جمعه ۲۰ مهر ۱۴۰۳
۱۰:۲۷ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۳۱۳۹
سایر حوزه های اجتماعی

روایتی از زندگی کودکان کار افغان در ایران

کودکان کار,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

طبق آمار رسمی، بیش از دو میلیون افغان در ایران زندگی می‌کنند ولی آمارهای غیر‌رسمی، این تعداد را تا نزدیک پنج میلیون هم اعلام کرده‌اند. رفتار خوب مردم ایران و مهمانپذیربودن‌شان باعث شده تا رفته‌رفته افغان‌ها نزدیکی شهروندان ایرانی زندگی کنند و به نوعی جزو ساکنان برخی از شهرها تبدیل شوند و با تولد فرزندان‌شان راه گریز از ایران هم برایشان سخت شود. اما در مقابل رفتار خوب مردم در برخی استان‌ها که افغان‌ها را پذیرفته‌اند این مسئولان هستند که هر از چندگاهی برای این مهاجران جنگ‌زده مشکل‌سازی می‌کنند و با طرح‌هایی مانند جمع‌آوری اتباع بیگانه، زندگی را برای آنها سخت می‌کنند. بی‌شک هیچ‌یک از افغان‌ها نمی‌خواهند در شرایط سخت زندگی کنند ولی ایران به نوعی به پایگاهی برای آنها تبدیل شده تا برای آینده خود تصمیم‌گیری کنند و راهی اروپا شوند زیرا در ایران هیچ زیرساختی برای اسکان مهاجران وجود ندارد. طبق گفته مسئولان سازمان بهزیستی، بیش از ۸۰‌درصد کودکان کاری که در خیابان‌ها حضور دارند افغان‌هایی هستند که برای درآمد به سطح شهر آمده‌ا‌ند.

 

تعدادی از این کودکان نزدیکی‌های پارک لاله از فرصت ایستادن ماشین‌ها پشت چراغ قرمز برای پاک‌کردن شیشه آنها استفاده و اسکناس‌هایی دریافت می‌کنند که تنها منبع درآمدشان برای زندگی‌کردن محسوب می‌شود. وقتی چراغ قرمز بود و این کودکان در حال پاک‌کردن شیشه‌ها بودند ناگهان همه همراه هم پا به فرار گذاشتند. در ابتدا فکر کردم می‌خواهند سوار ماشینی که برای جمع‌آوری آنها و بردن به مکانی امن آمده، می‌دوند ولی پس از آن فهمیدم از ترس دستگیری توسط نیروهای بهزیستی پا به فرار گذاشته‌اند.

 

در ادامه، گفت‌وگویی را با یکی از این مهاجران می‌خوانید. هارون درمورد اینکه چرا همراه با دوستانش چنین هراسان از محل دور شدند می‌گوید: آن ماشینی که رفت، ماشین بهزیستی بود. ما از دست آنها فرار کردیم تا نکند ما را بگیرد و ‌بندی (زندانی) کنند، چند روز پیش سه‌‌تا ماشین آمد و نزدیک ۱۵ تا ۲۰ نفر از دوستان ما را با خود برده‌اند و نمی‌دانیم چه بلایی سرشان آمده و بعد از آن روز دیگر ندیدم‌شان و چون راه خانه آنها با خانه ما خیلی دور است نمی‌توانیم برویم و از خانواده‌های‌شان پی‌جویی کنیم که کجا هستند. مطمئنم اگر بیرون آمده باشند گذرشان به اینجا می‌خورد اما خبری نیست شاید هنوز ‌بندی هستند. 

 

آنها شما را چرا با خودشان می‌برند؟ 

مثل اینکه یه مدتی می‌برند چون خبری از دوستانم نیست. آنها به جرم اینکه در خیابان کار می‌کنیم و نباید اینجا باشیم ما را دستگیر می‌کنند ولی در کشور ما که جنگ است و نمی‌توانیم آنجا زندگی کنیم و آمده‌ایم اینجا و آن هم که هیچی، نه کاری هست و نه رفتار خوبی با ما می‌شود. یکی از برادرانم حدود یک سال پیش به ترکیه رفت و حالا در یکی از کمپ‌های ترکیه منتظر است تا به آلمان برود. از وضعیتش برای مادرم صحبت کرد که چه می‌کند و در چه شرایطی زندگی می‌کند. وقتی موضوع را از مادرم جویا شدم او گفت که وضعیتش از اینجا بهتر است. 

 

 ‌در اینجایی که کار می‌کنید چه خطراتی شما را تهدید می‌کند؟ 

نمی‌گذارند ما اینجا کار کنیم، بعضی شب‌ها هم ما را می‌گیرند و پول‌های‌مان را می‌دزدند و ناچاریم تا پول‌ها را به یک نفر بدهیم و درشرایطی‌که به ما حمله کردند بتوانیم همه با هم با آنها مقابله کنیم و آن یک نفری که پول را دارد فرار کند. بعضی شب‌ها نزدیک به ۵۰ هزار تومان کار می‌کنیم ولی همیشه این‌طور نیست و بعضی روزها می‌شود که ۱۰ هزار تومان هم کار نمی‌کنیم و مجبوریم با دست خالی به خانه بازگردیم. خرج داریم، باید شکم‌مان را سیر کنیم، کرایه خانه بدهیم لباس بخریم و به مدرسه برویم. 

 

شما خانوادگی در ایران زندگی می‌کنید؟ 

ما در اینجا خانه داریم، پدر و مادر من هم اینجا هستند، کرایه خانه می‌دهیم و کار می‌کنیم ولی در مقابل با ما مانند یک فرد اضافی رفتار می‌کنند و به ما می‌گویند که بروید به همان خراب‌شده‌ای که آمده‌اید و اینجا نباشید ولی اگر به افغانستان بازگردیم طالبان ما را می‌کشند. چاره‌ای برای‌مان نمانده تا هر وقت که ماشین بهزیستی را می‌بینیم این‌طور فرار می‌کنیم. 

 

‌ ‌ شما در ایران می‌توانید درس بخوانید؟ 

اجازه حضور در مدارس را نداریم و مجبوریم برای اینکه بگوییم در ایران درس می‌خوانیم در انجمن‌ها و کلاس‌های نصفه‌و‌نیمه شرکت کنیم. برخی ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعدازظهر، برخی از ۸ صبح تا ۱۰ بعدازظهر برخی از ۱۲ تا ۵ عصر به کلاس می‌روند و بعد از آن باید بیاییم در خیابان کار کنیم. کلاس‌بندی‌ها بر‌اساس سن است و ربطی به مقطع تحصیل ندارد. 

 

‌ چگونه از خانه تا اینجا می‌آیید؟ 

همه ما از شوش تا میدان ولی‌عصر(عج) را با اتوبوس می‌آییم و از آنجا به دسته‌های چهارتایی و گاهی پنج‌تایی تقسیم می‌شویم و هر تیم به یک‌سو می‌رویم و با پاک‌کردن شیشه ماشین‌‌های مدل‌بالا پول درمی‌آوریم. هیچ‌کس برای ما نقشه نمی‌کشد همه برنامه‌ریزی‌ها را خودمان انجام می‌دهیم و هر شب هم پول‌ها را به خانواده می‌دهیم تا برایمان جمع کنند ولی همه آن خرج می‌شود و نمی‌توانیم پولی پس‌انداز کنیم. من در خانواده‌ای ۷ نفره زندگی می‌کنم که تا اینجای کار یکی از برادرانم مهاجرت کرده است. مادرم می‌گوید وقتی احمد در آلمان ساکن شد بعد از چند سال یکی‌یکی می‌رویم تا بتوانیم در آنجا کنار هم زندگی کنیم. همه ما به همین امید زنده‌ایم و کار می‌کنیم. نمی‌دانم که باقی دوستان چه می‌گویند ولی مادرم همیشه در خانه از آینده صحبت می‌کند و از روزهای خوبی که دیگر مجبور نباشیم در سرمای زمستان شیشه ماشین ثروتمندان را پاک کنیم یا طالبان ما را تهدید به مرگ کنند. از این اشخاص ثروتمند در افغانستان هم بسیار دیده‌ام. همه ما می‌خواهیم یک روز از این ماشین‌‌ها سوار شویم و گاز بدهیم. 

 

اگر این فرصت را داشته باشید که با مسئولان ایران صحبت کنید به آنها چه می‌گویید؟ 

از مسئولان ایرانی می‌خواهیم ترتیبی دهند تا ما در اینجا زندگی موقتی داشته باشیم تا در آینده یا به کشور خودمان بازگردیم یا به کشور دیگر پناهنده شویم. اگر بخواهم حرف درستی دراین‌مورد به شما بزنم باید بگویم برای ما یک زندگی معمولی درست کنند. منظورم از یک زندگی خوب، خانه‌های مسکونی و امکانات آنچنانی نیست. ما حالا در خانه‌ای زندگی می‌کنیم که هر لحظه ممکن است سقفش روی سرمان خراب شود. منظورم این است که حداقل یک کانکس به ما بدهند و آن‌طوری که دیگر کشورها به مهاجران خدمات پزشکی می‌دهند به ما هم بدهند. بعضی از دوستان ما بیمارند که از وضعیت خوبی برخوردار نیستند و احتیاج به کمک دارند. بهزیستی خیلی وقت‌ها می‌آیند و می‌روند. همه باید به نوبت نگهبانی بدهیم تا غافلگیرمان نکنند. خیلی از دوستان ما از ترس بهزیستی از خانه خارج نمی‌شوند و مجبورند شب را گرسنه بخوابند. ایران به نظر می‌آید که کشور پولداری است ولی نباید با کسانی که از ترس جنگ و طالبان به اینجا پناه می‌آورند چنین رفتاری شود. 

 

‌ رفتار مردم و همسایگانی که با آنها زندگی می‌کنید با شما چگونه است؟ 

ما با همســایگان و دیگــر ایرانیــان در شب‌های محرم برای امام‌حسین(ع) عزاداری می‌کنیم و در کارهــای خدماتــی همکاری می‌کنیم و زنجیر و سینه می‌زنیم. با همسایگان هم مشکلی نداریم و با ما مهربان هستند. احتمال دارد یکی از خواهرانم با یک ایرانی ازدواج کند تا خیال‌مان حداقل از آینده او راحت باشد.

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش