شرق نوشت:مغازه داری با داشتن ۳ فرزند معلول که یکی از آنها ناشنوای مطلق و در مغازه مشغول به کار است، توان پرداخت مالیات ۳۸ میلیونی را نداشته و با ارایه مستنداتی خواستار بررسی و رسیدگی به مطالباتش شده است.
۳۸ میلیون تومان مالیات برای مغازه کساد
سرقفلی یک مغازه ۱۸ متری به نامش است، ۳ فرزند معلول دارد، یکی از فرزندان ناشنوایش در این مغازه که حالا اوضاع کسادی دارد، کار میکند او بهخاطر ۳۸ میلیون تومان مالیاتی که توان پرداختش را ندارد و باید ۱۸ میلیون تومان از جریمه دیرکردش را هم بپردازد، مجبور است که مغازهاش را بهزودی تعطیل کند.
پرداخت اقساطی هزینه بیمارستان خصوصی بعد از فوت همسر
«سید نعمتالله سهرابپور» ۷۳ سال سن دارد، همسرش زمان کرونا بدلیل سرطان رحم فوت شدهاست. او همسرش را در بیمارستانهای دولتی بستری میکند اما چون درمان بینتیجه میماند به ناچار در بیمارستان خصوصی ایرانشهر بستری میشود. او حالا حدود ۲ سال است که هزینههای درمان همسر فوت شده اش را به صورت اقساطی به بیمارستان پرداخت میکند.
مالیات در یک دولت صفر در دولت بعدی چندین میلیونی
«سهرابپور» به شرق میگوید:«مالیات مغازه ام در زمان دولت آقای روحانی، به دلیل داشتن فرزند معلول و شاغل بودنشان در مغازه، صفر شد. مدارک مستند من و فرزندانم در سازمان بهزیستی موجود بوده و ضمیمه پروندهام در دارایی شدهاست اما بهتازگی چون گردش مالی دستگاه خودپرداز مغازهام در سال ۱۴۰۰، ۶۷۰ میلیون تومان بوده باید مالیات ۳۸ میلیون تومانی پرداخت کنم این در حالی است که فروش مغازه من در این زمان بسیار ناچیز بوده و در زمان کرونا مغازههای زیادی کساد یا تعطیل بودند.»
مستندات موجود است
این مغازه دار ادامه میدهد: تراکنش ثبتشده در دستگاه خودپرداز مغازه مربوط به فروش و کسب و کارم نبوده بلکه به دلیل کساد بودن کار از خدمههای سازمان حج و زیارت در منطقه بودم. متقاضیان و زایران برای ثبتنام به مغازه من مراجعه و مدارکشان را تحویل میدادند. همان زمان هزینهها را در دستگاه مغازه کارت میکشیدند و بعد مبلغ را به سازمان حج و زیارت پرداخت میکردم. فقط ۳۰- ۵۰ هزار تومن بابت حق کار دریافت میکردم. مستندات آنهم در سازمان حج و زیارت موجود است.
مالیات برای چه کسب و کاری؟
به گفته این مغازه دار، کمکهای موردی خیرین و آشنایانی که از شرایط بیماری سرطان همسرش مطلع بودند هم توسط دستگاه خود پرداز مغازه دریافت میشد بههمین دلیل مبلغ تراکنش بالا آمده است. مغازه درآمد مشخص و بالایی ندارد که بتوان مالیاتش را هم پرداخت کرد. آن هم مالیاتی که مربوط به تراکنش های خارج از مغازه بوده است. پسر ناشنوایم توان برقراری ارتباط با مشتری را ندارد و اگر در مغازه مشتری باشد به کارهای مغازه و سفارش تو دوزی داخل خودرو ها می رسد درغیراینصورت برای تأمین مبلغ ۲ نیم میلیون تومانی بیمهاش کار پیک موتوری هم انجام می دهد. او برای تأمین معیشت و درآوردن خرج همسر و فرزندش شغل دیگری ندارد.
مطالبه ای که شنیده نشد
این مغازه دار که خواهان شنیده شدن مطالباتش است تاکید می کند: «همراه با نوهام برای ارائه پارهای از توضیحات به اداره امور مالیاتی شرق تهران رفتیم و آن جا تمام مدارک را تحویل دادیم. همه تلاشم را کردم تا با مستندات و توضیح قانعشان کنم. التماس کردم حتی نوه ام خوندماغ شد و ما با شرایط سخت جسمانی آنجا را ترک کردیم اما مطالبه و صدای ما شنیده نشد.
ناتوانی در پرداخت مالیات و جریمه دیرکرد
این شهروند ادامه می دهد: «با وجود داشتن فرزندان معلولی که باید خرجشان را دربیاورم مجبور هستم که به زودی مغازهام را تعطیل کنم. بسیاری از مغازههای اطراف هم به دلیل کسادی بازار و نبود مشتری ناچار به تعطیلی مغازه شدند. اما من بهخاطر نداشتن پولِ مالیات و بدهی آن مجبور به این کار هستم درحالیکه دیگر توان و سواد اثبات ورودی - خروجی مبالغ تراکنش مغازه را ندارم و صدایم به مسئولی نمیرسد.»
کارافرین در حوزه اشتغال معلولان
به گفته «سهراب پور» مغازه ما در زمان رونق بازار و کسب و کار که سالهاست دیگر تجربه اش را نداریم، با حضور معلول ضایع نخاعی و ۳ جوان ناشنوا میچرخید. حتی از مغازه کوچک ما بهعنوان کارآفرین برتر در حوزه اشتغال افراد دارای معلولیت فیلمبرداری هم صورت گرفت و کارشناس هم آنجا را بازدید کرد، اما الان شرایط بهگونهای سخت شده که نمیتوانیم مغازه را با هزینههای فعلی اداره کنیم.
لزوم پیگیری اداره مالیات
او با انتقاد از نبود اطلاعات کافی برای افرادی که سواد خواندن و نوشتن ندارند می گوید: «از همان ابتدا سواد و اطلاعات کافی درمورد دستگاه خودپرداز مغازه نداشتم و نمیدانستم که مبالغ مربوط به خارج از مغازه برای دارایی و مالیات حکم کارکرد دارد.
من یک بازنشسته تأمین اجتماعی هستم که حقوقم از ۵ میلیون تومان به ۶ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسیده است. هنوز قسط بیمارستانِ همسر فوت شده ام را می دهم، هزینه زندگی من با داشتن فرزندان معلول و بیکاری که مخارجشان بر دوش من است، بسیار دشوار شده است. کاش مسئولان صدایم را بشنوند و در این زمینه اطلاعات مفید تری به مغازه داران قدیمی بدهد.»
- 17
- 3