
به گزارش رویداد۲۴، در هفتههای اخیر نام «نسل زد» بار دیگر به کانون تحلیلهای سیاسی و اجتماعی جهان بازگشته است. اگر تا همین چند سال پیش بسیاری تصور میکردند جوانان متولد دهه ۲۰۰۰ بیش از آنکه اهل سیاست باشند، اسیر سرگرمیها و شبکههای اجتماعیاند، امروز تجربه کشورهایی، چون نپال و ماداگاسکار نشان داده که این نسل نهتنها به خیابان آمده بلکه توانسته معادلات سیاسی را تغییر دهد.
ماداگاسکار؛ سقوط دولت با امضای نسل زد
موج گسترده اعتراضات جوانانی که به گرانی، فساد و بیتوجهی حاکمان به مطالبات اجتماعی در ماداگاسکار معترض بودند، طی هفتههای اخیر به بحرانی تمامعیار تبدیل شد. تظاهراتی که در ابتدا به صورت تجمعهای دانشجویی آغاز شده بود، خیلی زود سراسر پایتخت و شهرهای بزرگ را فرا گرفت. گزارشها از کشته شدن دستکم ۲۲ نفر و زخمی شدن صدها نفر حکایت دارد؛ آماری که البته دولت آن را «شایعه» میخواند. اما واقعیت این است که فشار خیابانی، دستگاه حاکمه ماداگاسکار را وادار به عقبنشینی جدی کرد و عملاً دولت در وضعیت سقوط قرار گرفت. در این میان شبکههای اجتماعی و ارتباطگیری لحظهای نسل زد نقش تعیینکنندهای داشت؛ اتفاقی که بار دیگر نشان داد این نسل چگونه میتواند ظرف چند هفته تعادل سیاسی یک کشور را بههم بریزد.
تجربه نپال؛ از اعتراض تا مشارکت
پیشتر نپال شاهد تجربهای مشابه بود. آنجا نیز جوانان نسل زد با اعتراضات خیابانی و سپس مطالبه تغییر ساختار سیاسی توانستند معادلات سنتی را بر هم زنند. بسیاری از معترضان نوجوان، حتی در لباس مدرسه، علیه حاکمان سیاسی سالخورده و فاسد به خیابان آمدند. جرقه اولیه این شورش ممنوعیت استفاده از شبکههای اجتماعی محبوب بود، اما این تصمیم تنها بهعنوان نقطه انفجاری برای خشم انباشتهشده علیه فساد و سبک زندگی اشرافی فرزندان سیاستمداران عمل کرد.
اگرچه در نپال نتیجه به شکل سقوط ناگهانی دولت نبود، اما حکومت ناگزیر شد با عقبنشینی و بازتعریف نقش نسل جوان در سیاست، مسیر تازهای را بپذیرد. مهمترین دستاورد نپال نه تغییر فوری قدرت، بلکه تثبیت این واقعیت بود که بدون در نظر گرفتن خواستههای نسل زد، هیچ پروژه حکمرانی دوام نخواهد داشت.
شروع این دومینو از کجا بود؟
این دومینو، اما پیشتر آغاز شده بود. قبل از نپال در بحران اقتصادی ۲۰۲۲ سریلانکا، دهها هزار جوان به کلمبو هجوم برده و کاخ ریاستجمهوری را اشغال کرده بودند جایی که گوتابایا راجاپاکسا، رئیسجمهور ۷۶ ساله وقت، ناگزیر شد با هواپیمای نظامی به مالدیو فرار کند.
دو سال بعد هم در بنگلادش، دانشجویان دانشگاه داکا رهبری شورشی مردمی را بر عهده گرفتند که شیخ حسینه، نخستوزیر ۷۷ ساله، را وادار به فرار به هند کرد.
اخیرا نیز اندونزی در آستانه انفجار قرار گرفت. دانشجویان به امتیازات هنگفت نمایندگان مجلس، مستمری مسکن ماهانه ۳ هزار دلاری در حالی که حداقل دستمزد جاکارتا یکدهم آن بود، اعتراض کردند و پرابوو سوبیانتو، رئیسجمهور ۷۳ ساله، توانست با لغو این امتیازات و اخراج وزیر داراییاش، اوضاع را آرام کند.
وجه اشتراک در همه این خیزشها و اعتراضات، رفتار و رویکردهای طبقه سیاسی مسن و ریشهدار در کشورهای در حال توسعه است. همان طبقهای که سود رشد اقتصادی را به جیب زده و توجهی به زندگی جوانان و عامه مردم ندارد. در واقع آمار بالاری بیکاری جوانان، فساد گسترده و نابرابری اجتماعی روز افزون نسل زد را به تنگ آورده و به موتور محرک این اعتراضات تبدیل میشود.
آیا این تجربه در کشورهای بزرگتر تکرار میشود؟
پرسش کلیدی این است: آیا این الگو در کشورهای بزرگتر و ساختارمندتر نیز قابل تکرار است؟ پاسخ ساده نیست، اما کارشناسان معتقدند که از یکسو در جوامعی که شبکههای اجتماعی و ارتباطات دیجیتال بخش مهمی از زندگی روزمره است، نسل زد ابزار کافی برای بسیج و تغییر دارد. از سوی دیگر، دولتهای بزرگتر با منابع بیشتر و نظامهای امنیتی پیچیدهتر معمولاً توان مهار این اعتراضات را دارند. با این حال، تجربه ماداگاسکار و نپال نشان میدهد اگر شکاف نسلی عمیق شود، حتی قدرتمندترین سیستمها نیز از خطر مصون نخواهند بود.
نسل زد چه فرقی با نسلهای قبل دارد؟
نسل زد برخلاف نسلهای پیشین، کمتر حوصله و بیشتر مطالبه دارد. آنها نمیتوانند وعدههای بلندمدت و اصلاحات تدریجی را تحمل کنند؛ خواستههایشان فوری، شفاف و مستقیم است. ابزار این نسل نیز متفاوت است: توئیتر، اینستاگرام، تیکتاک و پلتفرمهای ارتباطی که به آنها امکان میدهد در کوتاهترین زمان جمعیت عظیمی را سازماندهی کنند. در حالیکه نسلهای قبل باید ماهها و سالها برای ساخت شبکه اعتراضی زمان صرف میکردند، نسل زد میتواند ظرف چند ساعت موجی ملی یا حتی جهانی به راه بیندازد.
چرا حاکمان باید این نسل را جدی بگیرند؟
تجارب اخیر ثابت میکند که نادیده گرفتن نسل زد به معنای بازی با آتش است. اگر حکمرانی نتواند با زبان این نسل سخن بگوید، شکاف به سرعت به خیابان منتقل خواهد شد. تجربه ماداگاسکار نمونه واضحی است: فاصلهای که میان نسل حاکم و جوانان ایجاد شده بود، ظرف چند هفته به بحرانی بدل شد که هیچ نیروی امنیتی نتوانست آن را کنترل کند. برای کاهش شکاف، حکومتها باید هم در سطح سیاستگذاری - ایجاد فرصتهای واقعی برای مشارکت سیاسی - و هم در سطح فرهنگی - ارتباطگیری مستقیم با زبان و دغدغههای نسل جوان - تغییر رویه دهند.
ایران و نسل زد؛ شکاف در حال گسترش
در ایران نیز نسل زد به یکی از کلیدواژههای جدی سیاست تبدیل شده است. این نسل با ویژگیهایی، چون دسترسی گسترده به شبکههای اجتماعی، آشنایی با فرهنگ جهانی، و حساسیت بالا نسبت به عدالت اجتماعی و آزادیهای فردی، با نسلهای قبلی تفاوت بنیادین دارد. مطالبات آنان عمدتاً در حوزه آزادیهای اجتماعی، شفافیت اقتصادی، عدالت در توزیع فرصتها و رفع تبعیضهای جنسیتی و قومیتی خلاصه میشود.
حاکمیت در ایران تا امروز از تلاش برای ایجاد توازن میان «مدیریت» و «محدودسازی» این نسل بسیار سخن گفته، اما واقعیت آن است که برخوردهای سختگیرانه نهتنها نتوانسته مطالبات نسل زد را خاموش کند، بلکه آن را رادیکالتر کرده است. فاصلهای که امروز میان حاکمیت و نسل جوان در ایران مشاهده میشود، در صورت بیتوجهی میتواند به یکی از مهمترین چالشهای حکمرانی در سالهای پیشرو بدل شود.
خلاصه اینکه نسل زد صرفاً یک گروه سنی نیست، بلکه یک سبک زندگی و شیوه جدید مشارکت اجتماعی است. از ماداگاسکار تا نپال و از تهران تا نیویورک، این نسل نشان داده که نمیتوان آن را در حاشیه نگه داشت. برای حاکمان، فهم این واقعیت حیاتی است: یا با نسل زد وارد گفتوگو میشوند و از انرژی آن برای بازسازی اعتماد عمومی بهره میگیرند، یا ناگزیر باید شاهد تکرار تجربه خیابانهای ماداگاسکار در جغرافیای خود باشند.
- 19
- 4