
آدمی در بستر آگاهی متولد می شود، در طلب آگاهی نفس میکشد و به زعم خود از فهم آگاهی، به جهت نیل به درون آگاهیِ مطلق، ناگزیر روزی جان می دهد. از دیرباز تاکنون؛ برخورد حکومتهای بشری بسته به فلسفه شکلگیری و نحوه تعامل و ستیز با امورات جاری در سطح جامعه، از سه حالت کلیِ برخورد قهری، شناور و عدم برخورد خارج نبوده است که همین انتخابِ نوع برخورد، خود نشأت گرفته از نوعِ آگاهیِ حاکم به عنوان حاکم و هم به عنوان شخص(طرز زیست و بلوغ وی) است که در عمل، اساس و پیریزیِ نوع نگاه حاکمیت به مقوله آگاهی در سطح کلان را شامل می شود.
بر اساس همین نوع برخورد؛ جوامع را میتوان به سه دسته بسته، نیمه بسته و باز تقسیم بندی کرد. طبق این مفهوم، جوامع در حالت برخورد قهری به جامعه بسته، در حالت برخورد شناور به جامعه نیمه بسته و در حالت عدم برخورد به جامعه باز مانند میشوند. حال قبض و بسط آگاهی در هر کدام را با مداقه تمام؛ مورد تحلیل و واکاوی قرار می دهیم.
الف) جامعه بسته (closed society)
قالب_ستیز
عناصر تشکیل این طیف، یک حاکمیت در رأس، یک جامعه به معنای اخص(کلونی) و یک جامعه به معنای اعم(کلیت اجتماع: سرسپردگان و افراد خنثی) است. در این نوع جامعه، به دلیل عدم گردش آزاد اطلاعات از سوی طرفین، آگاهی از سوی حاکمیت و کلونی، شخصی سازی میشود و ورای کلیّتِ اجتماع جای می گیرد. به کلام سهل، جامعه را آنقدر جو اطلاعاتی_امنیتی فرا میگیرد که پروسه اطلاعات و آگاهی، مختل و قفل میشود.
به تعبیری دیگر، این جامعه یک جامعه در جنگ است آن هم از نوع جنگ سرد! که طرفین نسبت به هم در کمال بی اعتمادی و خصومت بهسر می برند. در این جوامع به دلیل فقدان تضارب آرا، نه تنها امکان بسط آگاهی موجود نیست بلکه امکان رشد آگاهی نيز وجود ندارد. طرفین اطلاعات خود را حفظ و از نشت آن نیز جدا جلوگیری می کنند که این امر در عمل به رکود آگاهی منجر می شود. در این دسته، فاصله بین حاکمیت و کلونی آنقدر زیاد است که تبدیل به شکافی عمیق و غیرقابل گذر شده، به طوری که طیف کلونی؛ تمام آگاهی و اطلاعات خود را از طیف حاکمیتی میربايد. نوع آگاهیِ این دسته، به دلیل قلّت در حجم و فهم؛ خطرناک ترین نوع آگاهی برای بشریت است و افراد سرشاخه در این طیف کلونی، نخبگان سیاست فکری قلمداد می شوند.
ب) جامعه نیمه بسته (semi_closed society)
قالب_دام/ نظریه_شبه_توطئه
عناصر تشکیل این طیف، یک حاکمیتِ در رأس، یک جامعه به معنای اخص(کلونی) و یک جامعه به معنای اعم(کلیتِ اجتماع/مخبران و افراد خنثی) است.
حجم اطلاعات از نظر کم و کیف؛ نه آنقدر فراگیر و گیراست که به فهمِ نتیجه در آید و رستگاریِ عقل در زندگی اجتماع پرور را موجب شود و نه آنقدر بهقلت دچار شده که فرد، دو سه قدمِ پیش پایش را نبیند. حالتی است کژدارو مریز که به استقرای ناقص میماند و مفید فایده هیچ دسته ای نیست. آگاهی در چنین جامعه ای، لنگ می زند! پس دلیل نشر این میزان آگاهیِ ابهام گونه در چیست؟
اين موضوع دو دلیل دارد؛ اول اینکه حکومتهای بشریِ دسته اول، در طول تاریخ بر اساس همان آموزههای پیشگفته، هیچگاه پایدار نبوده و نخواهند بود که این خودش زنگ خطری است به جهت جلوگیری از فروپاشی که در نتیجه، هر قوه حاکمیتی را نیازمند اینچنین گشایش هایی میکند.
