عصر شنبه بود. خورشید غروب کرده بود. کافهها پر بودند و آنها هم به برنابئو برگشته بودند. آنها برای مدتی طولانی منتظر ماندند. ۶ ماه آزگار هیچ بازی واقعاً معنادار و مهمی برایشان وجود نداشت از همان هفتهای که همه چیز را از دست دادند؛ به آژاکس باختند، دو بار به بارسلونا باختند و فقط شکست خوردند. بیش از سه ماه هم بود که اصلاً هیچ بازی برگزار نشد. آخرین بازی که دیده بودند، باخت رئال مادرید بود که خلاصهای از آنچه در طول فصل برای این تیم رقم خورده بود را پیش چشمانشان آورد. آنهایی که آن بازی را دیدند، یادشان بود که بسیاری قبل از آنکه بازی تمام شود ورزشگاه را ترک کردند و میزان حضور تماشاگر در برنابئو در کمترین میزان خودش طی یک دهه اخیر بود.
حتی ورود زینالدین زیدان هم تنها به صورت موقت اوضاع را بهبود بخشید و تیم را به صورت مقطعی از کابوسی ترسناکتر از آنچه تصورش را میکردند نجات داد. حالا اما آنها برگشتهاند. به امید دیدن چیزیهایی متفاوت: امید دوباره، فصلی جدید و چهرههایی جدید. اوه بله برای این چیزها اما ...
در ترکیب اصلی رئال مادرید در اولین بازیاش در فصل ۲۰-۲۰۱۹ تنها تفاوتی که میان این تیم و تیمی که سال ۲۰۱۴ به میدان میرفت فقط یک بازیکن حضور داشت که ۵ سال پیش نبود؛ دروازهبان تیم تیبو کورتوا. دیگر بازیکنان آن تیم همگی بودند. رئال مادرید تابستان امسال ۳۰۰ میلیون یورو صرف خرید بازیکنان جدید کرد اما هیچکدام آنها در ترکیب اصلی این تیم نبودند. دفاع راست تیم برای ششمین سال متوالی داشت فصل را در ترکیب اصلی آغاز میکرد. در کنار او هم مردانی بودند که به ترتیب پانزدهمین، نهمین، چهاردهمین، ششمین، هفتمین، چهارمین، هفتمین، یازدهمین و هفدهمین فصول دوران بازیگریشان را در رئال مادرید تجربه میکردند.
حتی چهرههای جدیدی که در تیم بودند هم چهرههایی قدیمی بودند. تنها بازیکنی که فصل گذشته در دومین بازی رئال مادرید در لالیگا در ترکیب این تیم نبود و امسال بود، خامس رودریگس بود که چهارمین فصل بازیاش در ترکیب کهکشانیها و ششمین فصل ارتباطش با رئال مادرید پس از عقد قرارداد با این تیم را تجربه آغاز میکرد (فصل گذشته قرارداد قرضی دو ساله او با بایرن مونیخ به پایان رسید و به مادرید برگشت). او در ترکیب اصلی جای لوکا مودریچی را گرفت که مصدوم بود. مودریچ هم امسال هشتمین فصل حضورش در رئال مادرید را تجربه میکند. مودریچ ۳۳ سال است. در ترکیب اصلی رئال مادرید در بازی شنبه، بازیکنانی ۲۷، ۲۷، ۲۵ (بله رافائل واران هنوز ۲۵ ساله است)، ۳۱، ۲۹، ۲۷، ۲۸، ۲۷، ۳۱ و ۳۰ ساله حضور داشتند.
روزی که زیدان اولین نشست خبریاش را پس از بازگشت به رئال مادرید برگزار کرد - ۲۸۴ روز از زمانی که او این تیم را ترک کرده بود میگذشت - یک چیز برای خبرنگاران آشنا بود. او به مردی که اولین سؤال را از او پرسید نگاه کرد - همان مردی که همیشه اولین سؤال را از او میپرسد - و درباره موهایش نظر داد، مثل دو دوست قدیمی که بعد از یک تابستان طولانی دوباره یکدیگر را ملاقات کردهاند. «اوه چقدر خوشتیپ شدهای». زیدان با همان لبخند همیشگی ظاهر شد. همه چیز مثل قبل بود. همان محل، همان آدمها، همان کلمات. زیدان گفت: «شما همان چیزها را خواهید شنید.» تیتر فردای یک روزنامه هم این بود: «همان چیزهایی که دیروز میگفتیم».
