
در قدرت بودن یا بیرون از آن؛ این مساله امروز دغدغه اصلی اصلاحطلبان است. برخی از اصلاحطلبان که از ابتدا با امتزاج گفتمانی اصلاحات و اعتدال موافق نبودند وشاید پیشبینی چنین روزهایی را میکردند معتقدند جریان اصلاحات نباید لزوما خود را در قدرت تعریف کند، بلکه در بیرون از قدرت از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار خواهد بود. از سوی دیگر گروهی که به حضور در قدرت عادت کردهاند بر این باور هستند که باید در انتخابات آینده حضور داشت حتی به صورت حداقلی.
این در حالی است که بحرانهای بینالمللی و اقتصادی آرمانهای جریان اصلاحات را در دولت حسن روحانی به محاق برده است؛ آرمانهایی که محرک اصلی به قدرت رسیدن حسن روحانی بود. این مساله بههمراه کاهش اعتماد اجتماعی نسبت به جریانهای سیاسی جریان اصلاحات را در یک خلأ استراتژیک برای تصمیمگیری درباره آینده قرار داده است؛ خلأ استراتژیکی که با مبهمبودن رویکرد نهادهای نظارتی نسبت به جریان اصلاحات تشدید نیز شده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با حجتالاسلام هادی غفاری عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام و نماینده سهدوره مجلس شورای اسلامی گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
در شرايط کنوني جريان اصلاحطلبي در بيرون از قدرت از تاثيرگذاري بيشتري برخوردار است يا در درون قدرت؟
در جريان اصلاحات نيروهاي خوشفکر و توانمندي وجود دارد. از سوي ديگر جريان اصلاحات يک جريان سالم است. در دولت اصلاحات حتي يکنفر وجود نداشت که از نظر مالي خطايي انجام داده باشد. اين وضعيت در دولت آقاي هاشمي نيز وجود داشت و اغلب کساني که در اين دو دولت حضور داشتند افراد سالم و پاکدستي بودند. با اين وجود با ظهور دولت احمدينژاد اين نيروها کنار گذاشته شدند.
آنها گمان ميکردند اگر اين افراد را کنار بگذارند بهتر ميتوانند از خود حفاظت کنند. اين در حالي است که اين نيروها اگر چه به برخي رويکردها انتقاد دارند اما نظام جمهوري اسلامي ورهبر انقلاب را دوست دارند و براي اعتلا و ترقي کشور تلاش ميکنند. بنده معتقدم چنين افرادي بهتر ميتوانند کشور را مديريت کنند تا افرادي که ظاهر و باطن آنها با هم تفاوت ميکند و براي رسيدن به ثروت و قدرت تلاش ميکنند. اگر ميخواهيم کشورمان شاداب بماند و به الگويي در بين کشورهاي اسلامي تبديل شود، بايد همه اصلاحطلبان دوباره به صحنه بازگردند.
بدونشک اگر اين اتفاق رخ دهد ما در آينده يک مجلس قوي خواهيم داشت که ميتواند موتور محرکه کشور و تقويتکننده دولت باشد. يک مجلس قوي ميتواند زيرساختهاي تصميمگيري و تصميمسازي را در کشور تقويت کند. يک مجلس قوي دولت را نيز قوي ميکند و دولت را به تحرک بيشتري وادار ميکند. يک مجلس قوي اهل معامله و بدهوبستان نيست و رابطه خود با وزرا را براساس پول و رابطه تعيين نميکند. بنده معتقدم امروز جريان اصلاحات در يک آزمون بسيار بزرگ قرار گرفته است. اصلاحطلبي بايد موضع خود را با قدرت مشخص کند. اين جريان بايد به اين جمعبندي برسد که نبايد با قدرت کاري داشته باشد، بلکه بايد به دنبال بهبود وضعيت و حل مشکلات مردم باشد.
در اين شرايط بهبود وضعيت فعلي توسط هر جرياني صورت بگيرد قابل احترام است. بهبود وضعيت نيز بايد در واقعيت صورت بگيرد نه در حالت صوري و شعاردادن. به همين دليل بنده معتقدم جريان اصلاحات بايد در انتخابات آينده به صورت مشروط حضور پيدا کند. جريان اصلاحات بايد نيروهاي اصلي خود را بهعنوان کانديداي اين جريان معرفي کند. اگر بشود جريان اصلاحات با سرمايههاي واقعي خود وارد مبارزات انتخابات شوند، اصلاحطلبان با افتخار در انتخابات شرکت خواهند کرد، در غير اين صورت دليلي براي خودکشي سياسي اصلاحطلبان وجود ندارد. به همين دليل ديگر دست به خودکشي سياسي نخواهيم زد.
