
«با اتمام بازه پنجساله اجراي آزمايشي، کتب درسی را مورد بازنگري قرار ميدهيم. اکنون در حال بازنگري پايههاي اول، دوم و سوم ابتدايي با رويکرد تلفيقي هستيم.» اين خبري بود که چند روز پيش محيالدين بهرام محمديان، رئيس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي عنوان کرد و در توضيحش ادامه داد: «رويکرد جديدي مدنظر داريم.
پس از استقرار پايه دوازدهم در سال آينده، مدتزمان پنجساله اجراي آزمايشي کتب ابتدايي هم به اتمام ميرسد. در سنت ايراني، متعلمان روزانه يک يا دو درس ميخواندند، نه ۱۰ عنوان اما همان درس را با روش مباحثه و پرسش و پاسخ ميآموختند. اکنون روال اين است که در هر زنگ يک درس مطرح ميشود و با تنوع عناوين درسي مواجهيم. همچنين در سنت قديمي، دانشآموزان ابتدا درس مقدماتي را ياد ميگرفتند و بعد به مباحث علمي تخصصيتر ميپرداختند.
بهعنوان مثال ادبيات را ميآموختند و براساس آن مباني علمي ديگر را فراميگرفتند. اکنون کار مطالعاتي را شروع کرديم و اميدواريم در سالهاي آينده با فرصت وسيعتر و همکاري صاحبنظران، تأليف تلفيقي را اجرا کنيم.» تغيير دوباره سيستم آموزشي اينبار حاوي پيامي بود که خبر از برگشت به عقب ميداد.
هرچند به اعتقاد محمديان، برگشت به عقب و خويشتن بد نيست؛ سنت فرهنگي ما امر معقولي بوده و حالا دستاندرکاران آموزشي قصد دارند دوباره به آن روزها برگردند اما سؤالي که مطرح ميشود، اين است که آیا تغييرات مداوم سيستم آموزشي به دانشآموزان آسيب نميزند؟ جايي که در تمام دنيا روال بر اين قرار است که از يک ساختار مشخص آموزشي استفاده شود، آيا اين تغييرات باعث سردرگمي دانشآموزان و همچنين معلمان نميشود؟
آنطور که گاردين مينويسد، والدين، خواهر و برادرهاي بزرگتري که در هر خانوادهاي زندگي ميکنند، حکم معلمان خانگي را براي دانشآموزان کوچکتر دارند. آنها با توجه به تجربياتي که در دوران تحصيل خود بهدست آوردهاند، ميتوانند راهنمايان خوبي براي دانشآموزان کوچکتر باشند و در مسير يادگيري علم و دانش ابتدايي به آنها کمک کنند.
اين در حالي است که تغيير مداوم سيستم آموزشي ميتواند کمکهاي بچههاي بزرگتر را بيفايده کند و درعينحال والدين را هر سال با چالش دوبارهاي مواجه کند که خودشان را با سيستم جديد وفق دهند تا بتوانند بار تحصيلي فرزندان خود را به دوش بکشند و در انجام تکاليف، آنها را راهنمايي کنند؛ اين دقيقا همان گلهاي است که حالا چندسالي ميشود والدين ايراني از آن شکايت دارند و به بهانههاي مختلف مطرحش ميکنند.
نمونهشان بسيار زياد است؛ خانوادههايي که با هرکدام از فرزندانشان يک شيوه جديد آموزشي را از سر گذراندند و الفباي ساده خواندن و نوشتن را با هرکدام از آنها به يک روش تازه ياد گرفتند.
لوئيس دورمين، يکي از مسئولان آموزشي بريتانيا ميگويد: «از روزي که تکنولوژيها به دنياي آموزشي آمدند، ما يک نگراني بزرگ داشتيم؛ اينکه مبادا معلمان و دانشآموزان نتوانند خودشان را با اين سيستم جديد تطبيق دهند و بازدهي علمي و آموزشي آنها کم شود.
هرچند، تکنولوژيها دخالتي در اصول آموزشي نداشتند و فقط اهرم کمککنندهاي به همان روشهاي سنتي قبلي بودند اما اين نگراني وجود داشت که مبادا تغييرات تازه، انگيزه دانشآموزان را کاهش دهد و از طرفي معلمها و والدين نتوانند خودشان را با سيستم جديد هماهنگ کنند و دردسرهايي ايجاد شود.
بههميندليل ما بدون دستکاري شيوه قبلي سعي کرديم مدتزمان زيادي با برگزاري کارگاههاي آموزشي مختلف اطلاعات لازم درباره تکنولوژيهاي آموزشي را به دانشآموزان، معلمان و والدين بدهيم تا آنها وحشتزده نشوند و در کمال آرامش بتوانند با تازههاي دنياي علم و تکنولوژي آشنا شوند.
اين در حالي است که نتيجه آمارها نشان ميدهد تغييرات مداوم و شتابزده در سيستمهاي آموزشي ميتواند يکي از مهمترين عوامل بازدارنده دانشآموزان براي ادامه تحصيل باشد و همچنين معلمان نتوانند آنطور که بايد و شايد دادههاي علمي لازم را به دانشآموزان خود آموزش دهند.»
در مقالهاي که سال گذشته با عنوان «خلاقيتهاي آموزشي» در نيويورکتایمز چاپ شد، مسئولان آموزشي کشور سوئد از معلمان خود خواسته بودند در مسير آموزش به دانشآموزان خلاقيت به خرج دهند و همچنين از روشهاي جذابي که معلمهاي باتجربهتر استفاده ميکنند، بهره بگيرند.
سؤالي که مطرح ميشود، اين است: درشرايطيکه هر روز و هر سال تصميمات مسئولان آموزشي ايران براي تغيير در سيستم آموزشي، محتواي کتب درسي، حذف يا تلفيق آنها با يکديگر تغيير پيدا ميکند، کجا ميتوان نشانهاي از خلاقيت معلمان يا استفاده از تجربه ديگران پيدا کرد؟
رئيس سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي ايران اما به اين تغييرات خوشبين است و سبکشدن کيف دانشآموزان را ازجمله فوايد تأليف تلفيقي کتب درسي ميداند. به اعتقاد او حالا ديگر نميشود دروس نوستالژيکي مانند «کليله و دمنه» و «حسنک کجايي» را دوباره وارد برنامههاي درسي کرد زيرا کودکي که تام و جري ببيند، ديگر «کليله و دمنه» برايش جذاب نيست. منتقدان اما ميگويند، از دل همان «کليله و دمنه»ها بود که ميتوانستيم به کودکان دانشآموز خود بگوييم: درخت تو گر بار دانش بگيرد، به زير آوري چرخ نيلوفري را!
صدف فاطمي
- 17
- 2