البته یک مرد دیگر هم آنجا حضور نداشت. کریستیانو رفته بود و قرار هم نبود که اوضاع مانند قبل باشد، نه دقیقاً مانند قبل. تأثیر اولیه بازگشت زیدان پس از ۱۳۸ روز بازی رئال مادرید زیر نظر خولن لوپتگی و ۱۱۹ روز زیر نظر سانتیاگو سولاری، یک شاهکار بود: آرامبخش و تسکیندهنده. بازگشت حس قرابت میان تیم و کادر فنی، مانند آبی بود که روی آتش ریخته شد اما پشت آن هم یک واقعیت وجود داشت، یک دلیل برای اینکه چرا رئالیها دوباره به زیدان برای نجات دادن تیمشان رو آورده بودند. آنها ۱۱ بازی بیارزش باقیمانده در فصل قبل انجام دادند و حالا یک بیابان بی در و پیکر و کلی کار که باید انجام میشد، روبهرویشان بود.
زیدان برگشته بود و زمانی که برگشت مأموریت متفاوتی داشت. او با یک وعده برگشت. این واقعیت که او برای نزدیک به ۳۰۰ روز از رئال مادرید دور بود، اوضاع را متفاوت کرده بود، در واقع انتظار میرفت که متفاوت کند. اقتدار او دوباره پابرجا و صدایش شنیده شد. او گفت: «تغییراتی در راه است.» هیچ تغییری اما در کار نبود، حداقل هنوز نبوده است.
کمی بیانصافی است که انگشت اتهام را به سمت آنهایی بگیریم که ۳۰۰ میلیون یورو برای خرید بازیکنان جدید هزینه کردند و هیچ کدامشان هم در ترکیب نبودند. رئال مادرید بازیکنانی را خرید که میدانست میتوانند این تیم را نسبت به آنهایی که در ترکیب اصلیاش بودند، تقویت کنند و حداقل انتظار میرفت که با آنها فصل را آغاز کند. یکی از آن بازیکنان که انتظار میرفت فوراً به ترکیب رئال مادرید اضافه شود، اولین خرید کهکشانی این تیم در ۵ سال اخیر یعنی ادن آزار ۲۸ ساله بود که البته او به دلیل مصدومیت نتوانست بازی کند، درست مانند فرلان مندی ۲۴ ساله. لوکا یوویچ ۲۱ ساله اما به عنوان بازیکن تعویضی به میدان رفت و یک بار هم توپ را به تیر افقی دروازه زد.
تعادل سنی تیم هم هنوز میتواند نوسان داشته باشد، چیزی که میتواند برحسب تصادف و شانس تغییر کند. مارکو آسنسیوی ۲۳ ساله در اردوی پیش فصل رباط صلیبی پاره کرد و به این زودیها برنمیگردد. وینیسیوس هم که به عنوان بازیکن تعویضی در نیمه دوم به میدان رفت تنها ۱۹ سال سن داشت. رودریگو هم ۱۸ ساله است و او هم مصدوم است، همانطور که براهیم دیاس ۲۰ ساله است. البته هدف این نیست که بگوییم به نظر میرسد اینها قرار است چهرههای تأثیرگذار تیم باشند. وقتی هم که پای استعداد به میان میآید، میتوان ادعا کرد که در مورد بازیکنان منتخب برای رفتن به زمین بازی، اشتباهاتی جزئی صورت گرفته بود. قطعاً آنها برای مدتی طولانی در این تیم بودهاند اما همه آنها هم لیستی بلند بالا از افتخارات گوناگون دارند.
اکثر آنها سه بار متوالی قهرمان لیگ قهرمانان شدهاند. حتی بدون تغییر این بازیکنان و ترکیب هم منطقی بود که فکر کنیم این فصل، میتواند با فصل قبل متفاوت باشد. این فصل، فصل بعد از جام جهانی و فصل بعد از سه قهرمانی اروپایی متوالی کهکشانیها نیست. رئال درسهایی آموخته، فناناپذیریاش از بین رفته و رویکردش عوض شده است. با اضافه شدن ادن آزار این تفاوتها بیشتر هم جلوه میکند. پس اگر چیزی خراب نشده، تعمیرش نکن.
فقط یک چیز خراب شده بود: رئال مادرید فصل پیش را دست خالی به پایان رساند، در لالیگا سوم شد و در دو فصل گذشته مجموعه امتیازاتی که در پایان فصل از بارسلونای صدرنشین کمتر داشته، بیش از ۳۰ امتیاز بوده است. این هم هنوز کمی احساس آشنا داشت، آشناتر از آنچه که برخی میخواستند. آشناتر از آنچه زیدان میخواست و این نکته مهم قضیه بود. مارسلو مودریچ و کروس جزو آنهایی بودند که فصل گذشته بیشتر از همه مورد انتقاد واقع شدند اما زیدان همچنان به آنها اعتماد نشان داد. حمایت او از مارسلو مخصوصاً، به نوبه خودش خاص بود. کافی است از سرخیو رگیلون بپرسید. این بازیکن برزیلی با کم کردن ۶ کیلو وزن برگشت و آماده پاسخ دادن به اعتماد دوباره زیدان بود. دیگران با دعای خیر او رفتند که مهمترینشان مارکوس یورنته، دنی سبایوس و رگیلون بودند. همه آنها اما این کار را نکردند. برخی هم که انتظار میرفت آنجا باشند، نبودند.
