آيتالله محمدرضا مهدويكني از آن دست سياستمداراني بود كه هم كارهاي اجرايي فراواني انجام داد و هم در پشت صحنه سياست به خصوص در جناح راست نقش مهمي در شكلگيري برخي سياستها و اتفاقات داشت و از بسياري مسائل باخبر بود. او در مهر ٩٣ درگذشت ولي نقلقولها و خاطرات زيادي درباره تاريخ انقلاب و حوادث پس از آن از خود به جا گذاشت.
حالا موسسه فرهنگي- هنري مركز اسناد انقلاب اسلامي بخشي از كتاب صوتي آيتالله مهدويكني را منتشر كرده كه مربوط به اتفاقات سال ٦٠ است. زماني كه رجايي و باهنر به شهادت رسيدند و انتخابات سومين دوره رياستجمهوري قرار بود برگزار شود. مهدويكني در آن زمان به صورت موقت كفيل نخستوزيري بود تا تكليف رييس دولت جديد مشخص شود.
احمد آقا «آيتالله خامنهاي» را پيشنهاد داد
مهدويكني كه خود از نامزدهاي سومين دوره رياستجمهوري بود درباره انتخاب آيتالله خامنهاي در ۱۰ مهر ۶٠ ميگويد: پس از شهادت آقاي باهنر و آقاي رجايي، بحث رياستجمهوري جدا مطرح بود. روزي ما در راهروي مجلس، جلسهاي داشتيم. جلسه غير رسمي بود، در آن جلسه من، مقام معظم رهبري، جناب آقاي هاشمي و جناب آقاي موسوياردبيلي بوديم. ظاهرا حاج احمد آقا هم بودند. دوستان در آن جلسه به آقاي خامنهاي پيشنهاد دادند كه شما نامزد رياستجمهوري بشويد. ايشان گفتند من به چند جهت نميپذيرم؛ يكي اينكه من بيمار هستم. من تازه از بيمارستان آمدهام (به خاطر همان جريان انفجار) و آمادگي ندارم.
مساله دوم اينكه خوب نيست دو تا روحاني رياست قوه مجريه را داشته باشند. آقاي مهدويكني كه نخستوزير هستند، من هم رييسجمهور بشوم؛ دو تا آخوند خوب نيست. مردم ميگويند همهچيز را خودشان قبضه كردهاند. جهت سوم اينكه اگر قبول بكنم دلم ميخواهد كسي نخستوزير باشد كه بتوانم با او چون و چرا داشته باشم، مهدوي برادر بزرگ ما است. ما نميتوانيم از او پاسخ بخواهيم. اين تعبير ايشان در آن وقت بود. من اطلاع ندارم در آن موقع جامعه مدرسين چه ميگفتند. شايد جامعه مدرسين به خاطر همان سابقه موضعگيري سلبي امام در قبال كانديداتوري روحانيون در انتخابات اول رياستجمهوري، آنها نيز در اينجا پيشقدم نبودند.
جناب آقاي خامنهاي هم اين طور ميفرمودند. وي ادامه ميدهد: بنده در پاسخ ايشان گفتم كه الان بهتر از شما كسي نيست و اين اشكالهاي شما وارد نيست؛ اما اشكال اول كه آخوند و ملا نبايد كار اجرايي بكند، زيرا حكومت، حكومت آخوندي ميشود، اين اشكال وارد نيست. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم حكومت آخوندي شده، ما ديگر نميتوانيم بگوييم نيست. قوه قضاييه روحاني است، رياست مجلس روحاني است، بسياري از مسووليتهاي ديگر روحاني است، از همه بالاتر رهبر هم روحاني است، چه اشكال دارد كه رييسجمهوري نيز روحاني باشد. در اين اوضاع آنچه مهم است مديريت صحيح، خدمت به مردم و انقلاب و رفع مشكلات مردم است. اما در مورد اشكال ديگر كه كسالت بود، گفتم كه انشاءالله حالتان خوب ميشود، البته زياد روي آن تكيه نكرديم. تكيه اصلي ما روي مساله روحاني بودن بود.
