به حال و روز فوتبال ایران نگاه کنید! مدیرانش به منتقدان میگویند انصاف داشته باشید و سیاهنمایی نکنید؛ منتهی با بیشترین تلاش برای درست دیدن هم به تصویری جز سیاهی نمیرسیم. در و دیوار این فوتبال را با غم و اعتراض نقاشی کردهاند. مدیرانش از راس تا کف انگار دور هم جمع شدهاند تا همه را از خودشان ناراضی نگه دارند.
بعضی وقتها در این فوتبال مرز بین حقیقت اصلی و دروغ از بین میرود. خیلی وقتها حقیقت که از پشت دروغهای به ظاهر قشنگ که همیشه به ما میگویند و با آن سرمان را گرم میکنند میزند بیرون. واقعیتهای ناراحت کننده در یک آن خودش را به همه نشان میدهد. در چنین لحظههایی اگر با این شرایطی رو به رو شدیم بهتر است که چشمانمان را نبندیم. هیچ چیزی را نادیده نگیریم، فرار نکنیم و با حقیقت رو به رو شویم.
داستان امروز فوتبال ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. بیایید اتفاقات چند ماه اخیر را با هم مرور کنیم. قانون بازنشستگی که همه امیدوار به اجرای درست آن و جوانگرایی در مدیریت ورزشی بودند به بدترین شکل ممکن اجرا شد و فوتبالیها با اهرم فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا مثل آب خوردن این قانون را دور زدند و یک دهان کجی تاریخی به قانون داشتند. اجرای این قانون در جامعه ورزش با بی تفاوتی فدراسیون فوتبال و سایر فدراسیونها رو به رو شد.
چندی بعد تیم ملی به جام ملتهای آسیا رفت تا بالاخره طلسم شکنی کند و قهرمان شود اما آخرش به بدترین شکل ممکن در نیمه نهایی به ژاپن باخت و حذف شد و همه ناامید و مایوس شدند از این شکست! به هر حال تجربه نشان داده که ناامیدی زیاد بعد از توقع زیاد به بار میآید و انتظار از تیم کیروش بالا بود.
با این حال کیروش رفت به کلمبیا و فوتبال ایران ماند و ناکامیهایش و آیندهای نامعلوم... از طرفی دیگر لیگ برتر با دنیایی از زشتی، اتهام و بی اخلاقی به پایان رسید. عوامل تیمها برای بدی کردن و اتهام زدن به رقبا گوی سبقت را از هم میربودند! زیر سوال بردن دیگران به عادت بد اهالی فوتبال تبدیل شده بود. پرسپولیس و استقلال که در لیگ قهرمانان استقلال حذف شدند، هواداران خود را ناامید کردند.
در استقلال شفر برکنار شد و بدترین اتفاقات ممکن در این باشگاه مردمی رخ داد. هواداران این تیم شاهد درگیری و تنشهایی تاریخی در باشگاه دوست داشتی خود بودند. هیچ اتفاقی نمیافتاد که آنها را خوشحال کند. لو رفتن قرارداد مربیان و بازیکنان خارجی، آمدن و رفتن فرهاد مجیدی، رو شدن اسناد دلالی شفر و نگرانی بابت نقل و انتقالات و اختلافات شدید مدیریتی درون باشگاه!
بعد از آن هم استراماچونی را در شرایطی بهعنوان سرمربی انتخاب کردند که هیچ شناختی از بازیکنان تیم و فوتبال ایران ندارد و هواداران استقلال تنها از روی اجبار به آینده تیمشان با این مربی ایتالیایی امیدوار هستند. این در حالی است که مدیریت آنها را ناامید کرده است. راستی نگرانی بابت حذف از لیگ قهرمانان آسیا را هم به این موارد اضافه کنید.
تراکتورسازی هم یک تیم دیگر پرطرفدار است. این تیم با پولهای کلان زنوزی و خصوصی شدن و ریخت و پاش آنچنانی هم با اینکه در کورس قهرمانی بود حتی سهمیه آسیایی نگرفت. درگیر پرونده شرطبندی دروازهبان معروف خود شد. درست است که زنوزی در این تیم هست ولی معلوم نیست او تا چه زمانی میتواند بدون هیچ گونه درآمدی برای موفق کردن این باشگاه پول هزینه کند.
اوضاع صنعت نفت آبادان، نفت مسجد سلیمان، نساجی بهعنوان دیگر تیمهای پرطرفدار هم اصلا خوب نیست. سپیدرود باز هم به لیگ یک سقوط کرد. سپاهان با کلی هزینه تنها نایب قهرمان لیگ شد.
داماش گیلان دیگر تیم پرطرفدار گیلان با ناداوری مطلق نتوانست از لیگ دو به لیگ یک صعود کند. اقتصاد فوتبال ایران ورشکسته است و تمام باشگاهها با بحران مالی و بدهیهای سنگین رو به رو هستند. آماری که روز گذشته کمیته انضباطی منتشر کرد نشان داد که به جز چند باشگاه همه بدهکار هستند.
در این وسط شاید خیلیها بر این باور بودند که حداقل نیمی از جامعه که طرفدار پرسپولیس هستند به خاطر قهرمانی و موفقیتهای متوالی و تاریخی شاد هستند. ولی به حال و روز امروز تماشاگران پرسپولیس با رفتن برانکو نگاه کنید. شیرینی قهرمانی در لیگ برتر، جام حذفی و سوپرجام به کام آنها تلخ شد. آنها که تا دو روز قبل در عرش بودند با رفتن برانکو به خاطر ناامیدی مطلقی که از مدیریت باشگاه دارند خودشان را در فرش میبینند. خواهان استعفای دستهجمعی مدیران باشگاه شدهاند.
اتفاقات نیمه نهایی جام حذفی در بازی پرسپولیس و سپاهان سیاهترین روز فصل بود. از درگیری خونین هواداران و آتش زدن ماشین خبرنگاران و عکاسان گرفته تا خالی شدن چشم هواداران تنها بخش کوچکی از رسواییهای این مسابقه بیرون زمین بود! درون زمین هم که همه به یاد دارند چه شد.
چند روز بعد فینال جام حذفی هم با آن فاجعه همراه شد و یک کشور به مدیریت این فوتبال اعتراض کردند. آبروی فوتبال ایران رفت ولی امروز همه مدیران سر جای خود هستند.
اوضاع فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ فوتبال ایران هم اصلا خوب نیست. مدیرانش فقط به حفظ صندلی خودشان توجه دارند و از کمترین مقبولیت بین مردم برخوردار هستند. حالا هم که در مقابل دولت و مجلس صفآرایی جنگی کردهاند.
جالب اینجاست که این فجایع تاریخی مدام در حال تکرار شدن است و این وسط هزینه این بیمسوولیتی و سوء مدیریت را مردمی میدهند که دوست دارند با وجود مشکلاتی که در زندگیهای خود دارند حداقل حالشان با این فوتبال بهتر شود.
وقتی سرنوشت مردمی که خوشی و ناخوشی آنها ارتباط مستقیم با سیاست و تصمیمات مدیریتی مسوولانش دارد، آن طور که مورد انتظارشان نیست میشود، زندگی از جهنم برایشان بدتر و رنج آورتر میشود. در این وسط به نقطهای میرسند که باور میکنند محور اصلی نیستند. خواسته و نظر آنها برای مدیران کوچکترین اهمیتی ندارد.
اعتراض و نارضایتیهای امروز مردم از وضعیت فوتبال هم به راحتی ما را به یاد این حقیقت میاندازد: «مدیریتی که نتواند رضایت عمومی را برای خود به ارمغان بیاورد آخرش با خشم تاریخی مردم رو به رو میشود.»
- 12
- 4