امروز کشور با چالشهاي مهم بينالمللي مواجه است. آيا در چنين شرايطي با شروط اصلاحطلبان موافقت خواهد شد؟
در شرايط کنوني نهادهاي تصميمگير چارهاي جز اين ندارند. اگر قرار است جريانهاي سياسي همچنان به صورت تاثيرگذار در صحنه سياسي حضور داشته باشند و نظام سياسي نيز از پتانسيل سياسي و اجتماعي جريانهاي سياسي استفاده کند چارهاي جز احترامگذاشتن به شروط اصلاحطلبان وجود ندارد. احترامگذاشتن به شروط اصلاحطلبان بهمنزله شادابي و تقويت مشروعيت نظام خواهد بود. هر نظام سياسي دنبال مشروعيت بيشتري در بين مردم است. به همين دليل مسئولان بايد رويکردي در پيش بگيرند که جريان اصلاحات با ظرفيت واقعي خود در صحنه انتخابات حضور پيدا کند تا مشروعيت و مقبوليت نظام در بين مردم بيشتر افزايش پيدا کند.
بنده از طرف خودم صحبت ميکنم و قصد ندارم بهجاي يک جمع يا جريان سخن بگويم. بنده يک ذره احساس طلبکاري از نظام ندارم. بسياري از نيروهايي که به دلايل مختلف کنار گذاشته شدهاند داراي اراده مستحکمي در زمينه مبارزه با هرگونه تخلف هستند و هيچکدام از اطرافيانشان تاکنون مرتکب تخلف نشدهاند. چرا بايد چنين افرادي در خانه بنشينند و با گردو بازي کنند؟
شما از خودکشي سياسي سخن ميگوييد و اينکه اصلاحطلبي بايد در بيرون از قدرت به تاثيرگذاري خود ادامه دهد. اگر اصلاحطلبي در بيرون از قدرت حضور داشته باشد با توجه به ضعفهاي دروني که با آن مواجه است، آيا قدرت ريکاوري و تاثيرگذاري خود را از دست نخواهد داد؟
اصلاحطلبي يک جريان سيال و پويا بوده و در آينده نيز خواهد بود. اينکه در قدرت باشد و يا خير نيز ملاک تاثيرگذاري اين جريان نخواهد بود. اگر قرار بود در بيرون از قدرت تاثيرگذاري جريان اصلاحات از بين برود اين اتفاق بايد قبل از دولت حسن روحاني رخ ميداد. در قديم يک ضربالمثل معروف وجود داشت مبني بر اينکه اگر شاخوبرگ ما را قطع کنند ما در نهايت جوانه خواهيم زد. ريشه جريان اصلاحات در عمق جامعه وجود دارد و نه در سطح. اصلاحطلبي متعلق به امروز نيست، بلکه ريشه در تاريخ طولاني دارند. بنده از سال۴۱ تاکنون در صحنه سياسي ايران حضور دارم و در اين راه پدر، مادر و خواهر دادهام و شلاق خوردهام. آتش سيگار در همه جاي بدن من خاموش شده است. چگونه ميتوان انتظار داشت چنين افرادي از ريشه و تفکرات خود در زمينه اصلاح جامعه دست بردارند.
اين وضعيت درباره جريان اصلاحات نيز وجود دارد و اين جريان از گذشته تاکنون در بزنگاههاي مهم تاريخي حضور فعال و تاثيرگذار داشته است. به همين دليل نميتوان بهراحتي از پايان تاثيرگذاري اين جريان سخن گفت. انديشه ارتباطي با قدرت ندارد. مهم نيست يک جريان فکري در قدرت باشد و يا نباشد؛ مهم اين است که اين جريان فکري بتواند به بهبود وضعيت کشور کمک کند و از تنگناها به سلامت عبور دهد. قهرمانهاي بزرگ تاريخ مانند گاليله هيچگاه در قدرت حضور نداشتند اما تاثيرگذاري زيادي داشتند.
تشديد رويکرد نقد اصلاحات توسط اصلاحطلبان در مقطع کنوني به چه معناست؟ آيا جريان اصلاحات خود را براي يک پوستاندازي بزرگ آماده ميکند؟
نقد اصلاحات يک رويکرد صحيح و دورانديشانه است. اين نقد نيز بايد در دو رويکرد اخلاقي و سياسي صورت بگيرد. نقد بهمعناي دعوا و تخريب نيست و کساني که چنين رويکردي را دنبال ميکنند کار اشتباهي انجام ميدهند. نقد با چماقکشي تفاوت دارد. برخي با انتقاداتي که مطرح ميکنند قصد دارند خود را مطرح کنند، اين در حالي است که نقد بايد ايجابي و براي سازندگي و تعالي يک جريان صورت بگيرد. تجربه تاريخي نشان داده هر کجا خود را نقد کرده يا در معرض نقد قرار دادهايم ضرر نکردهايم. کسي که خود را مصون از انتقاد بداند به مرور زمان از جرگه اصلاحطلبي خارج خواهد شد.
چرا در شرايط کنوني جريان اصلاحات با خلأ استراتژيک براي انتخابات مجلس و آينده مواجه شده است؟
خلأ استراتژيک جريان اصلاحات بيشتر بهخاطر مبهمبودن رويکرد نهادهاي نظارتي در مقابل اين جريان است. اگر جريان اصلاحات به اين نتيجه برسد که نهادهاي نظارتي رويکرد مثبتي در راستاي حضور نيروهاي تاثيرگذار در پيش خواهد گرفت از اين خلأ استراتژي خارج شده و با قدرت در صحنه حضور پيدا خواهد کرد. راهحل اين مساله در حضور نيروهاي اصيل و تاثيرگذار جريان اصلاحات است. اين مساله هم به سود جريان اصلاحات است و هم به سود نظام سياسي. در شرايط کنوني مهمترين آسيب و چالش جريان اصلاحطلبي دعواي بينگروهي است. اصلاحطلبان نبايد پيش خود فکر کنند که نمره صد دارند و مصون از اشتباه و انتقاد هستند.
همه اصلاحطلبان داراي يک نمره نيستند. نمره برخي صد است، برخي هشتاد، برخي چهل و برخي بيست. کساني که داراي رويکرد اشتباه بودهاند بايد مشکلات خود را بپذيرند و آن را اصلاح کنند، در غير اين صورت از دايره تفکر اصلاحطلبي خارج خواهند شد. اصلاحطلبي مدعي اصلاح امور جامعه است. در چنين حالتي اگر جريان اصلاحات از اصلاح خود غافل باشد رسالت تاريخي خود را فراموش کرده است. يکي از ويژگيهاي يک جريان سياسي پويا و فعال کادرسازي است. برخي عنوان ميکنند بايد قديميهاي جريان اصلاحات کنار بروند و جاي خود را به جوانان بدهند. اين سخن صحيح نيست. هر جريان سياسي به افراد باتجربه و جوان نياز دارد و اين دو بايد در کنار يکديگر باشد.
با اين وجود قديميهاي جريان اصلاحات بايد دست به کادرسازي و تربيت نيروهاي جديد بزنند تا اين جريان سياسي بتواند خود را با دغدغههاي نسل جديد همراه کند. فرصتدادن به جوانان بهمعناي کنارگذاشتن نيروهاي قديمي نيست. مگر رئيس دولت اصلاحات چندسال زندگي خواهد کرد؟ بزرگان ديگر جريان اصلاحات چندسال زندگي خواهند کرد؟ نميتوان به افراد تکيه کرد، بلکه بايد نسل جديد که داراي استعداد و دانش کافي است به کار گرفت و آنها را در جهت تحقق آرمانهاي اصلاحطلبي تربيت کرد.
شايد اگر چالشهاي بينالمللي دامن دولت حسن روحاني را نميگرفت آرمانهاي اصلاحطلبي در رويکرد دولت شکل پررنگتري به خود ميگرفت. چرا جريان تفکرسازي مانند اصلاحات پيشبيني چنين روزهايي را نميکرد و خود را براي چنين وضعيتي آماده نکرد؟
بدونشک اصلاحطلبان بايد پيشبيني چنين روزهايي را ميکردند. در عالم سياست همواره بايد براي فرصتها و چالشها برنامهريزي کرد. با اين وجود در شرايط کنوني دو راه پيشروي جريان اصلاحات قرار دارد. نخست بازگشت به قانون اساسي و اجراکردن آن است.
اجراي قانون اساسي در مرحله نخست به سود کشور، نظام و انقلاب است. البته قانون اساسي در برخي زمينهها نياز به اصلاح دارد که اين اتفاق نيز بايد رخ دهد. کسي که انتقاد ميکند با نظام مخالف نيست، بلکه از سر دلسوزي و براي تعالي نظام ديدگاههاي خود را بيان ميکند. نبايد تنها يک نوع تفکر خاص در جامعه ترويج شود و بقيه تفکرها ناديده گرفته شود و يا به حاشيه رانده شود. دوم اينکه اگر يک مجلس و دولت قوي وجود داشته باشد که رويکرد اصلاحطلبي در پيش بگيرد و در تحقق آرمانهاي اصلاحطلبي تلاش جدي داشته باشد ميتوان با بحرانهاي کنوني جامعه مقابله کرد. برخي اصرار دارند اصلاحطلبان را افرادي سازشکار معرفي کنند، اين در حالي است که اصلاحطلبان نه سازشکار هستند و نه ترسو.
اگر ترسو و سازشکار بودند از وضعيت موجود انتقاد نميکردند. بنده که چنين سخناني را مطرح ميکنم کشورم را دوست دارم و از استبداد و استعمار بيزار هستم. ما در زمان پهلوي به دو دليل با رژيم پهلوي مشکل داشتيم؛ نخست به دليل استعمار خارجي که شاه کشور را دستاويزي براي تحقق اهداف قدرتهاي بزرگ قرار داده بود و دوم استبداد داخلي بود که توسط شاه در کشور اعمال ميشد. امروز نيز معتقدم بايد با اين رويکرد مقابله کرد. هم با قدرتهاي مستکبر خارجي و هم با برخي افراد و گروهها که بهدنبال تکقطبيکردن جامعه هستند.
بهنظر شما دوباره پيام رئيس دولت اصلاحات در سرنوشت انتخابات آينده تعيينکننده خواهد بود؟ اتکاي بيش از حد روي کاريزما و محبوبيت افراد چه پيامدهايي براي جريان اصلاحات دارد؟
شرايط جامعه ديگر مانند گذشته نيست و من معتقدم ديگر ارسال پيام از سوي رئيس دولت اصلاحات چارهساز نخواهد بود. اين واقعيتي است که بايد توسط اصلاحطلبان پذيرفته شود. در چنين شرايطي اصلاحطلبان بايد از خودسري و تصميمات فردي پرهيز کنند و تلاش کنند با کاهش تنشهاي دروني خود را با هماهنگي بيشتري وارد انتخابات آينده کنند. هرچند پيشبيني بنده اين است که برخي در آستانه انتخابات جريان اصلاحات را مورد اتهام قرار خواهند کرد و دوباره اجازه نميدهند چهرههاي تاثيرگذار جريان اصلاحات در انتخابات حضور پيدا کنند.
ديدگاه شما درباره جريان اصولگرايي در آستانه انتخابات مجلس چيست؟ آيا اين جريان ميتواند بر چالشها و بحرانهاي دروني خود فائق بيايد؟
تفاوت اصولگرايان و اصلاحطلبان در اين است که اصولگرايان همواره در قدرت هستند و به همين دليل ميتوانند با توسل به قدرت ضعفهاي خود را پوشش دهند و دوباره خود را بازسازي کنند. در نتيجه جريان اصولگرايي ضعفهاي خود را در پشت قدرت پنهان کردهاست. از سوي ديگر اصولگرايان دچار نوعي تنبلي تاريخي شدهاند.
اين تنبلي تاريخي نيز توانايي اين جريان براي بازسازي و پويايي را کاهش داده است. اصولگرايان عادت کردهاند بهجاي اينکه خود را در باور بازسازي کنند اين کار را در قدرت انجام ميدهند، اين در حالي است که در شرايط کنوني باورهاي اصولگرايي نياز به تجديدنظر و بازسازي دارد. حضور مستمر اصولگرايان در قدرت کار را براي اصلاحطلبان سخت خواهد کرد. با اين وجود جريان ريشهداري مانند اصلاحات همواره در سختيها خود را نشان داده و در آينده نيز اين اتفاق رخ خواهد داد. در چنين شرايطي جريان اصلاحات تنها از طريق آگاهي عمومي ميتواند به تاثيرگذاري خود ادامه بدهد.
احسان انصاری
- 11
- 4