
انتقاد، انتقاد و باز هم انتقاد از دولت؛ هنوز هم مشخص نیست که ریشه و انجام این انتقادها به کجا میانجامد. تحریم انتخابات یا تحولهای اساسیتر یا شاید هم سمبه حامیان از معترضینش پرزورتر شود و دولت بتواند مخالفت معترضینش را پاسخ گوید. اما همین کلمه دولت در پیشگاه اقشار مردم معانی متفاوت دارد. عدهای آن را با اساس نظام یکی میدانند و نقدشان به مجموعه حاکمیت را به سمت دولت هدفگیری میکنند.
آنهایی که پایشان از وطن کوتاه است صریحتر از مخالفین داخلی هستند. آن سوی میدان اصولگرایان از پایداری تا لاریجانی به ترتیب با روحانی تعارض و تفاهم دارند. مسئله اصلی این است که تبارشناسی این انتقادات چگونه است؟
جنس نقدها چه تفاوتی با یکدیگر دارد و سیبلهای اصلی و فرعی کجا قرار دارند؟ مخالفین دولت به رویکرد آن معترضند یا اساس دولت را نشانه میروند؟ هر کدام از این پیشفرضها اهداف و رویههای متفاوت دارند. نمیتوان گفت که همه منتقدان به دولت بیانصافند و نمیتوان همه بخشهای این انتقادها را در چارچوب مخالفت مدنی تعریف کرد. با این اوصاف، مسئله یک جمله است: ما «به دولت منتقدیم» که برای درک بهتر آن بهتر است صبر کنیم و تامل؛ تاملی که نامش تبارشناسی انتقادات است و با شناخت آن دقیقتر میتوان پاسخگوی مطالبات بود و هریک از آنها را به رسمیت شناخت.
به اصلاحطلبان که میرسیم تکهکلامشان دستیابی به وحدت است. آنها بیش از سایر گروهها میدانند که اگر نتوان در شرایط فعلی انسجام داخلی را حفظ کرد ممکن است اتفاقات ناگواری برای کشور بیفتد. این را اصولگرایان میانه نیز فهمیدهاند. شعارهای دیماه سال گذشته کار خود را کرده است، این سه گروه یعنی اصلاحطلبان، اصولگرایان و تحولخواهان هر سه به دولت منتقدند و در این میان اصلاحطلبان بیش از جناح رقیب متحمل اعتراضات تودهای مردم هستند.
احمد حکیمیپور دبیرکل حزب اراده ملت ایران به «ابتکار» میگوید: «مسائل مملکتی یک مجموعه است و ما باید به سمت یک همبستگی حرکت کنیم اما اگر انتقادی داریم باید به گونهای باشد که بعد از آن بتوانیم با یکدیگر کار کنیم. اهداف نظام را نمیشود با افتراق محقق کرد. در عرصه سیاسی نقد یک رکن رکین است اما ما معتقدیم که باید واقعیت و انصاف را نیز در نظر گرفت. دولت مصون از خطا نیست و باید آن را نقد کرد اما جنس نقد مهم است که چگونه باشد. هدف نهایی این است که بتوانیم در عین انتقادات چرخ اداره کشور را بچرخانیم نه اینکه به گونهای شود که نقدها تبدیل به اختلافات عمیق بشود.»
رادیکالهای هر دو طیف اصولگرا و تحولخواه ید طولایی در اعتراض به دولتهای نزدیک به جریان اصلاحطلب دارند که این میتواند بار دولت روحانی را سنگینتر کند. پمپاژ امید رکنی است که در آن فقط مسئولان نقش ندارند. متاسفانه هر کس هر فرصتی پیدا میکند دل ملت را خالی میکند و این به زیان کشورمان است. مردم اکنون وحدت دارند اما برخی گروهها به بایدهای وحدت توجهی ندارند و همین مسئله منجر به این میشود که اختلافات عمیق و ناامیدی گستردهتر شود.
تفاوتها کجاست؟ جنس نقدها از کجا به کجا طی طریق میکند؟
حکیمی پور معتقد است: «اصلاحطلبان خیر دولت را میخواهند اما رادیکالهای دو جریان دیگر در پی زدن دولتند. ما اصلاحطلبان به دلیل اینکه دولت را برای پیروزی در انتخابات همراهی کردهایم، نقدش میکنیم که مسائلش را برطرف کند و آسیبهایش کمتر شود تا بتواند کارش را بهتر پیش ببرد اما جناح مخالف دولت قصدی جز تخریب اساس دولت ندارند و این درست نیست. تخریبگرها به دنبال این هستند که دولت را ناکارآمد نشان دهد و همه اینها به یک چیز کمک میکند که آنهم بی اعتمادی به مردم است.»
حکیمیپور میافزاید: «انتقادات سرجای خود معنا دارد. مردم ما نیز نشان دادهاند که واقعبین هستند و کشورشان را عمیقا دوست دارند و تصمیماتشان برای بهبود شرایط کشور است بنابراین باید حواسمان جمع باشد که مردم را از دست ندهیم. اصلاحطلبان بیشتر به فرآیندها و رویکردها نقد دارند و نقد آنان اساس دولت نیست.»
عبدالله ناصری عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است که دل خونی از جناح تندروی رقیب دارد. او نیز به «ابتکار» میگوید: «اصلاحطلبان در سال ۹۲ انتقادات صریحی نسبت به دولت مطرح کردند که یکی از آنها موضوع چینش کابینه بود. جریان هوادار دولت از زمان ۹۲ تاکنون مطالبهگری پیشه کردند. با این وجود اکنون نیز علیرغم خلف وعدههای رئیس جمهوری با حفظ سنگرگاه انتقاد از او حمایت میکنند.
ما هرگز انتقادتمان نسبت به دولت را سانسور نمیکنیم. اصلاحطلبان انتقادشان از جنس دلسوزی و در راستای منافع ملی است اما اقتدارگرایان به دنبال منافع حزبی و جریانی خودشانند و این وجه تمایز دو حوزه انتقادات از دولت است. جریان اقتدارگرا و تبار اقتدارگرایان اصولا بر این است که دولت هیچ دستاوردی نداشته اما اصلاحطلبان کارهای مثبت دولت را دیده و مورد حمایت قرار میدهند که یکی از این موارد برجام است. این مسئله به منافع ملی ایران گره خورده است. ما شاهدیم همین مسئله که در راستای منافع ملی بود هم مورد مخالفت اقتدارگرایان قرار گرفت. جنس انتقاد آنها مبتنی بر رعایت اصول انتقاد نیست. نقد واقعی را جریان اصلاحی انجام میدهد و تحولخواهان رادیکال و اقتدارگرایان در یک راستا بدون چارچوب مشخص منتظر بهانه برای مخالفت با اساس دولت هستند.»
مرتضی مبلغ، فعال سیاسی اصلاحطلب و معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات، در همین رابطه گفته است: «نقد به دولت روحانی هیچ هزینهای ندارد. همچنین اگر کسی منتقد نهادهایی باشد که انتقاد از آنها هزینه دارد، آن را روانه دولت میکند.»
این فعال سیاسی معتقد است: «ریشه خیلی از نقدهایی که به دولت میشود، نهادهای دیگر است. البته این به معنای این نیست که دولت نباید نقد شود چراکه نقد سازنده مانع بسیاری از خطاهاست. آن نهادهایی هم که نقد را برنمیتابند، خطای بزرگی مرتکب میشوند و اثر منفی این نقدناپذیری به خود آنها باز میگردد.» وی در ادامه صحبتهای خود می افزاید: «درباره خویشتنداری دولت نسبت به منتقدان و عدم پیگیری قضایی توهینها، گفت: تجربههای گذشته نشان داده شکایت از جریانات توهینکننده ره به جایی نمیبرد. برخی حاشیه امن دارند و هر بداخلاقی مرتکب میشوند، شکایت از آنان هم ترتیب اثر داده نمیشود. رویکرد دولت در این زمینه درست است؛ چرا که صبر و تحمل بالای خود را نشان میدهد.»
حسین انواری عضو شورای مرکزی حزب موتلفه است که اعتقاد دارد تا نظارت به ویژه از سوی احزاب وجود نداشته باشد حضورشان در عرصه جامعه هیچ فایدهای ندارد. او در این خصوص به «ابتکار» گفت: «از جمله وظایف احزاب نظارت بر دولت است و اگر این نظارت وجود نداشته باشد حزب معنایی ندارد این مسئله در جهت اصلاح است نه در جهت حذف.»
رویکرد حذفی بسیاری از تحلیلگران را به فکر فرو برده است و اینکه فرهنگ سیاسی مردم تفاوتی بین نقد و تخریب نمیبیند. مردم این آب و خاک قطعا چشمشان به نخبگان سیاسی است و وقتی که نخبگان سیاسی دست به ترور شخصیت ها،احزاب گروهها و دولت بزنند اساس نقد مورد تخطئه واقع میشود و نمیگذارد فرهنگ درست نقادی و نقد پذیری که در آموزه های دینی مسلمانان نیز ریشه دارد پا بگیرد رشد کند و بدود.
منتقدین جریان اصولگرا نیز میگویند که این جناح و به خصوص بخش رادیکال و تندروی آن نظیر دلواپسان و جبهه پایداری هدفی جز حذف دولت و دولتیان ندارند در واقعه نقدها به اساس دولت و در جهت منافع جناحی است تا عملکرد آن در حوزهای خاص.
انواری در همین رابطه توضیح میدهد: «اصولگرایان بنایی برای حذف دولت ندارند. تخریب دولت هدف ما نیست. پیشنهادات و نقد ما در راستای اصلاح امور است. اصولگرایان توقعشان از دولت این است که به این پیشنهادات توجه کند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودهاند دانشگاهها وارد میدان شوند و دولت را مورد مشورت قرار دهند به خصوص اقتصاددانان برجسته ما به میدان بیایند، دولت با اینها رایزنی کند و از آرا و نظرات و مشورتهای آنان بهرهبرداری کند.»
او درباره اردوگاه پایداری میگوید: «ممکن است در گوشه و کناز عدهای ساز دیگری بزنند و تخریب دولت را مبنا قرار دهند اما قاطبه اصولگراها در کل نگاهشان این است که ما موظفیم با تبعیت از رهبری و با توجه به تعهدات حزبی خود آن را نقد کنیم؛ نقد ناصحانه و قصد تخریب نداریم. جناح ما دلش میخواهد دولت منصفانه با نقدها برخورد کند و گوش شنوایی برای انتقادات و پیشنهادات داشته باشد.
مرز بین نقد و تخریب نیز از جمله دغدغههای دلسوزان نظام است. نقدها باید توام با پیشنهاد باشد یک وقتی میبینیم دولت ضعیف است منتقدین باید بگویند کجای دولت ضعیف است، بگویند چرا و چگونه و چطور باید آن را رفع کرد. راجع به مسائل اقتصادی، قیمت ارض، مسکن، بیکاری و هرچیزی نظیر اینهاکه دولت درگیر آنها است حتما پیشنهاد همدلانه هم بدهند تا انشاالله مسائل حل شود.» آنسوی میدان لبه تیز شمشیر تحولخواهان رادیکال است که در داخل و خارج مردم را به ویژه با استفاده از رسانههای خارجی نسبت به دولت و چه بسا به نظام نا امید کرده باشد.
نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی نظرش را در این باره اینگونه بیان میکند: «آنها کار بسیار بدی میکنند اما ما هستیم که نباید همنوایی با بیگانگان داشته باشیم. وقتی آنها ما را نقد میکنند زاویه دیدشان مشخص است یا تطمیع است و یا تهدید. گروههایی که با اینها همنوایی میکنند کار نادرستی میکنند چه محق باشند و چه نباشند باید دراین باره حساس بود. اما در داخل نظام دلسوزانی که نقد میکنند و دولت را از خود میدانند بخشی از این ملت هستند و هنگامی که مسائلی را مطرح میکنند مطالبهشان توجه دولت به آنهاست بین اصولگرایان یا اصلاحطلبان یک طیفهای تندرویی هم هستند اما قاطبه جریان به شکل دیگریاست.»
به نظر میرسد نقد کردن مانند راه رفتن بر پلی است در مقیاس باریکی مو و نمیتوان به راحتی و بدون پشتوانه فکری و عملی مسائل را به نقد نشست. تحلیلگران نیز به این نتیجه رسیدهاند که اگر شکل نقدها هم یکی باشد خاستگاه آنها متفاوت است و همین تفاوتهاست که عرصه سیاست را پیچیدهتر و در عین حال ملموستر نسبت به زندگی مردم میکند. در هر صورت این دولت است که باید تا دیر نشده گزک را از دستان مخالفان، منتقدان و معارضانش بگیرد و در این راه نقد منصفانه اصلاحطلبان نیز شایسته اهمیت بسیار است، امری که به راحتی میسر نخواهد شد.
امید عبدالوهابی
- 11
- 4