دلیل دوم؛ نرمش سیاست گونه و هوشمندانه، به قصد خروج افرادِ هدف از کلونی است که در راستای شناسايي نفرات سرشاخه، آشنايیِ بیشتر با طیف فکری در قالب تئوریک، شناسايی جریانهای تندرو، عضو گیری مثبت(مخالف را منتقد و منتقد را همراه کردن) و منفی(مخبرپروری)، تعریف میشود.
مشکل در این جوامع به پايين بودن آگاهی برنمی گردد بلکه به نبود آگاهی به معنای حقیقی و تام کلمه و وجود مفاهیم و بسترهای آگاهی مآبانه جاری از سوی حاکمیت، به جهت نیل به اغراض گفته شده در فوق، مربوط می شود.
میبینید که در این جامعه هم آگاهی؛ قربانیِ سفره سیاست بازیِ جریانهای مسموم ميشود.
ج) جامعه باز (open society)
قالب_همسازی
در این طیف؛ جریان اطلاعات آنقدر فراگیر و باز است که ناآگاهی به معنای نا آگاهی، بین حاکمیت و کلونی احساس نمیشود و گويی همه افراد از بالا تا پایین، دارای اطلاعات و آگاهیِ کم و بیش یکسانی هستند.
در این نوع جامعه، طرفین پس از فراز و نشیبهای فراوان یاد گرفتهاند که به يكديگر احترام گذاشته، حقوق و تکالیف هم را به رسمیت بشناسند هرچند که گاهي در عمل، تعرض هایی از طرفین به حدود معینه، قابل مشاهده باشد.
در ساختار شکلیِ این نوع حکومت؛ چندان فاصلهای بین قوای حاکمیتی و کلونی دیده نمیشود و جریان اطلاعات نيز در آن روان و جاری است. در این دسته، اطلاعات و آگاهی، یکسان و به نسبت طبقات فکری؛ به یک اندازه در حال تبادل و گردش است. بلی؛ هر حکومت، کشور و جامعه ای دارای یکسری مفاهیم ساختاریِ پنهان است، اما تا جايی که این مفاهیم پنهان، سبب تحدید حدودِ کلونی نشود، آنچنان محل اعتنا نخواهند بود.
نکته حائز اهمیت در این دسته، این است که دسترسیِ همگان به اطلاعات و آگاهی، آنقدر راحت است که دیگر کسی از آگاهی و اطلاعات سخنی به میان نمیآورد زیرا که هر لحظه در معرض آن هستند و در بستر آن زندگی و زیست میکنند.
به عبارت دیگر آنقدر آگاهی به میزان کفایت هست که دیگر ناآگاهی نیست! آنقدر اطلاعات هست که اطلاعات نیست!( یعنی به دلیل وفور روز افزون اطلاعات و آگاهی، اطلاعاتی تحت عنوان اطلاعات مخفی، جدید و غیره، وجود خارجی ندارد که دو طرف برای یافتنش، نیازمند انجام رفتارهایی از قبیل موارد ذكر شده در دو قسمت ابتدايی در فوق شوند و تحصیل این چنین اموراتی برایشان دغدغه باشد).
فيلترينگ بي فايده
در پايان بايد اشاره كرد كه گوهر آگاهی در هر دورهای؛ همواره بر اسلوبهای متقن خویش استوار است و فرا حاکمیتی، فرا دولتی و فرا مرزیاست هرچند که آگاهی میتواند فرافکری باشد اما فراذهنی؛ هرگز! آگاهی، نه تنها لازمه تعالی بشری است که لازمه ضروری پیشرفت در کالبد هر حکومت نیز بهشمار می رود. قبض و بسط ضرب الاجلی و تئوریک نسبت به جریان اطلاعات و گوهر تابناک آگاهی، نه تنها جوابگوی گذران زندگی حاکمیتی نخواهد بود که بیش از پیش سبب شکاف فکری در ساختار بطنی در بین توده مردم بهویژه کلونی های فکریِ خاص را نيز، نتیجه خواهد داد. بيشك فیلترینگ ارتباطات و شبکه های اجتماعی در هر قالب حاکمیتی؛ اشتباه است.
حسن سیدی
- 12
- 5