بیراه نیست اگر بگوییم امروزه عصر هژمونی شبکههای اجتماعی است. به دلایل مختلف اکنون بسیاری ارتباطات در این شبکهها شکل میگیرند. این در حالی است که حجم اظهارنظرها در این شبکهها هم بسیار بالاست و به نوعی به سمت «دموکراسی اظهارنظر» حرکت میکنیم. هرکسی با هر فرهنگ و خاستگاهی حالا میتواند در فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام و تلگرام حرف بزند. این بخش خوب ماجراست. بخش چالشبرانگیز قضیه این است که در این وضعیت با همهمه و جدل افراد مواجهیم. چه بسیار اظهاراتی که موجب حمله جمعی از کاربران شبکههای مجازی به اظهارکننده شده است.
در واقع به دلیل اینکه کاربران با مردمی مواجه میشوند که آنها را نمیشناسند و از چند و چون نیت یکدیگر باخبر نیستند، بحثهای جاری در شبکههای مجازی به جدل منجر میشود. جاسپریت گیل در کویلیت(Quillette) به این موضوع نگاهی انداخته است. در بخشی از این نوشته با اشاره به رای آناتول رپوپورت، روانشناس و نظریهپرداز بازی از این گفته شده است که «پیش از مبارزه علیه یک استدلال رقیب، در راستای رسیدن به بحثی سازنده و صادقانه» لازم است دو گام برداشته شود.
«در گام نخست، موضع رقیب خود را بهشیوهای منسجم و منصفانه تکرار کنید تا مطمئن شوید با قویترین شکل استدلال آنها روبهرو خواهید شد. در گام بعدی، تمام موارد مورد توافق را جزءبهجزء مشخص کنید و توضیح دهید که از این موارد چه آموختید. فقط پس از اجرای این مراحل است که میتوانید موضع طرف مقابل را نقد کنید.» این مقاله با ترجمه بابک طهماسبی در وبسایت ترجمان منتشر شده است که در ذیل میخوانیم:
جاسپریت گیل- اختلافنظر همه ما را به افرادی ناخوشایند تبدیل کرده است. ابتذال در جامه بحثهای متفکرانه شبکههای خبری را آلوده کرده است. آدمها که قانع شدهاند میزان صحت استدلالهایشان به میزان بلندی صدایشان ربط دارد، بر شلوغی این نطقهای آتشین میافزایند. رسانههای چاپی تیترهایی میزنند که عوض هدفگرفتن آرای مخالفانشان شخصیت آنها را ترور میکند. دنیای مجازیْ ما را به جدالهای سطحی آنلاینی کشیده است که به گفتوگوهای شخصی ما نیز سرایت کرده است.
تحقیق مرکز پژوهشی پیو نشان میدهد ۹۱درصد از جمهوریخواهان و ۸۶درصد از دمکراتها نظر ناخوشایندی نسبت به گروه مقابل دارند. راحت ولی نامنصفانه است که تقصیر را گردن سیاستمداران و روشنفکران حوزه عمومی و روزنامهنگاران بیندازیم ولی خود ما مردم نیز در این سقوط شریک جرم هستیم.
وقتی در قبیلههای اعتقادی خود دور آتش حلقه میزنیم، از تابش گرم عقاید زیرسوالنرفته خود لذت میبریم.استدلالهایی را که به طور کامل درون حلقه اعتقادی ما نمیگنجند کاریکاتوروار ترسیم میکنیم. با کنارگذاشتن تامل عمیقا دردناک بهنفع لفاظی، به خلق و بقای محیطی کمک کردهایم که مخالفت را فقط تا جایی تحمل میکند که آن نظر مخالفْ مورد قبول ما باشد. چون قبیلهای گاو مقدس را محترم میشمارد و قبیلهای دیگر آن را سلاخی میکند، هم آن ستایش و هم این سلاخی را وحشیانه میبینیم.
سیستم ایمنی ما، در هراس از اینکه مبادا بدنمان به صرف رودرروشدن با نظرات مخالف دچار کمخونی اخلاقی شود، پاسخی دفاعی میدهد و ما را به عقایدی که خارج از پنجره اُورتنِ۱ شخصیشده ما قرار دارند آلرژیک(و کَر) میسازد. این عصر بهشدت شبکهایشدهْ ما را از یکدیگر دور و نامتصل ساخته و شیوع سریع طرفداری متعصبانه همهگیر را تسهیل کرده است.
در یک حکایت مشهور هندی، عدهای نابینا که پیشتر شناختی از فیل نداشتند با یک فیل رودررو میشوند. بسته به اینکه چه قسمتی از فیل را لمس کردهاند، هریک از آنها درباره چیستی آن حیوان به نتایج متفاوتی میرسند و دیگران را به عدمصداقت متهم میکنند و اختلافها بالا میگیرد.
این افسانه به فرهنگهای دیگر نیز راه پیدا کرده است و در جمله مشهور جان استوارت میل بازتاب یافته است: «هرکسی که فقط روایت خودش از موضوع را میداند چیز زیادی نمیداند». تجارب ناکامل گمراهکننده و
محدودیت نظرگاههای ذهنی بر اهمیت گفتوگوی صادقانه در جستوجوی حقیقت عینی صحه میگذارد.
اثر راشومون، که نام آن از فیلم مشهور آکیرا کوروساوا در سال ۱۹۵۰ میلادی با نام «راشومون» گرفته شده است، به تفاسیر متضاد شاهدان یک واقعه اشاره دارد. در این فیلم، چهار شخصیت غیرقابلاعتماد سیر وقایع را روایت میکنند. کوروساوا در تلاش برای توضیح فیلمنامه به دستیارانش، تفسیری تلخ و نیشدار از سرشت بشری ارائه داد. از این گفت که انسانها در افکار درونیشان ناتوان از صداقت هستند، باور به دروغهای خود را برمیگزینند تا شاید خودشان را قانع کنند که «بهتر از آن چیزیاند که در واقعیتاند». کوروساوا به دستیارانش توصیه کرد با درنظرداشتن «ناممکنبودنِ درک حقیقیِ روانشناسی انسان» دوباره فیلمنامه را بخوانند.
دو دانشمند علوم شناختی، دن اسپربر و هوگو مرسیِ، در تحقیق مشهورشان با نام «چرا انسانها فکر میکنند؟» متون روانشناسی شناختی و اجتماعی را بررسی کردهاند و نتیجه گرفتهاند قوای فکری ما نه برای جستوجوی حقیقت که برای فراهمساختن استدلالهایی فرگشت یافتهاند که از عقاید موجود ما پشتیبانی میکنند. جهتگیری تاییدی، که رفتاری در پی کسب آرامش است، حاکی از این است که همه ما راویانی غیرقابلاعتماد در جهان کوروساوا هستیم. عقلْ آن دسته از واکنشهای وکیلوار را تقویت میکند که برای دعواهای اعتقادی لازم هستند و علاقه خاصی به فهم کلیت فیل ندارد.
درعوض، اصل همساندوستی افرادِ همفکر را در شبکههای اجتماعی دور هم جمع کرده است. پروفسور ویلیام بردی و همکارانش در دانشگاه نیویورک در پژوهشی در سال ۲۰۱۷ میلادی دریافتند استفاده از زبان عاطفی نکتهای محوری در افزایش گردش توییتهایی است که به آرای سیاسی میپردازند. علاوهبراین، انتشار چنین توییتهایی در درون حلقههای لیبرال یا درون حلقههای محافظهکار بیشتر بود ولی میان این دو گروه کمتر بود. این بالکانیزهشدن دیجیتال منجر شده است به پدیدآمدن تعدادی اتاق پژواک که از نظرات یکدیگر دور ماندهاند. وقتی این توییتها از زمین خودی خارج میشوند، در واکنش به آن توییت، به جای نقد دقیق معمولا اتهام نمایشگری اخلاقی منتظر آنهاست. در اقتصاد توجه، محکومکردن با پوششی از گزینگویی دست بالا را دارد.
حال که محدود به جمعهای اعتقادی شدهایم و قوه تفکر نیز به ما خیانت کرده است، آیا هیچ راهی برای جلوگیری از آن شبهایی وجود دارد که صبح بعدش دوستان دشمن شدهاند؟ چرا بحث سیاسی تبدیل به زخمزبان و حملات شخصی شد؟ آناتول رپوپورت، روانشناس و نظریهپرداز بازی، پیشنهاد میکند پیش از مبارزه علیه یک استدلال رقیب، در راستای رسیدن به بحثی سازنده و صادقانه، دو گام برداریم که هم مهم و هم همواره شدنی است.
در گام نخست، موضع رقیب خود را بهشیوهای منسجم و منصفانه تکرار کنید تا مطمئن شوید با قویترین شکل استدلال آنها روبهرو خواهید شد. در گام بعدی، تمام موارد موردتوافق را جزءبهجزء مشخص کنید و توضیح دهید که از این موارد چه آموختید. فقط پس از اجرای این مراحل است که میتوانید موضع طرف مقابل را نقد کنید.
گام نخست را «پهلوانآهنیسازی» مینامند که متضاد و پادزهر «پهلوانپنبهسازی» است. حمله موفق به یک ایده بیجان را نباید با نشاندادن قوت موضع خویش اشتباه بگیریم. پهلوانآهنیسازی نیاز مبرم صداقت فکری در هر تضارب آراست. صورتبندی گشادهدستانه تمامی نکات موردتوافق راه را برای رسیدن به زمینه مشترک، هرقدر هم که شکننده، هموار میسازد. فهرستکردن آموختهها از بحث به آن جهت میدهد و شاید آن را در مسیری پربار و در حالوهوایی سخاوتمندانه و مبادیآداب به پیش ببرد.
اگر رقبای عقیدتی را چنین پیشداوری کنیم که ازلحاظ اخلاقی ورشکسته هستند و همزمان فضیلت معصوم انگیزههای خود را سبکسرانه فرض بگیریم، تمرین ریاکاری را به جستوجوی حقیقت ترجیح دادهایم. این ایدهها و جهتگیریهای شناختی هستند که باید دادگاهی شوند نه ویژگیهای اخلاقی.
خوانندگان نیویورک تایمز باید برای خواندن نشنال ریویو هم وقت بگذارند. خوانندگان تلگراف باید لطفشان را شامل حال گاردین هم بکنند. هریک از موافقان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا باید پیش از رد نظر مخالفان خروج از اتحادیه اروپا بتوانند قویترین حالت استدلال مخالفان را صورتبندی کنند(و برعکس). حتی ترامپ هم سزاوار آن است که سرسختترین مخالفانش دستاوردهایش(هرچند کم) را بپذیرند (هرچند سخت). سفتوسختترین و تندترین نقدها بر یک طرزفکر را معمولا کسانی ارائه دادهاند که زمانی دل در گروی آن داشتهاند زیرا از لحاظ روانشناختی با نقاط قوت و ضعف آن آشنا هستند.
درک و پذیرش یک خطا میتواند شبیه تجربهای عرفانی باشد که شدت آن بستگی دارد به میزان قداست گاو موردنظر. اگر قرار است گفتوگو سازنده باشد، پیش از تسلیمشدن به هیجانِ سلاخیْ باید به آن امر مقدسِ عمیق بیندیشیم.
پینوشت:
۱- Overto- Window: یا window of discourse دامنه عقایدی است که در گفتمان عمومی تحمل میشود. نام آن برگرفته از نام جوزف اورتن است که این نظریه را صورتبندی کرده است
- 18
- 1