نتایج این تیم مشهدی پس از یک اوجگیری عالی در ۱۰، ۱۲ هفته اول لیگ نوزدهم، طی سه هفته پایانی نیم فصل اول رو به خرابی رفت و سپس یحیی گلمحمدی مقابل عشقاش به پرسپولیس برخلاف آنچه در ابتدای فصل دیده بودیم، تسلیم شد و در نهایت تغییر سرمربی و بیثباتیهای فنی که محصول این تغییر بوده است و صرفهجوییهای مالی باشگاهی که اسماً و باطناً صاحب سرمایههای کلانی است و همچنین خالی بودن بازار این روزها از بازیکنان برجسته سبب شد شهر خودرو نه تنها در نقل و انتقالهای میانفصل خریدهای درشتی نداشته باشد، بلکه برخی ریزشهای مهم را هم به چشم ببیند که جدایی سروش رفیعی عمدهترین آنها بوده است.
آخرین تیر
آخرین تیر شلیک شده به قلب شهر خودرو، روی کار آمدن مجتبی سرآسیایی در این تیم است که هرچند فرد محترمی است و از مربیگری هم تا حدی سررشته دارد اما هرگز یک تیم در «لیگ یک» را هم هدایت نکرده چه برسد یک باشگاه لیگ برتری را و اینک در شرایطی سکاندار «پدیده»ایهای سابق شده که نخستین تجربه سرمربیگری خود را تجربه میکند و بدیهی است او که از این فضا و مناسبات هیچ شناختی ندارد، چگونه و چقدر در این عرصه رنج ببرد و احتمالاً چه رنجهایی را به شاگردانش و به هواداران شهرخودرو تحمیل کند. سرآسیایی در نیمفصل اول لیگ نوزدهم فقط به عنوان سرپرست در خدمت شهرخودرو بود و اینکه چگونه میتوان در این مقطع حساسی و تاریخی به فردی با این پیشینه بسیار کوچک و اندک در زمینه کوچینگ و مربیگری روی آورد و پرتجربهترها را نادیده گرفت، مسألهای است که مدیران شهرخودرو باید پاسخگوی آن باشند.
فاقد اصل و اصول
حتی اگر سرآسیایی یک مربی باتجربه و صاحبسبک و با مناسبات لیگ برتر و اصول فوتبال بینالمللی آشنا بود، کارش در شهرخودرو در این مقطع بسیار سخت میبود، زیرا وقت بسیار کمی برای کار و هماهنگی با شاگردانش داشته است. او به رغم حضور چند ساله در این باشگاه و به تبع آن آشنایی با همه نفرات و تمامی بازیکنان، فاقد اصل و اصول و پایههای کار برای کسب نتایج لازم و مثبت در صحنههای داخلی است و حتی اگر خلاف منطق و روال بدیهی نتیجه بگیرد و به موفقیتهای کوتاهمدت برسد، اصل قضیه که انتصاب یک مربی نامناسب برای این مقطع حساس از فصل است، توجیه نمیشود و توفیق احتمالی شهرخودرو در دیدارهای پیشرو غلط بودن انتخاب این مربی را به لحاظ اصل و اصول منتفی نمیسازد.
آنچه منطق حکم میکرد
تغییرات در هر موقع از فصل برخاسته از شرایط ویژه همان زمان است و با اینکه جدایی گلمحمدی به سبب اصرار سرخهای تهرانی بر جذب مجدد وی و دل ندادن یحیی به کار و در صورت ادامه حضورش در مشهد مسائلی بهدور از تردید و در کوچ وی به تهران تأثیرگذار بوده است اما عقل و منطق حکم میکرد که از بین گزینههای دور و نزدیک و در میان کاندیداهای بالقوه به نامهایی روی آورده شود که دستکم ۲۰ سال سرمربیگری کرده و با فراز و فرودهای بینالمللی آشنا باشند و بدانند که چه باید کرد تا در کوتاهترین زمان ممکن و با اندکترین امکانات در دسترس هم در لیگ برتر در مسیر کسب نتایج دلخواه حرکت کرد و هم در کورس کسب سهمیه حضور در مرحله گروهی لیگ قهرمانان کم نیاورد.
امروز که پدیدهایهای پیشین این شروط را برآورده نکردهاند و به جای یحیی کارآمد به مربیای فاقد رزومه روی آوردهاند، هر رویدادی برایشان متصور است و از صفر تا صد را میتوان برای آنها محتمل دانست و معیار این نگرش و ملاک این رایزنی فقط اکتفا به تساوی بدون گل مقابل تیم قعرنشین شاهین بوشهر در تک دیدار روز جمعه لیگ برتر و مقابل رقیبی نیست که ۶۰ دقیقه را فقط با ۱۰ نفر مقابل شهرخودرو سپری کرد و با این وجود تسلیم نشد و مسائل مهمتر و بارزتری را شامل میشود.
با این اوصاف شهرخودرو باید همتی بزرگ را به کار گیرد و بر توان ذاتی بازیکنانش بیش از پیش تکیه کند تا بر اثر تغییرات ناگزیر اخیرش یکی از بازندههای بزرگ نیمفصل دوم لیگ نباشد و اولین تجربه سرمربیگری سرآسیایی به یک کابوس تبدیل نشود.
وصال روحانی
- 9
- 2