به حسب ظاهر نامزد رياستجمهوري شديم
مهدوي همچنين ميافزايد: اما اينكه آيا مهدوي باشد يا نباشد، من دو تا پاسخ دادم؛ اولا من اگر هم برادر بزرگ باشم نشان دادهام كه روح ناسازگاري ندارم. اين طور نيست كه تكروي داشته باشم هر چه خودم ميپسندم انجام بدهم. من اهل دعوا و استبداد نيستم. مساله ديگر هم اين بود كه گفتم اگر شما از بودن من خيلي ناراحت هستيد من استعفا ميدهم، كه شما ناراحت نباشيد و هيچ دغدغهاي نداشته باشيد. گفتند نه، نميشود شما استعفا بدهيد! آقاي موسوياردبيلي گفتند يعني چه؟ تو ميخواهي استعفا بدهي كه چه بشود؟ گفتم بالاخره دنبال كار ديگري ميرويم. كار كه در دنيا كم نيست. لزومي ندارد بنده نخستوزير باشم.
ايشان اصرار ميكردند كه نه! نميشود. گفتم نه! ميشود. حالا ميبينيد كه ميشود. بالاخره به اينجا كه رسيد تقريبا همه قبول كردند و نتيجهاش اين شد كه پس از انتخابات بنده استعفا بدهم. قرار شد كه بنده و جناب آقاي دكتر شيباني و آقاي عسگراولادي به منظور احتياط نيز نامزد رياستجمهوري شويم. وي در ادامه يادآوري ميكند: در آن ايام كه ما به حسب ظاهر نامزد رياستجمهوري شديم از برادران نهضت آزادي آقايان بازرگان و صباغيان به دفتر نخستوزيري آمدند و گفتند اگر شما جدا نامزد هستيد ما آمادهايم براي شما تبليغ كنيم.
من گفتم اولا نامزدي من صوري است و جدي نيست و ثانيا اگر جدي هم بود من علاقهاي به تبليغ و تاييد شما نداشتم. بالاخره يك روز قبل از انتخابات چون به حسب ظاهر من نيز نامزد شده بودم مثل ساير كانديداها مصاحبه كردم، منتها من به جاي اينكه برنامه خود را بيان كنم، كليات وظايف رياستجمهوري را بيان كردم. گرچه آن موقع براي رييسجمهور در قانون اساسي نقش زيادي قايل نبودند و نخستوزير در امور اجرايي مسووليت بيشتري داشت؛ ولي من با تشريح اصولي از قانون اساسي نقش رييسجمهور را خيلي بالا بردم. خود آيتالله خامنهاي فرمودند تو خيلي خوب صحبت كردي. در پايان هم گفتم اما با تمام اين حرفها بنده فكر ميكنم بهترين كسي كه اين نقش را ميتواند ايفا بكند آيتالله خامنهاي هستند.
بنابراين بنده الان اعلام انصراف ميكنم و از ملت ميخواهم به ايشان راي بدهند.
مهدويكني در پايان خاطرنشان ميكند: فرداي آن روز (روز رايگيري و انتخابات) آقاي هاشمي زنگ زدند و گفتند كه چرا نشستهاي؟ يك عده دارند به نام تو راي ميدهند. چون متوجه نشدهاند كه تو انصراف دادهاي. گفتم حالا چطور ميشود، يك چند نفري هم به نام ما راي بدهند، ما هم بگوييم چند نفر به ما راي دادهاند. گفت نه! خوب نيست. رايها متفرق ميشود. ايشان گفتند اگر مصلحت بدانيد الان يك مصاحبه بكنيد، بالاخره نصف روز باقي مانده. گفتم اشكال ندارد. يك مصاحبه راديو تلويزيوني كردم و در آنجا مردم را بيشتر تشويق كردم. گفتم شايد بنده بديهايي كرده باشم، آنها را به پاي من بگذاريد. به آقاي خامنهاي راي بدهيد. اين مصاحبه در ساعت دو بعدازظهر پخش شد. بعد از اينكه انتخابات تمام و آرا اعلام شد و جناب آقاي خامنهاي به رياستجمهوري انتخاب شدند.
- 13
- 2