مهمترین عناوین خبری
چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۳۹ - ۱۹ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۵۲۴۷
سایر حوزه های اجتماعی

اهدای اعضای بدن پاسدار جوان، حیات دوباره‌ای به چند بیمار بخشید

بخشش جان در ایستگاه آخر زندگی

اهدای اعضای بدن,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

مدال قهرمانی و شجاعت، این‌بار بر سینه مردی درخشید که با اهدای اعضای بدن خود زندگی را به پنج بیمار نیازمند بخشید. زندگی این جوان ۳۲ساله وقتی به ایستگاه آخر رسید که با رضایت پدر پرونده یک عمر ایثار و فداکاری او با بخشش زندگی به چند خانواده بسته شد.

 

«محمد رضا استاد هاشم» که این روزها دختر سه‌ساله‌اش بیشتر از گذشته بهانه او را می‌گیرد، وقتی در سانحه تصادف در محل کار خود مرگ مغزی شد، چند روز بعد لبخند را بر چهره خسته و درد کشیده چند بیمار نیازمندی نشاند که سال‌ها با از دست دادن عضو حیاتی بدن با درد و رنج زندگی می‌کردند.

 

پدر هنوز هم باور نمی‌کند فرزند اولش به این سرعت آن‌ها را ترک کرده باشد.

 

نمی‌داند چطور برای نوه سه ساله‌اش غیبت طولانی پدر را توضیح بدهد. اما می‌داند وقتی او بزرگ شد به داشتن چنین پدر قهرمانی افتخار خواهد کرد. پدری که در لباس پاسداری عاشقانه به کشور خدمت و سرانجام دین خود را به این خاک و مردم آن با بخشش اعضای بدن خود ادا کرد.

 

محمد حسن استاد هاشم، پدر محمدرضا با بیان اینکه فرزندش در یک خانواده مذهبی و با نوای قرآن و نماز بزرگ شده‌است، می‌گوید:« محمدرضا فرزند اول من بود و همیشه محبت خاصی به من و مادرش داشت.

 

اهل نماز و هیات بود و دوست داشت با همه وجود به کشورش خدمت کند. علاقه زیادی به پاسداری داشت و همین امر باعث شد به عنوان نیروی قراردادی در سپاه پاسداران مشغول خدمت شود. سعی می‌کرد در کارش بهترین باشد و خدمت صادقانه‌ای به کشور کند. محل کار او دانشگاه جامع امام حسین (ع) بود و او در قرارگاه دژبان فعالیت می‌کرد. قرار بود همین روزها به عنوان نیروی رسمی سپاه تغییر وضعیت پیدا کند.

 

سه سال قبل وقتی خدا «حسنا» را به او و همسرش داد، زندگی‌شان شور دیگری پیدا کرد. رابطه خاصی بین این پدر و دختر بود و او عاشقانه دخترش را دوست داشت».

 

وی درباره روز حادثه و آخرین دیدار با محمدرضا چنین می‌گوید:« آن روز وقتی پسرم در قرارگاه دژبانی مشغول خدمت بود ،خودروهایی که وارد وخارج می شدند تحت بازرسی قرار می‌گرفتند. راننده یکی ازخودروها که می‌خواست خارج شود، بنا به دلایل نامعلومی اجازه بازرسی نمی‌داد و سوار بر خودرو سعی کرد خارج شود.

 

لحظه‌‌ای که قصد خارج شدن داشت با محمدرضا برخورد کرده و او را ۴۰ متر روی زمین تا اتوبان بابایی می‌کشد و همین باعث آسیب و شکستگی جمجه او می‌شود. راننده پس از این حادثه متواری شد و کسانی که آنجا حضور داشتند، محمدرضا را به بیمارستان شهید چمران منتقل کردند. پسرم ورزشکار بود و به شکل حرفه‌ای در رشته تکواندو فعالیت می‌کرد و کمربند مشکی دان چهار تکواندو داشت و مربی این رشته رزمی بود. بدن ورزیده‌ای داشت اما شدت ضربه و کشیده شدن او روی زمین به حدی بود که به جمجمه آسیب شدیدی وارد شد و لحظه‌ای که به بیمارستان منتقل شد، به کما رفت.

 

وقتی به ما خبر دادند، سراسیمه به بیمارستان رفتیم. از دیدن محمدرضا شوکه شدم. باور نمی‌کردم او روی تخت بیمارستان با کمک دستگاه نفس می‌کشد.کاری جز دعا از دست ما بر نمی‌آمد. امید داشتیم که او دوباره بازمي‌گردد و چشمانش را برای ما و تنها دخترش بازخواهد کرد. نمی‌دانستیم چه پاسخی به سوال‌های حسنا که سراغ پدرش را می‌گرفت، بدهیم.

 

دو روز از حادثه گذشت تا اینکه پزشکان خبر تلخی را به ما دادند. یکی از آنه‌ا با تشریح وضعیت محمدرضا به ما گفت بر اثر شدت ضربه و خونریزی او مرگ مغزی شده است و شاید تنها چند روز با کمک دستگاه زنده بماند. از شنیدن این خبر شوکه شدم. پزشک بیمارستان به ما پیشنهاد داد در فرصتی که باقی مانده است، اعضای بدن محمدرضا را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. تا به آن روز تنها از قاب تلویزیون درباره اهدای عضو و حیات دوباره بیماران پیوندی دیده و شنیده بودم و پذیرفتن آن برای من کمی سخت بود.

 

درک اینکه یک انسان پس ازمرگ مغزی با اهدای اعضای بدنش زندگی را به چند انسان دیگر ببخشد، کمی برایم دشوار بود و تصور نمی‌کردم یک روز خودم در این موقعیت قرار بگیرم.

 

موقعیتی که باید تصمیم سخت و دشواری را می‌گرفتم. تصمیمی که می‌توانست به رفتن همیشگی محمدرضا و بازگشت به زندگی چند بیمار نیازمند منتهی شود. امید داشتم که بعد از ۴۸ساعت از کما خارج شود اما پزشکان با تشریح کما و مرگ مغزی به من گفتند که مرگ مغزی یعنی پایان حیات. در آن لحظات چهره بیماران دردکشیده و نیازمند عضو مقابل چشمانم قرار گرفت. می‌دانستم چند پدر همسن و سال محمد یا بزرگ‌تر از او سال‌هاست که به‌دليل از دست دادن عضو حیاتی بدن با درد و رنج زندگی می‌کنند و فرزندان آن‌ها مدت‌هاست لبخند پدر را ندیده‌اند و همیشه دربیم و امید زندگی کرده‌اند.

 

محمدرضا بسیار مهربان بود و همیشه دوست داشت به مردم و افراد نیازمند کمک کند و من با اعلام رضایت برای اهدای اعضای بدن او خواستم فداکاری و مهربانی‌های او کامل شود. ساعتی بعد او را به اتاق عمل منتقل کردند و قلب نازنین او را به مرد ۴۰ ساله‌ای پیوند زدند و کلیه‌های او نیز به یک خانم ۴۰ ساله و یک پسر ۲۸ ساله پیوند زده شد. کبد و نسوج او نیز به بیماران نیازمند اهدا شد.

 

با وجود آنکه چند هفته ای است که محمدرضا از میان ما رفته است اما برای شنیدن صدای قلب او دلتنگ شده‌ایم.دوست داریم کسی را که قلب پسرم در سینه‌اش می‌تپد از نزدیک ببينیم و با شنیدن تپش‌های او آرام شويم. او قهرمان زندگی است و برای ما همیشه زنده است. محمدرضا رفت اما پدران دیگر که زندگی شان به تارمویی بند بود دوباره به زندگی لبخند زدند».

 

محمدرضا حیدری

 

 

ghanoondaily.ir
  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش