
رویداد۲۴ نوشت: انتشار ویدئوی ستوان سوم مصطفی لقمانی، افسر نیروی انتظامی، تنها یک شوک مقطعی در شبکههای اجتماعی نبود؛ این ویدئو در امتداد مسیری بود که چندی است نشانههایی از آن دیده میشود. پیش از این، مأموری دیگر از فراجا در یاسوج با انتشار کلیپی از فشار شدید معیشتی، ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی و شکاف میان حقوق دریافتی و واقعیت بازار سخن گفته بود؛ و او نیز، درست مانند ماجرای اخیر، مدتی بعد حرفهایش را پس گرفت! همین شباهتهاست که ماجرا را از سطح یک اعتراض فردی خارج میکند.
پشت پرده عقب نشینی از گلایههای معیشتی
در هر دو مورد، الگوی تقریباً ثابتی دیده میشود؛ یک مأمور رسمی، با ذکر جزئیات شخصی و معیشتی، ویدئویی احساسی منتشر میکند؛ ویدئو بازتاب گسترده پیدا میکند؛ سپس روایت دوم از راه میرسد؛ روایتی محتاطانهتر، با تأکید بر سوءاستفاده دشمن و بیان اینکه هدف «درد دل درونسازمانی» بوده و اعلام وفاداری به ساختار فرماندهی.
این تکرار، حتی اگر از منظر رسمی «اتفاقی» تلقی شود، برای افکار عمومی حامل پیام دیگری است: مشکلی وجود دارد که راهی جز بروز ناگهانی در فضای مجازی پیدا نمیکند.
مسئله فقط یک نفر نیست
لقمانی در ویدئوی نخست خود از حقوق حدود ۲۳ میلیون تومان، سه فرزند محصل، اجارهنشینی و هزینههای سنگین رفتوآمد روزانه سخن میگوید. پیش از او، مأمور یاسوج نیز روایت مشابهی از فشار اقتصادی داشت. تفاوت جغرافیا، یگان و حتی درجه خدمتی، مانع از شباهت محتوای اعتراضها نشده است.
همین شباهتها باعث شد بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی از واژههایی مانند «ریزش»، «فرسایش نیرو» و «بحران خاموش» استفاده کنند؛ تعابیری که شاید اغراقآمیز به نظر برسند، اما از دل یک نگرانی واقعی بیرون آمدهاند.
الگوی ثابت در پاک کردن صورت مساله
ویدئوی دوم ستوان لقمانی، مانند مورد یاسوج، تلاشی است برای بستن پرونده در سطح رسانهای. او به مصرف دارو، شرایط روحی نامناسب و سوءاستفاده فضای مجازی اشاره میکند و میگوید همچنان سرباز این خاک است. اما پرسش اساسی همچنان بیپاسخ مانده است؛ اگر مشکل صرفاً «حال بد لحظهای» است، چرا این حال بد در فاصلهای نهچندان طولانی، از نقاط مختلف کشور تکرار میشود؟
نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نشان میدهد که افکار عمومی، همانطور بیش از آنکه درگیر نیت افراد باشد، بر ریشههای مشترک روایتها تمرکز میکند.
خطری که نباید عادی شود
شاید برخی تصور کرده باشند که انتشار ویدئوهای دوم فارغ از اینکه خودجوش بوده یا تحت فشار، میتوان صورت مساله را پاک کرده و توجه افکار عمومی را به جای دیگر جلب کند، اما واقعیت این است که بحران معیشتی در نیروهای مسلح، برخلاف بسیاری از حوزهها، موضوعی نیست که بتوان آن را صرفاً با آمار و بخشنامه مدیریت کرد. تداوم فشار اقتصادی بر نیروهایی که باید ضامن امنیت عمومی باشند، میتواند به فرسایش سرمایه انسانی، کاهش انگیزه و در بلندمدت، آسیبپذیری نهادی منجر شود.
وقتی ویدئوهای اعتراضی، یکییکی منتشر و سپس جمع میشوند، خطر بزرگتر این است که اعتراضها از حالت گفتاری به سکوت تبدیل شوند؛ سکوتی که در نهادهای امنیتی، از هر فریادی پرهزینهتر است.
ماجرای فروش کلیه، چه واقعی باشد چه استعاره، مهمترین بخش این پرونده نیست. مسئله اصلی، تکرار روایتهایی مشابه از درون یک ساختار حساس است؛ از یاسوج تا بندرعباس. انکار این تکرار یا فروکاستن آن به سوءاستفاده دشمن، شاید برای مدتی افکار عمومی را آرام کند، اما واقعیتهای معیشتی را تغییر نمیدهد.
اگر این صداها شنیده نشوند، و اگر پاسخها فقط در قالب ویدئوی دوم ارائه شوند، حتما کار به جاهای باریک کشیده و شاهد ویدیوهای دیگری نیز خواهیم بود. مهمترین پیام این ویدیوها، اما رسیدن سطح نارضاتی به حدی است که دیگر ترس از برخورد و هراس از مواجه با تبعات آن وجود ندارد. این همان موضوعی است که مسئولان محترم حتی اگر به فکر مشکلات معیشتی و مشخصا نیروهای مسلح نیستند، باید به آن توجه کرده و آن را جدی بگیرند.
- 19
- 4














































