
بخشی که بنا به ادعای غلامعلی رجایی، برای عراقیها جدی و برای ما کماهمیت بود. رجایی در این گفتوگو از روشهای تبلیغاتی ارتش عراق میگوید و مثالهای متعددی برای روشن شدن پیچیدگیهای تبلیغاتی عراقیها میآورد. رجایی خود متولد دزفول است و از بچههای جنگ.
به نظر میآید رویکرد تبلیغاتی عراق در هشت سال جنگ پیچیدهتر از روشهای تبلیغاتی ما بوده. شما اخیرا نکاتی درباره شیوههای تبلیغاتی عراق در جنگ گفته بودید. اساسا این بعد جنگ کمتر مورد توجه بوده. چه الان، چه آن زمان.
بله، همین طور است. ما خیلی به بعد تبلیغاتی جنگ توجه نداشتیم و نداریم. نگاه به جنگ میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد. خوشحالم که امسال کمی به این بعد جنگ هم توجه شده است و اخیرا در میزگردی که خودم هم حضور داشتم، بحث تبلیغات عراق و رژیم بعث مورد بررسی قرار گرفت. ما باید بدانیم در مقابل چه کسی ایستادگی کردیم. باید آن را خوب معرفی کنیم، از حیث نظامی، اقتصادی، سیاسی و هم چنین تبلیغاتی. من با شما موافقم که شگردهای تبلیغاتی عراق واقعا پیچیده بود. من معتقدم بعد از سقوط صدام میتوانستیم از برخی از سران رژیم عراق که سرسپردگی زیادی به صدام نداشتند، دعوت کنیم و از اطلاعات آنها برای تکمیل اسناد جنگ خودمان بهره بگیریم.
نه تنها اطلاعات و اسناد عراقی، بلکه اسناد دول غربی مثل انگلستان و آلمان و آمریکا مهم هستند؛ یا اسناد کشورهای عربی، مثل امارات، کویت و عمان و نیز اسناد کشورهای شرقی مثل روسیه. اطلاعات و اسناد هرکدام از این حوزهها مثل نوری است که به بخشهای مختلف جنگ تابیده میشود. بعد از این مقدمه لازم است توجه شما را به دو سوال مهم جلب کنم. نخست اینکه در زمان آغاز جنگ، عراق نصف کشور ما جمعیت داشت. چطور جرات کرد حمله را آغاز کند و تا پیرانشهر و اروند برسد و ۶ استان را در معرض اشغال قرار دهد؟ میدانید حتی داعیه تصرف تهران را هم داشت. نکته دوم اینکه رژیم صدام به لحاظ سیاسی و دیپلماتیک وابسته به بلوک شرق بود. هم تانکها و هم اسلحههایش همگی از شوروی تهیه شده بودند، چه میشود که در زمان حمله به ایران، عامل دست غرب و مشخصا آمریکاییها میشود؟
این نکتهای است که خود نیکسون در کتاب «جنگ حقیقی» به آن اشاره دارد. گرچه شوروی وقت هم بدش نمیآمد که ایران بعد از انقلاب تضعیف شود. چون ایران قدرتمند بعد از انقلاب، تهدیدی بود برای جمهوریهای مختلف همسایه ایران که آن زمان تحت نفوذ شوروی بودند. البته شوروی در این داستان ناکام ماند و صدام بعد از حمله به ایران عملا در زمین بازی غرب بود و نتوانست عراق را حفظ کند.
متناسب با موضوع ما، یعنی عراق مورد حمایت رسانههای غربی هم بود؟
صددرصد. من برای شما یک مثال مشخص میآورم. وقتی عراق در عملیاتی شکست میخورد، رسانههای غربی با شیطنت اعلام میکردند که «ایران مدعی است» فلان منطقه را گرفته است، اما عراق آن را تایید نمیکند. در مقابل، وقتی ارتش عراق جایی را میگرفت، میگفت نیروهای ارتش عراق توانستند در یک عملیات، بخشهایی از خاک ایران را بگیرند. عراق در آن دوره، چون مورد حمایت دولتهای غربی بود، از کمک رسانههایشان نیز بهرهمند بود. صدام تصور میکرد که ایران چون یک انقلاب را پشت سر گذاشته است، آمادگی مبارزه و دفاع از مرزهای خود را ندارد. تحلیل صدام این بود که هم جامعه و هم ارتش ایران الان توان رویارویی با ارتش عراق را ندارد. به همین دلیل بود که در یک پیشروی تا خوزستان آمد و خرمشهر و آبادان را هم تصرف کرد.