پل پوگبا هنوز در منچستریونایتد است و در عوض گرت بیل هنوز در مادرید است. زیدان هم میخواست بیل برود هم خامس. زمانی که زیزو در هفتههای پایانی فصل گذشته بیل را کنار گذاشت، گفت: «کاری که انجام دادهام بسیار مشخص است.» زمانی که او فکر میکرد بیل به چین میرود، گفت امیدوار است که این بازیکن ولزی هر چه زودتر رئال را ترک کند. اظهارات علنی او هم با هدف تحت فشار گذاشتن باشگاه برای محقق کردن خواستههای او بود و نشاندهنده مصمم بودنش برای بیرون کردن بال ولزی و بیاعتقادی به او. اوضاع شبیه یک خصومت شخصی شده بود. زیدان این موضوع که او بیل را به جمع بازیکنان برگردانده، رد کرد.
در اردوی پیش فصل، بیل در ۶ مسابقه تنها ۱۰۴ دقیقه بازی کرد. او در برنامههای زیدان جایی نداشت اما بعداً پیدا کرد. برنامه زیزو بیرون راندن بیل از رئال بود اما بعد از آنکه رئال مادرید ۷ بر ۳ به اتلتیکومادرید باخت، باشگاه به وعدهاش به فروش بازیکن ولزی پشت کرد. نمایندگان بیل خشمگین بودند. زیدان هم راضی نبود. زیدان گفت گرت میماند و وقتی از او پرسیدند چه چیزی فرق کرده، او دوباره جواب داد که بیل میماند و نه هیچ چیز دیگر.
زیدان میخواست که باشگاه خامس رودریگس را هم بفروشد اما مشتریاش اتلتیکو بود. این اتفاق هم رخ نداد، همانطور که ورود پوگبا به برنابئو رخ نداد. زیدان از گوش کردن به پیشنهادهای باشگاه برای خرید گزینههای دیگر خودداری کرد. او فقط پوگبا را میخواست اما وقتی خرید او امکانپذیر نبود، چه کار میشد انجام داد. شنبه هفته پیش هم بیل هم خامس در ترکیب اصلی بودند. یک دلیل آن اجبار به خاطر غیبت ادن آزار و مودریچ و البته نخریدن پوگبا بود. آنها اما به خوبی جواب دادند.
رئال مادرید در اولین بازی فصل مقابل سلتاویگو در استادیوم بالایدوس عملکرد خوبی داشت و بیل هم در آن بازی بود. چه کسی میداند. شاید خشم او، انگیزهاش را مضاعف کند. هواداران برای خوشامدگویی دوباره به آنها آماده شده بودند، برای اینکه رابطهشان با آنها را از نو بسازند: فصل جدید، چهرههای قدیمی جدید و امیدهای جدید. در مورد بیل، تفاوت فاحش بود. هواداران رئال مادرید فصل پیش در پس زدن او در آخرین بازیاش مقابل اتلتیک بیلبائو بیامان تلاش کردند. امسال اما وقتی که نام بیل از بلندگوها پخش شد، آنها کف زدند و با هر بار پا به توپ شدنش هیجان زده میشدند، دیگر خبری از سوت نبود. زیدان هم وقتی خامس را از زمین بازی بیرون کشید، به استقبالش رفت.
شاید بهترین اتفاقی که میتوانست برای زیدان رخ دهد، این بود که اتفاقی که او میخواست رخ دهد، رخ نداد. اعتماد کردن به بازیکنانی که میخواست آنها را بفروشد و استفاده از آنها به عنوان خریدهایی جدید برای فصلی جدید. شاید هم نه. به هر حال یک چیزی درباره این ماجرا وجود داشت که تکراری به نظر میرسید. فقط بحث نامها نبود بلکه در بازی هم دیده میشد. همان بازیکنان، همان چهرهها و همان نقصها.
رئال مادرید در دومین بازی این فصلش که اولین بازی خانگیاش بود باز هم امتیاز از دست داد. آنها فصل پیش هم در خانه ۱۷ امتیاز از دست دادند و فصل ماقبل از آن هم همینطور: ۵ تساوی و هشت شکست خانگی در دو فصل.
زیدان ناجی رئالیها بود، او قرار بود برگردد تا دوباره ناجی آنها شود و قول داده بود که اوضاع را متفاوت میکند اما روز بعد از بازی دوم فصل، دومین بازی معنادار رئال مادرید بعد از بازگشت زیدان، انتقاداتی بود، سؤالاتی در داخل مطرح شد، پیامهایی بیرون آمد، زمینههایی فراهم شد و انگشتهای اتهام نشانه رفتند. زیدان هم میتواند قربانی شود که این هم آشنا بود.
- 19
- 6