یکشنبه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۲:۱۰ - ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۵۳۷۸
تئاتر شهر

میکائیل شهرستانی: ناقوس عزای تئاترجدی ایران به صدا در آمده است

میکائیل شهرستانی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

میکائیل شهرستانی از ۱۳۶۱ تاکنون در تئاتر، رادیو، سینما و تلویزیون به‌عنوان بازیگر، کارگردان و مدرس فعالیت می‌کند. او با بازی در نمایش‌هایی مانند سرود سرخ برادری؛ پرومته در زنجیر؛ دایی وانیا؛ مویه جم؛ آرش؛ سحوری؛ مریم و مرداویج؛ آخر بازی؛ ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی؛ سانتاکروز؛ خوش درخشیده است. این روزها با نمایش «آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن» به‌عنوان بازیگر-کارگردان به روی صحنه تئاتر بازگشته است. با توجه به نگاه و تجاربش گفت‌وگویی  با او انجام شده است که در ادامه می‌خوانید.

 

 

شما دغدغه‌های تئاتری زیادی دارید که با نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن خواستید بدون هیچ بیانیه و شعارزدگی و به هنری‌ترین شکل ممکن آن را بیان کنید. یعنی زنگ خطر پدیده سلبریتی‌سازی و تئاتر تجاری برای شما هم به صدا درآمده است. آیا به نظر شما ناقوس عزای تئاتر جدی در ایران دارد نواخته می‌شود و آیا بزودی ممکن است تئاتر جدی به حاشیه رانده شود؟

من واهمه‌ای ندارم که پای هنرپیشگان سینما و تلویزیون به تئاتر باز شود اما اینکه شیوه برخورد با آنها از جهت مالی و معنوی غیرعادی و ناعادلانه باشد، بی‌تردید با آن مخالفت می‌کنم. این مسأله توازن دستمزدها و توقعات هنرپیشه‌ها را تغییر داده است. این اتفاق در سینما هم رخ داده است؛ با پرداخت دستمزدهای آنچنانی به برخی چهره‌ها که گیشه دارند و ضامن مناسبی برای برگرداندن سرمایه هستند، تولید آثار به این شیوه موجب ابتذال و سخیف کردن سلایق مردم می‌شود. ما همان‌طور که تئاتر مستقل و صاحب اندیشه و جریان‌ساز داریم در سینما هم آثار کارگردان‌هایی نظیر آقای فرهادی و در سال‌های قبل‌تر استادانی مانند مهرجویی، تقوایی و بیضایی را داریم.

 

تولید آثار سخیف جلوی تولید آثار برجسته و متفاوت را می‌گیرد؛ چون دیگر آثار برجسته بازاری ندارد و ذائقه مخاطب تغییر کرده است. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار هم دیگر زیر بار پروژه‌های سنگین با بزرگان نخواهد رفت؛ چراکه وقتی می‌تواند با حضور دو چهره تضمین کننده، کار را برگزار کند به سراغ فیلمنامه پیچیده و وسواس‌های یک کارگردان خوش‌فکر نخواهد رفت. این سال‌ها مخاطب در تئاتر هم شاهد بازی نازل بازیگران تلویزیون بوده است که طبیعی است.

 

مگر بازیگری که در آنِ واحد در سه یا چهار پروژه سینمایی و تلویزیونی کار می‌کند نابغه است که بتواند این پرسوناژها را از هم تفکیک کند یا عمیق درک کند و با قدرت اجرا کند؟! حتی درباره نوابغ هم این امر ممکن نیست؛ باید پروژه‌ای به پایان برسد و پروژه دیگر مطرح شود و بازیگر به آن بپردازد؛ در نقش غور بکند و یک سفر درونی داشته باشد. اسم بازی همزمان در چند پروژه تکنیک نیست بلکه سوءاستفاده از یک‌سری مهارت‌ها و کلاه  سر مخاطب گذاشتن است. اگر این روند ادامه پیدا بکند باید بگوییم ناقوس عزای تئاتر ایران به شکل جدی به صدا درآمده و ممکن است در کمتر از یک دهه دیگر تئاتر جدی، جریان‌ساز، اندیشه‌ورز و تفکربرانگیز نداشته باشیم. تئاتر آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن با این نوع تفکر و سیاستگذاری غلطِ فرهنگی مقابله می‌کند.

 

خود شما هم به نوعی سوپراستار تئاتر بوده‌اید. اسم و رسم شما با سلبریتی‌هایی که به تئاتر ورود کرده‌اند و تئاتر را به سمت تجاری شدن برده‌اند، چه تفاوتی دارد؟

میکائیل شهرستانی بدون هیچ ادعای گزافی متعلق به صحنه است و سوپراستار صحنه است. وقتی این جمله از طرف خودِ من اعلام می‌شود ممکن است برخی آن را خودخواهانه تلقی بکنند اما اگر به رزومه و عقبه این هنرپیشه دقت کنند متوجه می‌شوند ادعای گزافی نیست. میکائیل شهرستانی شاید در تئاتر سوپراستار باشد. اما سوپراستارِ تئاتر و سینما متفاوت است.

 

در تئاتر مرارت و تمرین‌های طاقت فرسا کشیده می‌شود. در تئاترِ آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن در یک نمایشِ تک‌نفره، ده نقش متفاوت را بازی می‌کنم که محال است این اتفاق با یک سوپراستار و سلبریتی سینما رخ بدهد. امتحان آن خیلی ساده است. خیلی وقت پیش یکی از معروفترین بازیگران سینما وارد عرصه تئاتر شد اما بعد از چند شب متوجه شد که در تئاتر جایی ندارد. این اتفاق در رادیو و دوبله هم رخ داده است. محال است یک هنرپیشه بدون آنکه دائم تمرین کند و خودش را به‌روز کند، در تئاتر جایگاه حقیقی خودش را پیدا کند. بازیگری که تحصیلات آکادمیک داشته باشد و تحت هدایتِ درستِ کارگردان قرار بگیرد، به شرط آنکه سالم زندگی و رفتار کند و بیندیشد و آلوده نشود، می‌تواند سال‌ها در تئاتر بدرخشد.

 

‌ شما در تجربه کاریتان سه مونودرامِ مونولوگ‌محور را اجرا کرده‌اید که شاخص بوده‌اند و نشانه توانمندی شما در این گونه اجراها هستند. پروسه‌ای که یک متن تک‌نفره و مونولوگ‌محور در اجرا طی می‌کند. برای ما توضیح بدهید.

در مونولوگ شما تنها هستید. شاید تنها کمک هنرپیشه در صحنه، ابزارها، آکسسوار، گریم و لباس است. ابزارِ دیگر، فضاسازی است یا آنچه پیتر بروک فضای خالی می‌نامد؛ و بازیگر با کمک روان و فیزیک مناسب، اجسام پیرامون خود را زنده می‌کند.

 

در نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن هم ابزارهایی وجود دارد؛ برای مثال در اپیزود ژولیوس سزار و تک‌گویی مارک آنتونی، مانکنی هست که توسط خانم فرخنده‌نژاد طراحی شده است. مانکن به ظاهر جسد سزار و ردای خونین اوست که به مخاطب کمک می‌کند که فضا را دریابد. در گفت‌وگوی هملت هم فضای گورستان تداعی شده است.

 

طراحی صحنه هم رئالیستی است. در اجرای مونولوگ برای بازیگر هیچ فریادرسی نیست. بازیگر نباید خطا کند و تمرکزش را از دست بدهد. در تئاترِ تک‌گویی که به تئاتر فیگور معروف‌تر است، بازیگر باید با چالاکی لحن، توانایی‌های فیزیکی، ذهنی، بیانی و صوتی شخصیت‌های متنوع را بیافریند. بازیگر باید خودش را کارگردانی کند. کارگردان در اینگونه کارها فقط ایده و طرح‌های کلی را به بازیگر می‌دهد. بازیگر باید قادر باشد تماشاچی را با خود تا انتها همراه کند.