البته خیلی هم دستوپا بسته نبودیم. ما میدانستیم که عراق از کجا پل خواهد زد و همان هم شد، اما فکر نمیکردیم به همین زودی بعد از انقلاب درگیر جنگ شویم. همه اسناد نشان میدهد که عراق چنین برنامهای داشته. اظهارات صلاح عمر العلی نماینده وقت عراق در سازمان ملل متحد یکی از این شواهد است که از عزم صدام برای حمله به ایران گفته بود. میدانید صدام بعد از جمال عبدالناصر داعیه رهبری جهان عرب را داشت و برای تثبیت این ذهنیت، به یک حمله موفق و شکست ایران نیاز داشت. از سویی دیگر صدام با همان روشها و سیستمهای تبلیغاتی خودش سعی داشت این باور را بین ملتهای عرب تقویت کند که ایران حامی آمریکا و اسرائیل است.
چگونه توانسته بود این باور را بهوجود آورد یا تبلیغ کند؟
خب بهانههایی داشت. مثلا مذاکرات دولت موقت با نمایندگان آمریکا، بهانهای بود برای اینکه ایران را آمریکایی نشان دهد. در مورد اسرائیل هم رژیم شاه کم گزک دست صدام نداده بود. ضمن اینکه عراق تاکید و تبلیغ میکرد که ایرانیها و اسرائیلیها از زمان کوروش با هم ارتباط نزدیک و صمیمانه داشتند و به همین دلیل به ایرانیها میگفت «اخالیهود». صدام میگفت ما اصلا باید برویم و قدس را آزاد کنیم، ایران ما را معطل کرده است.
علاوه بر همه اینها، ارتش و سپاه و نیروهای نظامی ایران را تخریب میکرد. مثلا تبلیغ میکرد که سپاهیها اگر به جنگ نروند، زندانی میشوند یا ارتشیها به زور به جبههها میآیند. از این دست تبلیغات کم نداشت. مثلا گاهی بچههای کوچک، ۹، ۱۰ ساله را تصویر میکرد و میگفت ایران این بچهها را میآورد تا فقط روی مین بروند و راه را خنثی کنند. یک بار خود صدام آمد و در خطاب به این بچهها میگفت که شما باید الان مدرسه باشید و پیش پدرومادرهایتان. اینجا وسط جنگ چه میکردید؟
شما به عنوان کسی که خود در جبههها بودید تا چه میزان از شیوه تبلیغات عراق مطلع بودید یا احیانا متضرر میشدید از حیث تضعیف روحیه؟
این تبلیغات برای ما خیلی کاربردی نداشت و اثری نداشت. به اصطلاح، بیشتر کاربرد داخلی داشت و برای خود مردم عراق بود و نهایتا مردم عرب منطقه. عراق سعی داشت ارتش و سپاه و نیروهای مردمی ما را تحقیر کند، اما عملا موفق نشد و نتوانست به اهداف خود دست یابد.
نمونه مشخص و مصداقی از تبلیغات عراق به شیوههایی که گفتید، به خاطر دارید؟
بله، فراوان از این موارد به خاطر دارم. یکی از سیاستهای تبلیغاتی صدام تخفیف پیروزیهای ما و بزرگ کردن پیروزیهای خودشان بود. کلا پیروزیهای ایران را اول تکذیب میکرد و بعد که خیلی نتایجاش معلوم میشد، کوچک میکرد. مثلا در مورد شکسته شدن حصر آبادان نه تنها ابتدا اعتراف به شکست نداشت، بلکه هزاران کشته عراقی را ۸۰ کشته اعلام میکرد. یا میگفت اساسا حلقه محاصره ما تنگتر شده است. یا در عملیات فتح المبین ما موفق شدیم تلفات سنگینی به ارتش عراق وارد کنیم، اما عراق دقیقا عکس آن را اعلام کرد و همانطور که گفتم پیروزی ما را کاملا تحریف میکرد و تخفیف میداد. ما دستهدسته نیروهای عراقی را گرفته بودیم، اما عراق برای جبران و پوشاندن این شکست، خبرنگاران خارجی را دعوت میکرد و از آنها پذیرایی میکرد و پولی میداد تا طور دیگری گزارش کنند.
