شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۰ - ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۵۳۷۸
تئاتر شهر

میکائیل شهرستانی: ناقوس عزای تئاترجدی ایران به صدا در آمده است

میکائیل شهرستانی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

میکائیل شهرستانی از ۱۳۶۱ تاکنون در تئاتر، رادیو، سینما و تلویزیون به‌عنوان بازیگر، کارگردان و مدرس فعالیت می‌کند. او با بازی در نمایش‌هایی مانند سرود سرخ برادری؛ پرومته در زنجیر؛ دایی وانیا؛ مویه جم؛ آرش؛ سحوری؛ مریم و مرداویج؛ آخر بازی؛ ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی؛ سانتاکروز؛ خوش درخشیده است. این روزها با نمایش «آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن» به‌عنوان بازیگر-کارگردان به روی صحنه تئاتر بازگشته است. با توجه به نگاه و تجاربش گفت‌وگویی  با او انجام شده است که در ادامه می‌خوانید.

 

 

شما دغدغه‌های تئاتری زیادی دارید که با نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن خواستید بدون هیچ بیانیه و شعارزدگی و به هنری‌ترین شکل ممکن آن را بیان کنید. یعنی زنگ خطر پدیده سلبریتی‌سازی و تئاتر تجاری برای شما هم به صدا درآمده است. آیا به نظر شما ناقوس عزای تئاتر جدی در ایران دارد نواخته می‌شود و آیا بزودی ممکن است تئاتر جدی به حاشیه رانده شود؟

من واهمه‌ای ندارم که پای هنرپیشگان سینما و تلویزیون به تئاتر باز شود اما اینکه شیوه برخورد با آنها از جهت مالی و معنوی غیرعادی و ناعادلانه باشد، بی‌تردید با آن مخالفت می‌کنم. این مسأله توازن دستمزدها و توقعات هنرپیشه‌ها را تغییر داده است. این اتفاق در سینما هم رخ داده است؛ با پرداخت دستمزدهای آنچنانی به برخی چهره‌ها که گیشه دارند و ضامن مناسبی برای برگرداندن سرمایه هستند، تولید آثار به این شیوه موجب ابتذال و سخیف کردن سلایق مردم می‌شود. ما همان‌طور که تئاتر مستقل و صاحب اندیشه و جریان‌ساز داریم در سینما هم آثار کارگردان‌هایی نظیر آقای فرهادی و در سال‌های قبل‌تر استادانی مانند مهرجویی، تقوایی و بیضایی را داریم.

 

تولید آثار سخیف جلوی تولید آثار برجسته و متفاوت را می‌گیرد؛ چون دیگر آثار برجسته بازاری ندارد و ذائقه مخاطب تغییر کرده است. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار هم دیگر زیر بار پروژه‌های سنگین با بزرگان نخواهد رفت؛ چراکه وقتی می‌تواند با حضور دو چهره تضمین کننده، کار را برگزار کند به سراغ فیلمنامه پیچیده و وسواس‌های یک کارگردان خوش‌فکر نخواهد رفت. این سال‌ها مخاطب در تئاتر هم شاهد بازی نازل بازیگران تلویزیون بوده است که طبیعی است.

 

مگر بازیگری که در آنِ واحد در سه یا چهار پروژه سینمایی و تلویزیونی کار می‌کند نابغه است که بتواند این پرسوناژها را از هم تفکیک کند یا عمیق درک کند و با قدرت اجرا کند؟! حتی درباره نوابغ هم این امر ممکن نیست؛ باید پروژه‌ای به پایان برسد و پروژه دیگر مطرح شود و بازیگر به آن بپردازد؛ در نقش غور بکند و یک سفر درونی داشته باشد. اسم بازی همزمان در چند پروژه تکنیک نیست بلکه سوءاستفاده از یک‌سری مهارت‌ها و کلاه  سر مخاطب گذاشتن است. اگر این روند ادامه پیدا بکند باید بگوییم ناقوس عزای تئاتر ایران به شکل جدی به صدا درآمده و ممکن است در کمتر از یک دهه دیگر تئاتر جدی، جریان‌ساز، اندیشه‌ورز و تفکربرانگیز نداشته باشیم. تئاتر آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن با این نوع تفکر و سیاستگذاری غلطِ فرهنگی مقابله می‌کند.

 

خود شما هم به نوعی سوپراستار تئاتر بوده‌اید. اسم و رسم شما با سلبریتی‌هایی که به تئاتر ورود کرده‌اند و تئاتر را به سمت تجاری شدن برده‌اند، چه تفاوتی دارد؟

میکائیل شهرستانی بدون هیچ ادعای گزافی متعلق به صحنه است و سوپراستار صحنه است. وقتی این جمله از طرف خودِ من اعلام می‌شود ممکن است برخی آن را خودخواهانه تلقی بکنند اما اگر به رزومه و عقبه این هنرپیشه دقت کنند متوجه می‌شوند ادعای گزافی نیست. میکائیل شهرستانی شاید در تئاتر سوپراستار باشد. اما سوپراستارِ تئاتر و سینما متفاوت است.

 

در تئاتر مرارت و تمرین‌های طاقت فرسا کشیده می‌شود. در تئاترِ آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن در یک نمایشِ تک‌نفره، ده نقش متفاوت را بازی می‌کنم که محال است این اتفاق با یک سوپراستار و سلبریتی سینما رخ بدهد. امتحان آن خیلی ساده است. خیلی وقت پیش یکی از معروفترین بازیگران سینما وارد عرصه تئاتر شد اما بعد از چند شب متوجه شد که در تئاتر جایی ندارد. این اتفاق در رادیو و دوبله هم رخ داده است. محال است یک هنرپیشه بدون آنکه دائم تمرین کند و خودش را به‌روز کند، در تئاتر جایگاه حقیقی خودش را پیدا کند. بازیگری که تحصیلات آکادمیک داشته باشد و تحت هدایتِ درستِ کارگردان قرار بگیرد، به شرط آنکه سالم زندگی و رفتار کند و بیندیشد و آلوده نشود، می‌تواند سال‌ها در تئاتر بدرخشد.

 

‌ شما در تجربه کاریتان سه مونودرامِ مونولوگ‌محور را اجرا کرده‌اید که شاخص بوده‌اند و نشانه توانمندی شما در این گونه اجراها هستند. پروسه‌ای که یک متن تک‌نفره و مونولوگ‌محور در اجرا طی می‌کند. برای ما توضیح بدهید.

در مونولوگ شما تنها هستید. شاید تنها کمک هنرپیشه در صحنه، ابزارها، آکسسوار، گریم و لباس است. ابزارِ دیگر، فضاسازی است یا آنچه پیتر بروک فضای خالی می‌نامد؛ و بازیگر با کمک روان و فیزیک مناسب، اجسام پیرامون خود را زنده می‌کند.

 

در نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن هم ابزارهایی وجود دارد؛ برای مثال در اپیزود ژولیوس سزار و تک‌گویی مارک آنتونی، مانکنی هست که توسط خانم فرخنده‌نژاد طراحی شده است. مانکن به ظاهر جسد سزار و ردای خونین اوست که به مخاطب کمک می‌کند که فضا را دریابد. در گفت‌وگوی هملت هم فضای گورستان تداعی شده است.

 

طراحی صحنه هم رئالیستی است. در اجرای مونولوگ برای بازیگر هیچ فریادرسی نیست. بازیگر نباید خطا کند و تمرکزش را از دست بدهد. در تئاترِ تک‌گویی که به تئاتر فیگور معروف‌تر است، بازیگر باید با چالاکی لحن، توانایی‌های فیزیکی، ذهنی، بیانی و صوتی شخصیت‌های متنوع را بیافریند. بازیگر باید خودش را کارگردانی کند. کارگردان در اینگونه کارها فقط ایده و طرح‌های کلی را به بازیگر می‌دهد. بازیگر باید قادر باشد تماشاچی را با خود تا انتها همراه کند.

