
جديدا اظهارات و مباحثاتي موجب طرح اين سؤال در شبکه های اجتماعی شده که آيا وراثت ژنهاي خوب و بد، نقش تعيينکنندهاي در شايستگي افراد براي رسيدن به جاه، مقام و منزلت اجتماعي دارد يا نه؟ جالب است که هنوز عده زيادي ژنهاي خوب، بهوراثترسيده از والدين، را موجب موفقيت و سرافرازي اجتماعي ميدانند.
اين نوع باورها از تمايل دوگانهپندارانه قوه شناخت انسان برميخيزد که تمايل به سادهکردن و تقسيم نيروهاي جهان به دو نيروي بد و خوب و خير و شر دارد. اين ايده در حوزه سلامتي به اين شکل نمود پيدا ميکند که ميتوان کودکان توانايي طراحي کرد که ژنهاي بد آنها را حذف کرد و ژنهاي خوب را جايگزين بدها کرد که کودكان بهدنياآمده از هوش بالا برخوردار شوند و در زندگي برنده باشند و به سرطان و بيماريهاي مزمن گرفتار نشوند.
اين ايده که ظاهرا کاملا علمي به نظر ميرسد، با چالشی جدي از طرف بسياري از پژوهشگران که عميقتر به مسائل بشري نگاه ميکنند، روبهرو شده است. ١٨ سال پيش در کتاب جهان در مغز، تحت عنوان «آيا هنوز جدايي توارث و اکتساب قابل دفاع است؟»، دلايلي ذکر کردم که ژن و محيط مستقل از يکديگر نيستند و وجود يکي بدون ديگري معني ندارد و جهشهای ژنتيکی، استعارهاي از تعامل موجود زنده با شرايط بيروني زيست است.
خصلت ژنها و جهشها با تغييرات کوچک را نميتوان به طور مستقل به بد و خوب، زيانبخش و مفيد تقسيم کرد.(ص ۵۷- ۵۹). هماکنون با پيشرفت علم ژنتيک، بيشتر از قبل متوجه ميشويم که مطلقيت ژن خوب و بد افسانهاي بيش نيست. خوبي و بدي ژنها بستگي به تعامل آنها با ساير ژنهاي بدن انسان و شرايط محيط زيست دارد.
به عنوان مثال، ژن بيماري کشنده ريوي در کودکان (ژن بد) است که وجود يک کپي آن کافي است تا جلوي بيماري سل را بگيرد (ژن خوب). مشاهده شده است که تغيير کوچکي در ژن گيرنده دوپامين نوع چهار موجب اختلال در رفتار، بيشفعالي، پرخوري و اعتياد ميشود، اما جالب است که وجود همين ژن بد، در قبيلهاي در کنياي شمالي، در افرادي که صحرانشين هستند، موجب سلامت و تغذيه خوب آنها ميشود و از طرف ديگر همين ژن در افرادي از اين قبيله که به کشاورزي ميپردازند، بد عمل ميکند و موجب سوءتغديه و بهخطرانداختن سلامت آنها ميشود.
در اينجا آنچه تغيير اندک اين ژن را براي بد يا خوببودن، تعيين ميکند، روش زندگي انسان در مجموعهاي از همبرکنش ژنوم و محيط است. با توجه به اين يافتهها بايد به افسانه بدي يا خوبي مطلق و مستقل ژنها پايان داد و اجازه نداد تا به عنوان مدرکي علمي وارد مباحث روزمره اجتماعي ما شود.
عبدالرحمن نجل رحيم
- 14
- 5