تولد: سال ۴۹۲ هجری قمری

محل تولد: همدان، ایران

حرفه: حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه

مدت عمر: ۳۳ سال

درگذشت: در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری قمری

ادامه
اسماعیل محرابی بیوگرافی اسماعیل محرابی؛ بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۲۳

محل تولد: تنکابن، مازندران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: ۱۳۴۵ تاکنون

تحصیلات: لیسانس تئاتر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش