در جغرافیای فوتبال شماره «یک» عددی خاص است؛ شمارهای که همیشه نصیب خاص میشود. آنها که فوتبال را همیشه از دریچه دیگری میبینند، رفتارشان خاص است، رنگ پیراهنشان با همه تفاوت دارد، تنها عنصر مستطیل سبز هستند که از دست بهجای پا استفاده میکنند و همیشه اولین اشتباه برایشان آخرین اشتباه است.
همین مؤلفهها سبب میشود گلرها معمولاً مردان خاصی باشند که در مارکت فوتبال آنها را دیوانه خطاب میکنند؛ دیوانهای در قفس توری! در طول تاریخ فوتبال میزان عصیانگریهای شماره یکها از سایر پستها بیشتر و افزونتر است؛ عصیانی که هم در مستطیل سبز نمود دارد و هم در خارج از زمین فوتبال و در زندگی روتین جاری و ساری است و طعنهآمیز اینکه هرچه غلظت دیوانگی بیشتر باشد، کیفیت گلری بالاتر میرود. چه آنکه همیشه بهترین گلرهای فوتبال دیوانههای درجه یکی هستند!
در فوتبال ایران نیز این قاعده کم و بیش جاری است. آنجا که موفقترین گلرهای ایران همیشه یک سولوئیست محسوب میشوند که معمولاً صدای تکنوازی آنها در دسته ارکستر بیشتر به گوش میرسد. در تاریخ فوتبال ایران دو ستاره همیشه بهعنوان نماد و شاخص شماره یک شناخته میشوند؛ احمدرضا عابدزاده و ناصر حجازی.
دو ابرستارهای که در فوتبال ایران دستنیافتنی بهنظر میرسند و افسانههای پیرامون آنها همیشه همانند شماره آنها، تک و خاص بوده.
از عابدزاده و حجازی و البته جادوی آنها در مستطیل سبز خاطرهها فراونند اما رمز مانایی این دو ستاره بیرون مستطیل سبز است؛ آنجا که در زندگی همیشه خلاف جریان آب شنا کردهاند و همیشه در تندبادهای حوادث متفاوت بودهاند؛ آنچه در حقیقت ادامه همان تکنوازی مستطیل سبز در چارچوب زندگی است.
این همان مسیری است که در ادامه بقیه با فراز و فرودهای کمتری طی کردهاند. مهدی رحمتی و خودویرانگری بزرگش، بیرو و ماجراهای زندگیاش، سوشا و حاشیههای کبودش، امیر عابدزاده و حرکت در مسیر پدرش، رشید مظاهری و آن ناسازگاریهای عجیبش ادامه همین مسیر است. یک جاده بیانتها که متفاوت بودن و در کلام عامیانهتر دیوانگی وجه تسمیه آن است که به قفس توری ختم میشود!
سعید آقایی
- 16
- 4