یکشنبه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
۰۹:۰۴ - ۰۴ خرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۳۰۰۸۶۸
فرهنگ و حماسه

کوفه لرزید ز تکبیر علی(ع) ناله برخاست ز سنگ و شجرش

روایتی مستند از وقایع شب ضربت خوردن امیرمؤمنان(ع)

وقایع شب ضربت خوردن امیرمؤمنان,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

آن شب همه چیز با دیگر شب‌ها متفاوت بود؛ انگار نبض زمان تندتر از هر وقت دیگری می‌تپید. ۶۳ بهار از عُمر مولود کعبه سپری شده بود و او، از هنگام شنیدن وعده شهادتش از زبان بهترین خلق، لحظه‌ای از آرزوی رسیدن آن روز باشکوه، غافل نبود. اکنون امیرمؤمنان(ع)، در آستانه دروازه‌های عروج قرار گرفته است؛ شب نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ هـ.ق. ابن‌سعد در کتاب «طبقات الکبری»، به نقل از امام حسن مجتبی(ع) می‌نویسد که امیرمؤمنان(ع)، در آن شب سرنوشت، جز اندکی نخوابید و در همان آرمیدن کوتاه، رؤیای رسول‌خدا(ص) را دید و به ایشان از جفای مردمان شکایت کرد؛ از آن بی‌وفایی‌ها و سستی‌ها، از آن دنیاطلبی‌ها و ناپایداری‌ها، از آن غربتِ در عین شهرت؛ رسول‌خدا(ص) فرمود: نفرینشان کن! و علی(ع) چنین فرمود: «بار خدایا! به من بهتر از این مردم عطا فرما و بدترین خلق را نصیب این مردم کن!»

 

شبی که وعده خدا می رسد

آن شب، مولای متقیان(ع)، افطار را مهمان دخترش، ام‌کلثوم بود؛ سفره افطار را پهن کردند، اما علی(ع)، جز نان و نمکِ مختصری، تناول نفرمود؛ این عادت همیشگی اولین مظلوم عالم بود که در مقام خلیفه جهان اسلام، همان طعامی را بخورد که محروم‌ترین و فقیرین مردم می‌خوردند. شیخ مفید در «روضه الواعظین» آورده است که امام(ع)، از ابتدای ماه رمضان آن سال، پیوسته درباره شهادت خویش سخن می‌گفت. گاه دست مبارک خود را بر محاسنش می‌کشید و می‌فرمود: «شقی‌ترینِ مردم این موها را با خونِ سرم رنگین خواهد کرد» و پیوسته به یارانش تذکر می‌داد که «سال دیگر در میان شما نیستم.»

 

این سخنان، دلِ فرزندان و دوستداران امام(ع) را به شور می‌انداخت؛ آیا او از شهادتش خبر می‌دهد؟ شب‌های پایانی عُمر را به خانه فرزندانش می‌رفت؛ شبی خانه حسن(ع)، شب دیگر خانه حسین(ع) و افطاری هم در خانه دخترش، زینب کبری(س) مهمان بود؛ اما در هیچ‌کدام از این شب‌ها، جز چند لقمه‌ای نان جو، نخورد؛ حتی کمتر از زمان‌های دیگر. وقتی از امام(ع) درباره دلیل این امساک می‌پرسیدند، می‌فرمود: «امر خداوند فرا می‌رسد و می‌خواهم شکمم از غذا تهی باشد؛ یکی دو شبی بیشتر نمانده است.»

 