البته رسانههای معتبر علیالقاعده اینطور نیستند که با یک پذیرایی و مقداری پول، داستان را عوض کنند.
به همین سادگی هم نبود. مثلا عراق خبرنگاران را به خط مقدم نمیبرد. بخشهایی از جبههشان را نشان میداد که همه چیز مرتب بود و به نفع ارتش عراق بود.
سوال دیگری که مطرح است، اینکه چرا ما تبلیغات نداشتیم؟
ما نمیتوانستیم. سپاه ما که درگیر گروهکها بود، ارتشمان هم آمادگی کارهای تبلیغاتی در این سطح را نداشت.
اساسا سیستم تبلیغاتی ما در جنگ چگونه عمل میکرد؟
ما درگیر هزار و یک مشکل دیگر بودیم. توجه داشته باشید ما کشوری بودیم که یک انقلاب بزرگ داشتیم. خیلی چیزها عوض شده بود. ما وقتی جایی را میگرفتیم، آقای صادق آهنگران به مسجد آن شهر میرفت، مثلا مسجد خرمشهر، مسجد فاو یا مقبره دانیال نبی و نشان میدادیم که در آنجا داریم دعای کمیل میخوانیم. ولی در مقابل عراق بلد بود، با چه ترفندهایی بزرگنمایی کند. مثلا اگر در عملیاتی اسیر میگرفتند، در هر ماشین ۶ تا ۸ اسیر بیشتر نمیگذاشتند تا مثلا ۴۰ تا ماشین نشان دهند و بگویند این حجم از ما اسیر گرفتهاند. در شکستهایشان هم همانطور که گفتم یا از اساس انکار میکردند و یا یکدهم تلفاتشان را اعلام میکردند.
البته بخشی از این نوع تبلیغات طبیعی است، آن هم وسط جنگ. مثلا وقتی ما در عملیات رمضان شکست خوردیم، همه ابعاد شکست را که برای مردم تعریف نکردیم.
بله، حرف شما درست است، اما صدام بهخاطر اینکه هیچ نوع پایبندیای به حقوق و اخلاق و قانون نداشت، این وضع را بدتر و پیچیدهتر کرده بود. مثلا او مدعی بود که این جنگ یک جنگ شرعی علیه ایران است، چراکه ایران، جزایر سهگانه و زمینهای ملت عرب را تصرف کرده است و عراق به لحاظ شرعی اجازه دارد این سرزمینها را از دست ایران آزاد کند. صدام سعی داشت وجههای دینی هم برای خود درست کند. مثلا یک بار گفته بود من نوه امام حسین (ع) هستم. به حرم امام حسین (ع) هم رفته بود و نماز هم خوانده بود. اما نمازش رکوع نداشت و سه تا سجده داشت.
ستاد تبلیغات جنگ ما چه میکرد؟
سوال خوبی است. ستاد تبلیغات جنگ ۲۶ اردیبهشت ۶۰ تاسیس شد. اولین اطلاعیه ستاد بهعنوان بخشی از دفتر فرماندهی کل قوا در این تاریخ صادر شد. یعنی هشت ماه پس از آغاز جنگ. آن زمان شورای انقلاب بود که آنها نیز تشکیلاتی بدین منظور نداشتند. اما در این میان، خود امام(ره) به عنوان یک رسانه موفق عمل میکرد.
مثلا یک هفته بعد از آغاز جنگ، صدام اعلام کرد ما حاضریم هرجا هستیم، بمانیم و برحسب جایی که هستیم، وارد مذاکره شویم. اما امام (ره) پاسخ محکم و قاطعی دادند و گفتند صدام مدعی است متجاوز نیست، در حالیکه الان در خاک ما است.
- 14
- 2