
حضرت امام حسن (ع)، به کریم اهل بیت(ع) مشهور هستند. خانه آن حضرت در مدینه، همواره ملجأ و پناهگاه درماندگان، در راه ماندگان و بینوایان بود. امام مجتبی(ع) در طول زندگانی با برکتشان، بارها همه ثروت و مایملک خود را میان مستمندان تقسیم کردند.
مواجهه کریمانه آن حضرت با مردم، حتی مخالفان سرسخت را تحت تأثیر قرار میداد و باعث میشد که زبان به مدح مکارم اخلاق آن حضرت، بگشایند. امام حسن مجتبی(ع)، همچون جد بزرگوارشان، رسول خدا(ص)، مزین به عالی ترین مکارم اخلاق بودند. آنچه در پی میآید، فرازهایی از جلد چهارم مجموعه «پیشوایان هدایت»، اثر حجتالاسلام منذر حکیم است که در آن به ویژگیهای اخلاقی شخصیت نورانی امام حسن مجتبی(ع) پرداخته شده است.
بهترین بنده خدا
امام سجاد(ع)، درباره مناقب عموی بزرگوارشان، امام حسن مجتبی(ع)، میفرمایند: «حسن بن علی(ع) پرستندهترین، زاهدترین و برترین فرد دوران خویش به شمار میآمد؛ پیاده و گاهی با پای برهنه به حج می رفت؛ هرگاه از مرگ، قیامت و رستاخیز یاد میکرد، میگریست و زمانی که حضور در پیشگاه خدای متعال را متذکر میشد، از هوش می رفت و هرگاه در پیشگاه خدای عزوجل، به نماز میایستاد، بدنش می لرزید؛
هرگاه قرآن تلاوت می کرد و به آیه «یا ایها الذین آمنوا؛ ای ایمان آورندگان» میرسید، می فرمود: لبیک اللهم لبیک. او را همواره در یاد و ذکر خدا میدیدند و در دوران خود، از همه راستگوتر و خوش بیانتر بود.» در روایتی آمده است که هروقت امام حسن مجتبی(ع) وضو میگرفت، اعضای بدنش میلرزید و رخسارش به زردی میگرایید. چرایی عارض شدن چنین حالتی را، از آن حضرت جویا شدند؛ در پاسخ فرمود:«بر انسانی که در پیشگاه پروردگار بایستد، رواست که رنگ چهرهاش زرد شود و بند بند اعضایش به لرزه درآید.» امام مجتبی(ع) هر زمان به درِ مسجد میرسیدند، سر مبارکشان را بالا می گرفتند و به پیشگاه خدا عرض میکردند:«خدایا! میهمان تو به آستانت آمده است؛ ای خدای نیکی کننده! گناهکاری به درگاهت رو آورده است؛
ای کریم! با زیبایی های فضل و کرمت، از گناهانم درگذر.» امام(ع) هنگامی که از نماز صبح فراغت مییافتند، هرچند مشغول به کاری بودند، تا برآمدن آفتاب سخن نمیگفتند و به تفکر می پرداختند. از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: «شرم دارم خدا را در حالتی دیدار کنم که پیاده به زیارت خانهاش نرفته باشم.» طبق اسناد و متون تاریخی، آن حضرت ۲۰ بار با پای پیاده به مکه مکرمه، مشرف شدند. از «علی بن جذعان» نقل شده که درباره امام حسن مجتبی(ع) گفتهاست:« او دو بار، تمام اموال و سه بار، نیمی از داراییاش را در راه خدا بخشید؛ به گونه ای که حتی پاپوش خود را هم به بینوایان عطا میکرد و پای برهنه راه میرفت.»
ادب در مناجات
دعاهای متعددی از امام مجتبی(ع) روایت شده است که مجموعهای از معارف و آداب نیایش با ذات مقدس پروردگار و خشوع و کُرنش در برابر عظمت او را در خود جای داده است. در فرازی از این دعاها میخوانیم:«خدایا! آن کس که عمل نیک انجام داد، با رحمت تو به آن توفیق یافت و آن کس که مرتکب گناه شد، با خطای خودش به آن دست یازید. پس، نه آن کس که کار نیک انجام داده، از پشتیبانی و حمایت تو بینیاز است و نه کسی که از او بدی سر زده است، از دایره قدرتت خارج. خدایا! به وسیله خودت، تو را شناختم و به واسطه ذات مقدست، به دستورهای تو آگاهی یافتم و اگر تو نمیخواستی، هیچ گاه تو را نمیشناختم.»
بردباری و گذشت
بردباری فوقالعاده امام حسن مجتبی(ع)، شهره خاص و عام بود. آن حضرت، پس از ماجرای صلح با معاویه، از طرف بهترین یاورانش، آماج انواع سرزنش ها قرار گرفتند، اما با گذشت و بردباری، با آن ها برخورد کردند. سبط اکبر، در راه خداوند، انواع جور و جفا را تحمل فرمودند. روایت شده است که روزی یکی از غلامان آن حضرت، مرتکب خیانتی شد که سزاوار کیفر بود. امام حسن مجتبی(ع) دستور دادند که او را تنبیه کنند. غلام عرض کرد: مولای من! قرآن می فرماید: «والعافین عن الناس». امام(ع) فرمودند: از تو گذشتم.
غلام گفت: «وا... یحبّ المحسنین». آن حضرت فرمودند: «تو در راه خدا آزاد هستی و حقوقت را دو برابر قبل پرداخت خواهم کرد.» مردی شامی، حضرت را سواره دیدار کرد و به ایشان ناسزا گفت. امام مجتبی(ع) پاسخ او را ندادند و سکوت کردند. هنگامی که ناسزاهای آن مرد پایان یافت، امام(ع) جلو آمدند، بر او سلام کردند، لبخندی زدند و فرمودند: «ای مرد! تصور میکنم غریب هستی و گویی امر بر تو مشتبه شدهاست. اگر بخواهی از تو راضی باشم، راضی خواهم شد و اگر چیزی بخواهی، به تو می دهم؛
اگر راهنمایی خواسته باشی، راهنماییات میکنم، اگر مَرْکبی خواسته باشی، به تو میبخشم؛ اگر گرسنهای، تو را سیر میکنم، اگر نیازمندی، بی نیازت میکنم و اگر رانده شدهای، تو را پناه خواهم داد. اگر بار و بُنه سفرت را به منزل ما بیاوری و تا هنگام رفتن، میهمان ما باشی، برای تو مناسبتر است.» مرد با شنیدن سخنان آن حضرت، به گریه افتاد و عرض کرد:«گواهی میدهم که شما، جانشین خدا در زمین هستید و خداوند بهتر از هر کس میداند که رسالت خود را در چه خاندانی قرار دهد.»
- 17
- 1