آخرین گام‌ها

آن شب، در چهره مولای موحدان(ع)، شور عجیبی دیده می‌شد؛ پیوسته به آسمان می‌نگریست و با هیجان می‌گفت:«به خدا قسم، نه من دروغ می‌گویم و نه آن‌که به من خبر داده، دروغگوست؛ این همان شبی است که مرا وعده شهادت داده‌اند.» آخرین کیسه‌های آرد و خرما بر دوش پدر یتیمان کوفه حمل شد؛ از فردا شب، یتیمان چشم بر در خواهند ماند و حسرت دوباره شنیدن گام‌های مردانه آن مهربان را به دل خواهند داشت. سحر فرا رسید. امام علی(ع)، آماده می‌شد تا به میعادگاه برود؛ مسعودی در «مروج‌الذهب» آورده است که امیرمؤمنان(ع)، هنگام بستن شال به دور کمرش، این اشعار را می‌خواند: «أُشْدُدْ حَیازیمَکَ لِلْمَوْتِ / فَإِنَّ الْمَوتَ لاقِیکا/ وَلا تَجْزَعُ مِنَ الْمَوْتِ / إِذا حَلَّ بوادیکا؛ کمر خود را برای مرگ محکم ببند/ زیرا به ملاقات مرگ خواهی رفت/ از مرگ بی‌تابی و فریاد نکن/ آن‌گاه که به سوی تو می‌آید.»

 

امام(ع) در را گشود؛ اهل خانه بیمناک از آن‌چه از مغرب روز قبل تا سحرگاه روز بعد دیده بودند، برای بدرقه بیرون آمدند. علی(ع) با مهربانی به تک‌تک آن ها نگریست؛ آن‌گاه قدم به حیاط خانه گذاشت؛ جایی که مرغابی‌ها به استقبالش آمدند. یعقوبی در کتاب تاریخش می‌نویسد که اهل خانه خواستند مرغابی‌ها را از امام(ع) دور کنند؛ اما او فرمود: «دَعُوهُنَّ فَإِنَّهُنَّ صَوائِحُ تَتْبَعُها نَوائِحُ؛ [رهایشان کنید!] آن ها فریادکنندگانی هستند که نوحه‌گرانی در پی دارند.» این گفتار امیرمؤمنان(ع)، بر بیمناکی اهل خانه افزود؛ خواستند مانع حضور امام(ع) در مسجد شوند، اما اجازه نداد و راه مسجد را پیش گرفت.

 

آن شقی‌ترینِ خلق

شب قدر بود و مسجد، میزبان شب زنده‌داران و عبادت کنندگان؛ اما در آن میان، مردی خود را میان جمعیت جا زده بود و با تشویش و ترس، انتظار می‌کشید. عبدالرحمن، پسر ملجم مرادی را کسی نمی‌شناخت؛ ابن‌سعد در کتاب «طبقات الکبری»، وی را از اعراب «حِمْیَری» و از اعضای قبیله بنی‌مراد می‌داند؛ اما محمد بن حبیب بغدادی در «أسماء المغتالین من الأشراف فی الجاهلیة و الإسلام»، معتقد است که وی از قبیله حِمْیَری «تجوب» بوده است؛ چه فرق می‌کند که ابن‌ملجم که بود و از کجا آمد ؟ مهم این است که در آن شب، او در مسجد کوفه انتظار می‌کشید تا نامش در تاریخ، به عنوان شقی‌ترین خلق، ثبت شود.

 

سحرگاه خونین، فرا رسید

امام(ع) با گام‌های استوارِ همیشگی وارد مسجد کوفه شد. برخی درون مسجد خوابیده بودند؛ علی(ع) خفتگان را یک به یک بیدار کرد؛ هنگام نماز بود. مولای متقیان(ع)، برای آخرین بار، بر فراز پشت بام مسجد کوفه قرار گرفت تا غفلت‌زدگان را به وعده‌گاه الهی فرا خوانَد؛ پس از گفتن اذان، پایین آمد و وارد شبستان مسجد شد؛ سلام‌ها را پاسخ گفت و به سرعت در محراب قرار گرفت و قامت بست. شیخ صدوق در «امالی» روایت می‌کند که وقتی امام(ع) در رکعت اول نماز به سجده رفت، ابن ملجم مرادی شمشیر کشید و از صفوف پشت سر پیشوای موحدان عالم بیرون آمد و لحظاتی بعد، شمشیر آن نابکار در محراب حیدر کرار به حرکت درآمد و ندای آسمانی «فزت ورب الکعبه» به آسمان بلند شد؛ آری، یکی از تلخ‌ترین شب‌های تاریخ بشریت، به دست شقی‌ترین مردم، رقم خورد.

 

جواد نوائیان رودسری

 

 

khorasannews.com
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش