همانطور که در بحرانها، کاستیهای هر جامعهای در مدیریت بحران در بخشهای مختلف نمایان میشود، در اطلاعرسانی هم عقبماندگیها و ضعفها پررنگتر به چشم میآید. قرار گرفتن در شرایط بحران و گزارش حوادث بزرگ که گروههای گسترده انسانی را از وجوه مختلف تحتتأثیر قرار میدهد، حتی برای روزنامهنگاران حرفهای و کارآزموده هم عرصه رویارویی با چالشهای پیشبینینشده و موانع بسیار است. مسائلی که ممکن است فرآیند اطلاعرسانی را کند کرده و تحتتأثیر قرار دهد و از سوی دیگر دستاندازهایی که میتواند عملکرد حرفهای آنها را به چالش بکشد.
به همین دلیل است که گزارشگری در شرایط بحران به همان اندازه که میتواند برای هر خبرنگاری جذاب و فرصتی برای کار حرفهای و کسب تجربه باشد، به همان اندازه بزنگاهی است که توان حرفهای او را محک میزند. رسانههای بزرگ و معتبر خبری اغلب سازوکارهای منظمی برای برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت دارند. در میان دورههای آموزشی متعددی که با سرفصلهای کاری متنوع و اغلب با هدف مهارتآموزی در کشورهای مختلف جهان برای روزنامهنگاران برگزار میشود، یکی از مهمترین و در عینحال محبوبترین دورهها، آموزش گزارشگری در شرایط بحران است. بسیاری از رسانهها، تعداد مشخصی از خبرنگاران را صرفا برای حضور در چنین عرصهای آماده میکنند و خبرنگارانی که مهارتهای لازم برای حضور در شرایط بحرانی را آموزش ندیدهاند، نمیتوانند برای پوشش خبری به مناطق بحرانزده اعزام شوند.
کمترین مخاطره چنین ریسکی، اطلاعرسانی مخدوش و نادرست است که اعتبار رسانه را تحتتأثیر منفی قرار داده و مرجعیت آنها را در افکار عمومی به چالش میکشد. یکی از آموزهها و درواقع شروط مهم برای خبرنگارانی که به مناطق بحرانزده اعزام میشوند، شناخت اولیه در زمینه بحران و منطقهای است که قرار است از آنجا گزارش بدهند. درواقع کسی نمیتواند بدون پیشزمینه اطلاعاتی درباره سوابق یک حادثه، در میدان آن فعالیت کند. افزون بر این، روزنامهنگاران آموزشدیده در این حوزه، میآموزند که هنگام گزارشگری در شرایط بحران چگونه باید با کنترل هیجان و احساسات، نقش خود را در جایگاه یک گزارشگر در محل حادثه تعریف کنند،
نه بهعنوان یک امدادگر، چراکه در بسیاری از موارد خبرنگاران ناآزمونده نهتنها نمیتوانند با اطلاعرسانی دقیق و حرفهای، نقش مثبتی در مدیریت بحران ایفا کنند که بعضا خودشان عاملی برای ایجاد اختلال در عملکرد امدادرسانی میشوند. ممکن است با طرح پرسشهای نادرست و عملکرد غیرحرفهای شرایط روانی پیچیدهتری برای آسیبدیدگان فراهم کرده و امنیت روانی آنها را به مخاطره بیندازند.
همانطور که ممکن است به دلیل فقدان آموزشهای حرفهای درباره چگونگی حضور و فعالیت در شرایط بحران، خود را در محل حادثه در معرض خطر قرار داده و حتی جانشان را از دست بدهند. به همین دلیل در رسانههایی که نظام کار حرفهای بر آنها حاکم است، تنها خبرنگارانی به مناطق بحرانزده اعزام میشوند که آموزشدیده، باتجربه و در ایفای تعهدات و مسئولیتهای حرفهای کارآزموده و به قول معروف حساب پس داده هستند.
آنها که آموختهاند روزنامهنگاری در شرایط بحران، به همان اندازه که شفاف، بیطرفانه و آگاهیبخش است، باید امیدبخش هم باشد، چراکه جامعه بحراندیده که تحتتأثیر شرایط غیرعادی، کنترلش بر اوضاع را از دست داده و به انواع نابسامانیها و فقدانها دچارشده، برای ادامه حیات و بازگشت به زندگی به خبرهای امیدبخشی نیاز دارد که از بنبست بحران بیرونش بکشد، به همین دلیل گزارشگری بحران به همان اندازه که واقعگرایانه است، امیدبخش نیز هست. این همان نقطهای است که افکار عمومی را از جهنم ناامیدی بیرون میکشد و برای مواجهه با پیامدهای اجتماعی هر بحرانی به همگرایی و مشارکت جمعی سوق میدهد.
هربار و پس از هر بحرانی بارها از خودم پرسیدهام چه میشد اگر ما در تحریریهها دستکم در هر سرویس یک نیروی آموزشدیده برای گزارشگری بحران داشتیم و تصور میکنم که اگر چنین بود و چنان، چه گزارشهای دیگری باید نوشته میشد و اطلاعرسانی حرفهای بسته به هر سوژه چه مختصات و خروجی باید میداشت. افسوس برای ما که چنین تمنای سادهای هم، مثلا بهرهمندی از دورههای آموزشی حرفهای، فرصتی برای دانستن و آموزش بیشتر هم آرزو شده. البته در شرایطی که آموزش روزنامهنگاری تحتتأثیر موانع و دستاندازهای متعدد در اغماست و رسانهها، سازمانهایی آنچنان کمرمق که به سختی چراغشان را روشن نگاه داشتهاند، تکلیف آموزشهای حین خدمت و دورههای حرفهای چون گزارشگری در شرایط بحران هم روشن است
همین چند روز پیش بود، درست یکروز پیش از زلزله کرمانشاه که خبر رسید، آموزش دورههای روزنامهنگاری در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها تعطیل شده. برای پیکره نحیف و کمجان روزنامهنگاری که در این روزگار طاقتفرسا با سختجانی به امید گشایشی تقلا میکند، چه خبری غمانگیزتر از این؟ حالا خبرهای مهمتری برای شنیدن هست و روزنامهنگاری آن درخت تکیده تنهاست که شاخهها و ریشههایش را یکییکی میزنند. کلاسهای درسی بود و حالا نیست. پیش از آنکه داغ این خبر نشسته باشد بر دلها، همه آن را از یاد بردهاند.
- 16
- 6