
چپ ها و لیبرال ها گفتند که ترامپ مسئول مرگ او بوده و دست راستی ها و محافظه کاران به خانواده کلینتون شک بردند. این بدین دلیل بود که هم ترامپ و هم بیل کلینتون از دوستان اپستین بودند و در مهمانی های او شرکت می کردند و در آن صورت ممکن است (و البته در مورد هیچ کدام مسجل نیست) که از خدمات این چنینی او هم بهره برده باشند. البته همواره ویژگی نظریه های توطئه این است که درست بودن شان نیازمند همکاری مخفی چندین نهاد و فرد نامربوط به هم است و توضیح بسیار ساده تر نادیده گرفته می شود. این بار نیز مسئله همین است: (۱) پزشکی قانونی مرگ اپستین را خودکشی اعلام کرده و در کشوری مثل امریکا پزشکی قانونی از رئیس جمهور فعلی و سابق مستقل است. (۲) اپستین سابقه تمایل به خودکشی در زندگی داشته است. (۳) در زندان های امریکا آمار خودکشی بسیار زیاد است و این امر اصولاً مشکل ساختاری در نظام قضائی امریکا است. (۴) مأموران و دیگر زندانیان با توجه به قبح بسیار زیاد تجاوز به کودک از اپستین بسیار متنفر بودند و بنابراین حتی اگر متوجه شده بودند که او قصد خودکشی دارد، انگیزه چندانی برای پیشگیری و کمک نداشتند. (۵) مرگ اپستین به معنای پایان تحقیقات درباره همکاران و مشتریان او نیست؛ او نه تنها میزان زیادی از مدارک و اسناد کاغذی و صوتی و تصویری از خود به جا گذاشته، بلکه مهمترین شاهدان این پرونده یعنی قربانیان هنوز زنده هستند و می توانند این افراد را لو بدهند.
بنابراین فرض اینکه اپستین خودکشی کرده بسیار ساده تر و معقول تر از آن است که فرض کنیم توسط ترامپ یا کلینتون یا هر کس دیگری به قتل رسیده است. اما سوال اصلی این است که آیا این نظریه های توطئه به طور خاص و خودکشی اپستین به طور عام تأثیر چندانی بر فضای سیاسی امریکا و انتخابات ۲۰۲۰ می گذارد؟ جواب این است که اگر افشاگری مهمی در پرونده نشود، خیر. ترامپ البته با ریتوییت کردن یک نظریه توطئه کلینتون را متهم به قتل اپستین کرد، اما نکته مهم این است که این اولین باری نیست که ترامپ به نظریه های توطئه اقبال نشان داده یا حتی اولین بار نیست که یک نفر از خانواده کلینتون را به قتل یا به عضویت در باند قاچاق انسان متهم کرده است. بنابراین رفتار ترامپ نه برای هوادارانش و نه برای مخالفانش جدید نیست.
در عین حال این اتهامات نیز لزوماً برای ترامپ مسئله ای مهم نیستند. ترامپ نیز قبل از انتخابات ۲۰۱۶ به مسائلی مشابه متهم شده بود. علاوه بر اینکه ۲۲ زن او را به تجاوز متهم کرده اند گزارش هایی از آزار جنسی نوجوانان نیز از طرف او گزارش شده بود. بنابراین این پرونده مسئله ای را تغییر نمی دهد، چون هیچ عامل جدیدی به فضای سیاسی امریکا اضافه نمی کند. کسانی که به ترامپ رای داده بودند با این دانش رای داده بودند که او از نظریه توطئه استفاده می کند و اتهامات جنسی متوجه او است. البته شاید این پرونده مسائلی را رو کند که برای ترامپ بسیار مخرب هستند، مثلاً اگر مدرکی غیرقابل انکار رو شود که ترامپ با کمک اپستین به نوجوانان تعرض کرده است. اما این امر هم بسیار بعید به نظر می رسد، بنابراین به احتمال بسیار زیاد در سال ۲۰۲۰ این پرونده فراموش شده است.
در نهایت این پرونده یک توطئه نیست بلکه آینه ای برابر مشکلات ساختاری جامعه امریکا است: اینکه یک فرد ثروتمند با نفوذ پول و قدرت سیاسی خود سال ها از مجازات بگریزد و به جنایت خود ادامه دهد نشانه مشکلات ساختاری امریکا در مقوله ثروت است، اینکه نظام قضائی امریکا به اپستین امکان می دهد با شنیع ترین جنایات از مجازات فرار کند (امری که الکس آکوستا وزیر کار ترامپ را وادار به استعفا کرد چون او دادستان مسئول پرونده اپستین بود)، اما جوانان سیاه پوست را به دلیل خرده ترین جرم ها به دوران های طولانی زندان محکوم کند، نشانه ای از این است که نژادپرستی هنوز در این جامعه زنده است، و در نهایت اینکه یک زندانی به راحتی خود را در زندان می کشد نشانه محیط غیرانسانی زندان های امریکا است.
مردم به نظریه توطئه روی می آورند چون باور به یک فرد بد آسان تر از باور به مشکلات ساختاری است. آسان تر است باور کنیم که جان کندی رئیس جمهور جوان و محبوب امریکا به دست یک آدمکش تنها کشته نشده چون این بسیار تلخ است و نشان می دهد جهان بر پایه شانس و اتفاق می گردد، یا اینکه ترامپ یا کلینتون اپستین را کشته اند چون در آن صورت او را زندانی می کنیم و مشکل حل می شود، در حالی که مشکلاتی که خودکشی اپستین افشا کرده اند به راحتی قابل حل نیستند. نظریه توطئه فراری است به جهانی که زیستن در آن آسان تر از جهان ما است.
علی نظیفپور، کارشناس آمریکا در موسسه ایران یوریکا
- 18
- 1