
به گزارش اقتصاد ۲۴، شاید یکی از مهمترین تحولات عرصه اجتماعی و فرهنگی را بتوان افزایش تعداد کافهها و محلهای مشابه در ایران دانست؛ به طبع تعداد کافهها در دهه هفتاد و هشتاد، به اندازه امروز نبود. شکلگیری پدیدههایی مثل کافههای نسل سوم، ترکیب کافه و گالری و در اصل شکلگیری فضا و فرصتی فراتر از صرف غذا، نشان داد نهتنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورها کافه در حال توسعه و رشد فراگیر آن است.
در دنیای امروز، با سرعت تغییرات تکنولوژیک و اقتصادی، داشتن سواد اقتصادی دیگر یک گزینه نیست، بلکه یک نیاز است. سواد اقتصادی یعنی توانایی فهم و تحلیل مسائل مالی و اقتصادی، آشنایی با مفاهیم پول، سرمایه، بازار و مدیریت مالی شخصی و کسبوکار است. افرادی که سواد اقتصادی دارند، بهتر میتوانند فرصتهای جدید را شناسایی و از آنها بهرهبرداری کنند. این افراد میدانند چگونه سرمایهگذاری کنند، چگونه هزینهها را مدیریت کرده و برنامهریزی مالی داشته باشند. در نتیجه، در بازار کار و شغلهای نوظهور، فرصتهای بیشتری برای رشد و پیشرفت خواهند داشت. در کل، با افزایش سواد اقتصادی، مردم نه تنها میتوانند آینده مالی خود را تضمین کنند، بلکه با دید باز و آگاهی، در عرصههای نوین اقتصادی نقش فعالتری ایفا میکنند و در شغلهای آینده، بهترین عملکرد را خواهند داشت.
به طبع تغییرات یاد شده، اقتصاد مهمی حول این اتفاقات ساخته شد و زنجیرههای مهمی را شکل داد. از بخش تامین و صنعت غذایی گرفته تا مشاغل وابسته و تخصصی مرتبط با کافه و حتی پرسونای به اصطلاح کافهرو، همه جزئی از این اقتصاد را تشکیل میدهند. یکی از چالشهای اصلی امروز در صنعت کافه ایران، درگیر شدن با تورم همانند سایر اقتصادهای فعال در کشور است. با شدت گرفتن تورم، افزایش قیمت مواد اولیه و کاهش قدرت خرید مردم، این صنعت نوپا با چالشهای جدی مواجه شده و فعالان از دستاندازهای موجود گلایه دارند.
در سالهای اخیر، به خصوص پس از سال ۱۳۹۰، شاهد رشد چشمگیر تعداد کافهها در شهرهای بزرگ و کوچک هستیم. این رشد به خصوص در تهران و دیگر کلانشهرها قابل مشاهده است. کافهها به تدریج خدمات خود را گسترش داده و به ارائه غذا، دسر و خدمات فرهنگی مانند نمایشگاهها و برنامههای زنده پرداختهاند. با افزایش تعداد کافهها، فرصتهای شغلی زیادی در این بخش ایجاد شده است. با افزایش کافهها، به ویژه در سطح کلان شهرها، رقابت بیشتری در این بازار شکل گرفته است و کافهها باید به دنبال راهکارهایی برای جذب مشتریان باشند. نوسانات اقتصادی و تحریمها تأثیر زیادی بر هزینههای عملیاتی کافهها دارند. افزایش قیمت مواد اولیه و اجارهبها فشار زیادی بر روی کافهداران وارد میکند. نسل جدید میل به نشستن در کافهها و گذراندن زمان در محیطهای اجتماعی دارد. این تغییر رفتار به نفع کافهها است. استفاده از شبکههای اجتماعی و برنامههای آنلاین برای تبلیغ کافهها و جذب مشتریان نیز امروزه بیش از پیش اهمیت یافته است.
خاموشیهای ادامهدارو افزایش هزینهها
علیرغم آنکه بعضی از کارشناسان عقیده دارند هر صنعتی که مربوط به حوزه خوراکی و مواد غذایی شود، در ایران کمتر درگیر آسیب و حتی تعطیلی خواهد بود، اما نمیتوان تورم افسارگسیخته در بخش اقلام خوراکی و تاثیر منفی آن بر واحدهای صنفی را انکار کرد. کافهها و رستورانها از این قاعده مستثنی نبوده و گرانیها باعث رشد خاموشی چراغ این بخش شده است.
با وجود نبود آمار رسمی درباره تعطیلی کافهها، بررسی میدانی در برخی شهرها نشان میدهد که شمار زیادی از کافههای کوچک و متوسط طی ماههای اخیر تعطیل شدهاند یا فعالیت خود را به شدت محدود کردهاند. برخی از آنها به فروشگاههای نوشیدنی بیرونبر تبدیل شدهاند تا بخشی از هزینهها را کاهش دهند. کاهش هزینه اجاره بها، کم کردن نیروی کار و محدود کردن منوی ارائه شده به مشتریان، دلیل اصلی این تغییر مهم اکوسیستم کافه در ایران محسوب میشود.
طبق برخی گزارشهای غیررسمی، از پاییز ۱۴۰۲ تاکنون، حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از کافههای تازهتأسیس در شهرهای بزرگ فعالیت خود را متوقف کردهاند. این آمار در شهرهای کوچکتر حتی بالاتر نیز تخمین زده میشود. این دستانداز جدی منجر به تشدید نگرانیها برای این صنعت و پیشبینیهای تاریک برای آینده کافهها در کشور شده است.
قیمتها دوبرابر شده
نگاه به بازار نشان میدهد تورم بیوقفه، افزایش نرخ ارز و نبود ثبات در بازار باعث شده قیمت مهمترین و پرمصرفترین مواد اولیه کافهها افزایش یابد. قهوه، شیر، شکر، شکلات، خامه و حتی ظروف مصرفی با افزایش جدی قیمتها همراه بوده و اگر یک کافه تنها به شیوهای کلاسیک فعالیت کرده و غذا یا میان وعده سرو نکند، با همین گرانی قهوه میتواند به تنهایی درگیر چالش جدی شود.
آمارها حاکی از آن است که قیمت هر کیلو قهوه وارداتی در یک سال گذشته نزدیک به ۸۰ درصد افزایش یافته است. شیر به عنوان یکی از پایهایترین اقلام مصرفی در کافهها نیز در پی سیاستهای حمایتی ناکارآمد و کمبود عرضه و چالشهایی مثل کمبود لبنیات در بازار، جهش قیمتی کمسابقهای را تجربه کرده است؛ تاحدی که هیچ ماهی در سال گذشته نبوده که لبنیات با گرانی دستوپنجه نرم نکرده باشد. این اتفاق در کافههایی که میانوعده یا غذا سرو میکنند، پیچیدهتر و سنگینتر است. بررسیهای بازار نشان میدهد در سال گذشته یک شات اسپرسو سینگل در کافهای نهچندان بزرگ و مشهور و واقع در مرکز شهر، بین ۴۰ تا ۶۰ هزار تومان فروخته میشد. حال که تنها چهار ماه از سال میگذرد، همان شات در همان کافه قیمتی حدود ۹۰ تا ۱۱۰ هزار تومان دارد؛ این یعنی افزایش قیمتی بیش از دوبرابر! صحبت با کافهداران و فعالان این بخش نیز خبر از گرانی چشمگیر مواد اولیه دارد؛ یکی از این افراد معتقد است حتی با پایین آوردن حاشیه سود هم باز نمیتوان گرانی را کنترل کرد.

تاثیر هزینهها بر حیات کافهها
افزایش قیمت مواد اولیه از یک سو، هزینه حاملهای انرژی، نیروی کار و در نهایت اجاره بها، از مهمترین عوامل فشار بر فعالان بهشمار میرود. در مناطق پررفتوآمد شهری، نرخ اجاره در بسیاری از موارد تا دو برابر افزایش یافته؛ حتی اگر در نظر نگیریم که مستاجران در اغلب مواقع بیش از دو سال یک مغازه را اجاره نمیکنند، هزینههای مربوط به جابهجایی هم به این روال همیشه اضافه میشود. همزمان با این روند، دستمزد کارکنان نیز (به درستی و مطابق با شرایط اقتصادی) بالا رفته، اما درآمد کافهها نتوانسته با همین سرعت رشد کند. کارگران متخصص، هزینه بالایی برای کافهها دارند و نمیتوان اهمیت این نیروی کار را با کارگر ساده یکی دانست. به عنوان مثال کافهای که باریستاکار خوبی نداشته باشد، به قطع محکوم به شکست است.
هزینه استخدام باریستاکار متخصص هم از ماهی ۲۵ الی ۳۰ میلیون تومان آغاز میشود. این رقم بهویژه برای کافهای کوچک که همچنان باید هزینههای چند صد میلیونی تجهیزات تخصصی و مواد اولیه را تامین کند، رقمی قابل توجه است. در چنین شرایطی بسیاری از کافهداران بین دو گزینه ناخواسته قرار گرفتهاند: یا باید نیرو کم کنند و کیفیت خدمات را کاهش دهند، یا ریسک ضرر اقتصادی را بپذیرند و سطح قیمت را حفظ کنند. هر دو گزینه، پیامدهایی زیانبار برای بقای بلندمدت کسبوکار به همراه دارد.
گرانی عامل کاستن از مراجعه به کافه
در سوی دیگر این ماجرا، مشتریانی قرار دارند که با کاهش قدرت خرید، مجبورند انتخابهای خود را محدود کنند. کافه رفتن برای بسیاری از مردم دیگر یک تفریح نیست، بلکه تبدیل به یک فعالیت روزانه یا حتی عادت و سبکزندگی شده است. این روزها اگر از اقشاری که وقت زیادی را در کافهها سپری میکنند دلیل این کار را بپرسید، موارد متعددی را عنوان میکنند. فارغ از درست و غلط بودن این وابستگی به کافهها و ورود به سبک زندگی شهری، گرانیها باعث شده تا افراد نسبت به تعداد دفعات استفاده خود از کافهها تجدید نظری داشته باشند.
تا پیش از این اگر یک فرد حداقل هفتهای دوبار قهوه مورد نیاز خود را از کافهها تهیه میکرد، در ماه باید مبلغی حدود ۸۰۰ هزار تومان را برای این کار کنار میگذاشت. اما حالا این مبلغ حدودا دوبرابر شده است؛ آن هم اگر در نظر بگیریم افراد در کافه تنها قهوه سفارش دهند! این اتفاق نه به نفع افرادیست که وقت گذراندن در کافهها و یا حتی نوشیدن یک فنجان قهوه را تبدیل به عادت روزمره خود کردهاند و نه به نفع فعالان این بخش. به نظر میرسد اگر سیاستهای حمایتی مناسبی از سمت دولت برای فعالان این صنعت اجرا نشود، روزهای تاریکی در انتظار اقتصاد کافهها در ایران خواهد بود.
- 18
- 6