 

با توجه به اینکه نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن بر اساس طرحی از شماست، نوشتن متن از یک طرحواره تا یک نمایشنامه قابل‌اجرا و خواندنی نیازمند چه چیزهایی است؟

این هجوم بی‌جهت به تئاتر که ناامنی و بی‌عدالتی را ایجاد کرده است، بیشتر از سوی سیاستگذاران فرهنگی، آگاهانه اتفاق افتاده است و باعث دغدغه من شده است. به نظرم رسید طرح را برای تکمیل به کسی بسپارم. تمام تک‌گویی‌های شکسپیر به انتخاب من بوده به جز کلادیوس در هملت که به تک‌گویی بودن یا نبودن هملت تغییر داده شده است. نام ژاک مرمه هم از کنار هم گذاشتن اول نام شخصیت‌های شکسپیر در این نمایش ساخته شده است. برای مثال «ژ» همان ژولیوس سزار است. قصه‌ای که من برای شخصیت ژاک داشتم با پرداخت و ریزه‌کاری‌های آقای نیما مهر و بعد از بارها بازنویسی خلق شد.

 

خیلی از منتقدان معتقدند سحوری بهترین کار شما بوده است. دوست دارم خودِ میکائیل شهرستانی درباره اینکه سحوری بهترین کارش بوده است یا خیر صحبت کند.

 

نه. من اعتقاد ندارم سحوری تنها یا بهترین کار من بوده. پیش از سحوری نمایش مویه جم را به‌صورت تک‌نفره بازی کردم. مویه جم، زبانی بسیار غامض دارد و از جهت روایی بودن بسیار دشوارتر از سحوری بود. سحوری از جهت زمانی و زبانی به ما نزدیک‌تر بود و سوژه به‌روزتری داشت. کارهای بسیار سنگین دیگری هم داشتم؛ مانند: ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی کار زنده‌یاد استاد سمندریان، نمایش آخر بازی به کارگردانی استاد پروانه مژده و سانتاکروز به کارگردانی  زنده یاد خانم هما روستا؛ اینها فرازهای مهم زندگی حرفه‌ای من است. من کارهایی در سطحِ سحوری یا کمی بهتر از آن هم داشته‌ام؛ برای مثال آرش، نوشته استاد بهرام بیضایی.

 

 در بیشتر مواقع طرح و ایده‌های نامتعارف و گاه مبهم را تئاتر تجربی می‌نامند، تئاتر تجربی از نظر شما چه تعریفی دارد؟ و قرار است خروجی‌اش چه باشد؟

سال‌هاست که دارم با هنرجویانم به این نوع تئاتر می‌پردازم. اگر به معنای کارگاهی بگیریم یک پروسه مفصلی است که با هر گروه و بازیگری اتفاق نمی‌افتد. هر ایده نامتعارفی تئاتر تجربی نیست بلکه باید بتواند ارتباط بگیرد و بتواند فهمی برای مخاطب ایجاد کند.

 

ایده‌های نپخته و دائم خطا کردن به معنای تئاتر تجربی نیست. دوران دانشجویی عرصه آزمون و خطاست اما در دوران حرفه‌ای جایی برای خطا نیست. مخاطب و تئاتر حق دارد بی‌رحمانه کار را قضاوت کند.

 

‌ تجربه و دانش خوبی را که دارید غیر از کارگاه‌های بازیگری، با چه مکانیزم‌های دیگری می‌توان به نسل جوان تئاتری منتقل کرد؟

این سؤال را به این علت می‌پرسم که معتقدم در انتقال دانش و تجربیات دچار فقر و مشکل هستیم.

شانزده سال است که در یک پروسه عملی یکساله یا طولانی‌تر به گروه‌های مختلف، آموزش می‌دهم. از الفبای کار شروع می‌کنم که بیان و بدن است. در انتهای دوره اجرای یک کارِ صحنه‌ای به‌صورت عملی اجرا می‌شود. نتیجه کار برای خودم لذتبخش بوده. چون به دانشجویی که تصوری از بازیگری نداشته یا با سوداگری وارد کار شده، جهت ذهنی داده است. خیلی‌ها از این روش تقلید کرده‌اند که پسندیده است. اما اینکه فقط از هنرجو در بک‌گراند نمایشی استفاده کنند درست نیست.

 

فاطمه فلاح 

 

 

iran-newspaper.com
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش