پرسپولیس که جامهای اخیر فوتبال کشور را درو کرده، چوب سهلانگاری مدیرانی را میخورد که آنقدر در پرداخت معوقات سرمربی کروات خود تأخیر کردند که وی بهانههای لازم برای انتقال به تیمی عربستانی که پول او را سریعتر و بیشتر میپردازد به دست آورد و سران استقلال که سالها است تیمشان قهرمان لیگ نشده، حتی در تعیین یک خط مشی واحد شکست خوردهاند و چنددستگی بین آنها باعث برخورد کلامی تعدادی از بازیکنان تیم با یکی دو تا از مدیران شده که رویارویی وریا غفوری و سیدحسین حسینی با علی خطیر معاون ورزشی باشگاه نمونه روشنی از آن است.
پرسپولیس اگر تا قبل از ماجراهای اخیر برانکو ایوانکوویچ باشگاهی ایمن و دور از ناملایمات تلقی میشد، پس از بروز این واقعه معدن شایعات تازه شده و استقلال که به سبب تعدد ناکامیهایش در سالهای اخیر با زندگی در حاشیه خو گرفته، امسال با استمرار چشمگیری در این زمینه مشغول افزودن بر مشکلات خویش است.
مدیران هر دو باشگاه که سببساز این لغزشها هستند از سوی سران ورزش منصوب شدهاند و خطاهای آنان در یک دهه اخیر به قدری زیاد بوده که منصوبکنندگان آنها مجبور به اعمال تغییرات تازه در بافت هیأت مدیرهها در کوتاهترین فواصل زمانی شدهاند و بارها در طول یک سال دو تغییر اساسی در این هیأتها با رفت و آمد بیش از نیمی از اعضای هیأت رییسه به تصویر کشیده شده است.
اگر هم جدیدترین بافت هیأت مدیره دو باشگاه را مبنا بگذاریم، باز جایی برای امیدواری نمییابیم. معایب مدیران پرسپولیس که به سبب تعدد پیروزیهای خلق شده توسط برانکو ایوانکوویچ مدتها مشاهده نمیشد، اینک نقل محافل است و ایرج عرب و یارانش در روزهای اخیر به سبب رها کردن برانکو و اکتفا به حرفها و شعارها در این زمینه بارها ملامت شدهاند و این حرکت آنها این سوال بدیهی را پیش آورده که سرخها دیگر بهتر از این به کدام نتایج میتوانستند برسند و اگر این را خودشان هم قبول دارند، به چه سبب عامل ثبت این نتایج را دلسرد و رفتنی کردهاند.
این در حالی است که برخی اظهارنظرهای غیرحرفهای و ضد فنی پیرامون کوچ برانکو همچنان ادامه دارد و از آن قبیل است؛ «با پول برانکو ۱۰ ستاره جدید میخریم» و «تنها دلیل موفقیتهای چند سال اخیر پرسپولیس ایوانکوویچ نبوده است» و در کنار آن اقداماتی عجیب مثل شکایت از الاهلی عربستان بابت درآوردن برانکو از دست سرخها به فیفا نیز در دستور کار پرسپولیس قرار داشته حال آنکه اولاً یکی از تبصرههای قرارداد ایوانکوویچ تصریح میکند که در صورت تأخیر در پرداخت مطالبات این مرد کروات، وی حق فسخ یکطرفه قرارداد همکاری فیمابین را دارد و ثانیاً پرداخت غرامت از سوی شکننده عهد و به واقع طرف فسخکننده قرارداد را برای چنین مواقعی میگذارند و اگر مدیران باشگاه جدید استخدامکننده سرمربی ۴ سال و ۳ ماه اخیر یا شخص وی مبلغ درنظر گرفته شده برای فسخ را بپردازند برای پایان یافتن همکاری و مدیون تلقی نشدن ایوانکوویچ کفایت خواهد کرد و هزار و یک قصه و گله و اعتراض و شکایت نیز مرد سفر کرده را به منزلگاه قبلی وی به لحاظ قانونی و براساس مصوبات فوتبالی سوقنخواهد داد.
در استقلال میزان عدم همراهی مدیران به اندازههای تأسفبارتر رسیده و حتی طی سفر اخیر امیرحسین فتحی به استانبول برای ملاقات با آندرهآ استراماچونی یکی از اعضای هیأت مدیره (میرشاد ماجدی) به صراحت گفت که اصلاً این مربی ایتالیایی را قبول ندارد و امثال منزوی و مباشری هم کوشیدند با انداختن توپ به زمین مدیرعامل از هرگونه اظهارنظری در این خصوص بپرهیزند.
افشاگریهای صورت گرفته در مورد خریدهای بیش از حد پندار توفیقی در اوایل فصل لیگ هجدهم و سپس خریدهای کمثمر و پرتعداد باشگاه و بهویژه شخص وینفرد شفر در ادامه این لیگ خبر از ناهماهنگیهای چشمگیر بین سران باشگاه داد و حتی عزل و نصب سرمربی استقلال و آمدن فرهاد مجیدی به جای شفر بدون تبعات نبوده و سرمربی جدید هنوز نیامده موظف به رفتن شد و با صدور بیانیههایی مدیران باشگاه را به عدم صداقت متهم کرد و اگر صبر بیش از حد شفر برای دریافت مطالبات و خسارت فسخ یکطرفه قراردادش در کار نبود، اینک یک پرونده انضباطی تازه علیه آبیها در فیفا مفتوح شده بود.
اینها فقط به عنوان مشت نمونه خروار بود و با این قصد آمد که گوشهای از دهها لغزش مدیریتهای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس آشکار و خطاهایی که محصول ندانمکاریها و ناآشنایی با قواعد باشگاهداری است، عیان شود.
اینک مثل روز روشن است که هم این مدیران پراشتباه و هم منصوبکنندگان آنها آب در هاون میکوبند و اکتفای استقلال به یک جام در شش فصل گذشته (جامحذفی فصل ۹۷-۱۳۹۶) محصول همین ندانمکاریها است و محروم شدن درازمدت رضا افتخاری مدیرعامل سابق استقلال و صادق ورمزیار به خاطر اتفاقات آکادمی باشگاه محصول دیگر آن.
آسانگیری شگفتانگیز پرسپولیسیها در مورد مسائل مرتبط با ایوانکوویچ و بهویژه پرداخت حقوق وی نیز پیامد مستقیم و تأسفآور همین ندانستنها و گام زدن در راههای اشتباه به شمار میآید و نوعی خودزنی بزرگ است. وقت آن رسیده است که برای هر دو تیم یک روند مدیریتی کمنقصتر در نظر گرفته شود زیرا ایرادات آنها بیش از آنکه از مسائل فنی و اشتباهات مربیان برخیزد از جانب مدیرانی میآید که ورزش تخصص اولشان نیست و کار مدیریتی خاصی در آن نکردهاند و حتی قادر به تأمین بودجههای تازه برای باشگاههای خود نیز نیستند و همواره دستشان برای دریافت مبالغ تازه نزد این و آن دراز است. آنها مصادیق روشن و انکارناپذیر سوءمدیریتها در ورزش کشور هستند و تا فکری در موردشان نشود، طبعاً اهداف و آمال بالاتر و مهمتر درباره آنها نیز که پیش بردنشان به سوی یک خصوصیسازی مثمرثمر و واگذاریشان به مالکان غیردولتی است، به بار نخواهد نشست.
- 17
- 6