 

با توجه به اینکه نمایش آوازه‌خوان خیابان‌های منهتن بر اساس طرحی از شماست، نوشتن متن از یک طرحواره تا یک نمایشنامه قابل‌اجرا و خواندنی نیازمند چه چیزهایی است؟

این هجوم بی‌جهت به تئاتر که ناامنی و بی‌عدالتی را ایجاد کرده است، بیشتر از سوی سیاستگذاران فرهنگی، آگاهانه اتفاق افتاده است و باعث دغدغه من شده است. به نظرم رسید طرح را برای تکمیل به کسی بسپارم. تمام تک‌گویی‌های شکسپیر به انتخاب من بوده به جز کلادیوس در هملت که به تک‌گویی بودن یا نبودن هملت تغییر داده شده است. نام ژاک مرمه هم از کنار هم گذاشتن اول نام شخصیت‌های شکسپیر در این نمایش ساخته شده است. برای مثال «ژ» همان ژولیوس سزار است. قصه‌ای که من برای شخصیت ژاک داشتم با پرداخت و ریزه‌کاری‌های آقای نیما مهر و بعد از بارها بازنویسی خلق شد.

 

خیلی از منتقدان معتقدند سحوری بهترین کار شما بوده است. دوست دارم خودِ میکائیل شهرستانی درباره اینکه سحوری بهترین کارش بوده است یا خیر صحبت کند.

 

نه. من اعتقاد ندارم سحوری تنها یا بهترین کار من بوده. پیش از سحوری نمایش مویه جم را به‌صورت تک‌نفره بازی کردم. مویه جم، زبانی بسیار غامض دارد و از جهت روایی بودن بسیار دشوارتر از سحوری بود. سحوری از جهت زمانی و زبانی به ما نزدیک‌تر بود و سوژه به‌روزتری داشت. کارهای بسیار سنگین دیگری هم داشتم؛ مانند: ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی کار زنده‌یاد استاد سمندریان، نمایش آخر بازی به کارگردانی استاد پروانه مژده و سانتاکروز به کارگردانی  زنده یاد خانم هما روستا؛ اینها فرازهای مهم زندگی حرفه‌ای من است. من کارهایی در سطحِ سحوری یا کمی بهتر از آن هم داشته‌ام؛ برای مثال آرش، نوشته استاد بهرام بیضایی.

 

 در بیشتر مواقع طرح و ایده‌های نامتعارف و گاه مبهم را تئاتر تجربی می‌نامند، تئاتر تجربی از نظر شما چه تعریفی دارد؟ و قرار است خروجی‌اش چه باشد؟

سال‌هاست که دارم با هنرجویانم به این نوع تئاتر می‌پردازم. اگر به معنای کارگاهی بگیریم یک پروسه مفصلی است که با هر گروه و بازیگری اتفاق نمی‌افتد. هر ایده نامتعارفی تئاتر تجربی نیست بلکه باید بتواند ارتباط بگیرد و بتواند فهمی برای مخاطب ایجاد کند.

 

ایده‌های نپخته و دائم خطا کردن به معنای تئاتر تجربی نیست. دوران دانشجویی عرصه آزمون و خطاست اما در دوران حرفه‌ای جایی برای خطا نیست. مخاطب و تئاتر حق دارد بی‌رحمانه کار را قضاوت کند.

 

‌ تجربه و دانش خوبی را که دارید غیر از کارگاه‌های بازیگری، با چه مکانیزم‌های دیگری می‌توان به نسل جوان تئاتری منتقل کرد؟

این سؤال را به این علت می‌پرسم که معتقدم در انتقال دانش و تجربیات دچار فقر و مشکل هستیم.

شانزده سال است که در یک پروسه عملی یکساله یا طولانی‌تر به گروه‌های مختلف، آموزش می‌دهم. از الفبای کار شروع می‌کنم که بیان و بدن است. در انتهای دوره اجرای یک کارِ صحنه‌ای به‌صورت عملی اجرا می‌شود. نتیجه کار برای خودم لذتبخش بوده. چون به دانشجویی که تصوری از بازیگری نداشته یا با سوداگری وارد کار شده، جهت ذهنی داده است. خیلی‌ها از این روش تقلید کرده‌اند که پسندیده است. اما اینکه فقط از هنرجو در بک‌گراند نمایشی استفاده کنند درست نیست.

 

فاطمه فلاح 

 

 

iran-newspaper.com
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش