جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۰۸ - ۱۵ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۳۵۱۵
سایر حوزه های اجتماعی

ابوالمشاغلی با اراده آهنین

مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
نابینای موفقی که دستگاه تایپ «بریل» را از چنگ آمریکا خارج کرد.

نجار، معلم، بازیگر، نویسنده، مکانیک خودرو، حقوقدان، ورزشکار و چندین عنوان شغلی دیگر را می‌توان به عنوان شغل سیدمرتضی فاطمی نام برد. واضح است که فعالیت و کسب توانمندی در این همه زمینه، برای هر انسانی نشدنی یا دست کم بسیار سخت است اما وقتی تلاش و پشتکار دست به دست یکدیگر بدهند، هیچ چیزی نشدنی نیست. ابوالمشاغل، لقبی است که بسیاری از اطرافیان سید مرتضی به او داده‌اند، هنرمند روشندل و چیره‌دست مشهدی که به ‌راستی شاهکار خدا در اراده قوی و توکل است. او دانش آموخته کارشناسی حقوق و مدرس تربیت معلم تهران است و مناسبت دیروز ۱۴ دی یعنی روز جهانی بریل یا همان خط نابینایان بهانه خوبی شد تا به سراغش برویم.

درباره این روز جهانی باید بدانید که مصادف با سالروز تولد «لویی بریل» مخترع خط نابینایان است. بریل یک نابغه فرانسوی و از همان اوایل کودکی نابینا شده بود و بر‌خلاف معمول آن زمان که کمتر کسی به آموزش نابینایان توجه داشت، با بهره‌گیری از تلاش‌های پیگیرا‌نه، توانست خط عادی را به صورت برجسته بیاموزد و مانند همسالان خود بخواند و بنویسد. او سپس خط بریل را بر پایه اشکال مختلفی بنا می‌کند که از ترکیب یک تا شش نقطه تشکیل می‌شود و این روزها، خط رسمی نابینایان برای نوشتن به شمار می‌رود. درباره سید مرتضی و یکی دیگر از دستاوردهای جالبش، باید بدانید که او دستگاه تایپ بریل را که ساخت و عرضه قطعات آن تا همین چند وقت پیش در انحصار کشور آمریکا بود، بومی‌سازی کرده است.

پرونده امروز زندگی‌سلام، روایت این نابینای  موفق است که خط قرمز بزرگی بر واژه «ناتوانی» کشیده و به هرآن چه اراده کرده، رسیده است و تاکید دارد هر انسانی اگر به‌دنبال حفظ «شان» خود باشد، به تمام خواسته‌هایش خواهد رسید. راستی سید مرتضی را در فیلم تحسین شده مجید مجیدی هم دیده اید، او نقش نجار نابینایی را بازی می کرد که به شخصیت اصلی فیلم برای درک مفهوم زندگی و تلاش برای بهتر شدن کمک کرد. صحبت های او درباره راز موفقیت هایش را می خوانید:

در مدرسه بودم که دنیا برای من سیاه شد!

سیدمرتضی فاطمی متولد سال ۴۵، تا کلاس اول دبستان بینا بوده و در مدرسه ملی نوردانش درس خوانده است. او یک روز سرکلاس در حال امتحان دادن بوده که ناگهان برای همیشه نابینا شده است. خودش درباره چگونگی وقوع این اتفاق می‌گوید: «تقریبا تا هشت سالگی بینا بودم و یک روز عادی در کلاس درس حضور داشتم که ناگهان احساس کردم بینایی خود را از دست دادم و حتی نور را هم نمی‌دیدم. آن زمان ابتدا دکترها تشخیص دادند که شاید برای یک لحظه قندخونم ناگهانی بالا رفته و شبکیه چشم من پاره شده است اما این‌ها همه حدس بود و در نهایت هیچ دلیلی برای نابیناشدنم پیدا نشد.

در ضمن، اگر شبکیه پاره شده بود باید چشم ام آب سیاه می‌آورد که این‌طور نشد. البته چندسال قبل یک متخصص به والدینم هشدار داده بود که ممکن است این اتفاق بیفتد اما به دلیل شرایط خاص آن دوران، پیشگیری انجام نشد و بعد از وقوع این اتفاق هم درمانی برایش وجود نداشت. تا مدت‌ها در شوک شدیدی بودم و حتی توان درک این واقعه را نداشتم. چشم درد بسیار شدیدی داشتم که تمام این مسائل باعث شد تا حدود چهار سال بعد از این اتفاق تلخ بسیار منزوی و تقریبا با هیچ فردی ارتباط نداشته باشم.»

هر سال ۲ پایه تحصیلی را می‌گذراندم

سیدمرتضی خاطره‌ای جالب از همسایه‌ای را می‌گوید که باعث شد تا بعد از آن همه ناامیدی، او با دنیای جدیدی آشنا شود: «چند سالی از نابینایی و انزوایم می‌گذشت و همچنان با این مسئله کنار نیامده بودم. خانم همسایه‌ای داشتیم که گاهی از سر لطف مرا به خانه‌شان می‌برد تا همبازی فرزندانش شوم. روزی در خانه آن‌ها، صدایی شنیدم که برایم گفتند این صدای ساز سنتور است. وقتی دست روی ساز کشیدم و پیچیدگی آن را حس کردم، بیش از پیش به این ساز علاقه‌مند شدم و به دنیایم رنگ جدیدی پاشید.

در کنار این به شدت به کتاب داستان علاقه‌مند شده بودم و بیشتر اطرافیان برایم کتاب قصه می خواندند، تا این‌که پی بردم منفک بودن از تحصیل بسیار بیهوده است. یادم هست آن‌قدر رئیس فرهنگ وقت را تحت فشار گذاشتم تا یک کلاس استثنایی تشکیل داد و برای من و یک دانش‌آموز دیگر معلمی از تهران آورد که وی استعدادم را کشف کرد. زیر نظر این آموزگار مهربان هر سال دو پایه تحصیلی را می‌گذراندم. به کمک او در مدرسه چند ورزش‌ را انجام می‌دادم. او روزی که می‌خواستم برای ادامه تحصیل به تهران بروم، به من تاکید کرد که تحصیل راه مهمی برای رسیدن به آرزوهایم است و حتما درسم را همین‌طور با جدیت بخوانم و من هم دبیرستان را به صورت جهشی تحصیل کردم.»

هدفم کسب رتبه تک‌رقمی کنکور بود

سیدمرتضی فاطمی با شور و شعف خاصی از دوران شروع موفقیت‌های تحصیلی‌اش برایمان خاطراتی نقل می‌کند: «با این‌که هدف‌گذاری من برای کنکور رتبه تک رقمی بود اما رتبه ۸۰ کنکور را کسب کردم و اولین انتخابم برای تجربه زندگی در شهر جدید، رشته حقوق در دانشگاه شیراز بود اما در آن زمان تحصیل در این رشته هم مرا اقناع نمی‌کرد و بسیار مایل بودم به همنوعانم و کسانی که مانند من هستند کمک کنم. بنابراین بدون توجه به رتبه خوب و آینده درخشانی که در این رشته انتظارم را می‌کشید، حقوق را بعد از گرفتن مدرک کارشناسی رها و جامه آموزگاری بر تن کردم.»

بدون استاد، کار با چوب را یاد گرفتم

بازیگر فیلم جذاب «رنگ خدا» به این‌جای صحبت‌هایش که می‌رسد، تاکید می‌کند که زندگی‌اش از ماجراهای جذاب و عجیبی سرشار است و این‌طور ادامه می‌دهد: «در دوران دانشجویی روزی در شیراز قدم می‌زدم که آن نوای جادویی را دوباره شنیدم، همان صدای سنتور را. به دنبال صدا رفتم و به مغازه‌ای رسیدم که کارش تعمیر سنتور بود. از آن‌جا سنتوری تهیه و در خوابگاه شروع به اندازه‌گیری دقیق آن کردم. از آن‌جا که به چوب و کار با آن علاقه داشتم، با کمک پدرم یک کارگاه درست و در ابتدا شروع به ساخت سنتور کردم.

در دو ضلع سنتور، ۷۲ سوراخ وجود دارد که اگر اندازه هرکدام از آن‌ها یک دهم میلیمتر جابه‌جا شود، تمام زحمت سازنده به هدر می‌رود بنابراین تصمیم جدی به ساخت آن گرفتم که چالش جدی برای من محسوب می شد. سه سنتور اولی که ساختم دقیق نبودند اما چهارمین سنتورم کاملا دقیق بود و همین حالا هم سنتوری که من می‌سازم، از نظر ضریب دقت می‌تواند با هر سنتور دیگری قیاس شود. در کارگاهم که به مرور لوازمش را تکمیل می‌کردم، ساخت تمام وسایل چوبی را یاد گرفتم و در این راه مانند دیگر فعالیت‌هایم هیچ استادی نداشتم و کاملا خودآموز پیش رفتم.»

حضور در اسکار را با «رنگ خدا» تجربه کردم

می‌توان گفت که سیدمرتضی در بیشتر فیلم‌های مهمی که درباره نابینایان پس از انقلاب ساخته شده، حضور داشته که «رنگ خدا» و «بید مجنون»، دو مثال از حضور او در این حوزه است. او درباره چگونگی ورود به دنیای سینما می‌گوید: «در مدرسه، تئاتر کار می‌کردیم و از همان سن و سال به بازیگری علاقه‌مند بودم. ابتدای دهه ۶۰ و در نوجوانی نقش کوتاهی در فیلم «گل‌های داوودی» بازی کردم، پس از آن کاری با مرحوم «نادر ابراهیمی» آغاز کردم به نام «روزی که هوا ایستاد» اما متاسفانه ایشان از دنیا رفتند و این اثر نیمه تمام ماند.

جالب است بدانید این اثر «نادر ابراهیمی» در حدود ۲۰سال قبل، وضعیت هوای این ایام تهران و دیگر کلان‌شهرها را پیش‌بینی می‌کرد. درباره آشنایی و دوستی‌ام با «مجید مجیدی» هم باید اعتراف کنم که کاملا اتفاقی بود. بعدش هم حدود یک سال در کارگاهم با ایشان صحبت و ایده‌پردازی داشتیم و در نهایت فیلم موفق و جذاب «رنگ خدا» خلق شد که به عنوان نماینده ایران به جشنواره اسکار راه یافت و من هم در این فیلم به ایفای نقش پرداختم. مدتی بعد در فیلمِ موفق دیگری از «مجیدی» به نام «بید مجنون» بازی کردم اما بازیگری را به دلیل دیگر مشغله‌هایم ادامه ندادم. به اصطلاح «اهم فی الاهم» کردم و آموزگاری و دیگر کارهای فنی‌ام را که به دیگر نابینایان کمک زیادی می‌کرد، مهم‌تر دانستم بنابراین بازیگری را کنار گذاشتم.»

دستگاهی می‌سازم که در انحصار آمریکاستبیراه نیست اگر بگوییم یکی از مصادیق این مصرع «آن چه خوبان همه دارند، تو یک‌جا داری» سیدمرتضی است. حالا نوبت این است که او روایتی از توانایی‌های اعجاب انگیزش و البته یک اتفاق غرورآفرین را برایمان تعریف کند: «بچه‌های نابینا در مدارس و تمام مراکز نابینایان از یک دستگاه تایپ بریل استفاده می‌کنند که ساخت و عرضه قطعات آن در انحصار کشور آمریکاست.

تا مدت‌ها کار تعمیر این دستگاه‌ها را انجام می‌دادم که از سراسر کشور برایم ارسال می‌شد. با شدت گرفتن تحریم‌ها هم قطعات این دستگاه تایپ گاهی نایاب می‌شد و هم افزایش قیمت دلار نرخ آن را بسیار افزایش می‌داد که از توان درصد زیادی از روشندلان ایرانی خارج بود. بعد از مدت‌ها تلاش و کوشش و البته همراهی مدیران مرکزی که با آن‌ها همکاری دارم، توانستیم این دستگاه را بومی کنیم تا نه مشکل قطعه داشته باشیم و نه دوستان نابینا مجبور باشند حدود هزار و ۳۰۰ دلار بابت نمونه آمریکایی آن هزینه کنند. قیمت این دستگاه بومی شده، کمتر از یک چهارم مشابه خارجی است.»

با دست‌هایم می‌بینم

احتمالا به این جای مطلب که برسید، این سوال در ذهن‌تان ایجاد می‌شود که چه چیزی باعث شده است این حرفه‌های کاملا عملی را که احتیاج به بینایی دارد، سیدمرتضی به راحتی یاد بگیرد؟ خودش این گونه پاسخ می‌دهد: «تصویرسازی و تصور ذهنی‌ام بالاست؛ یک‌بار جلوبندی پراید خودمان را باز کردم. بعد پرسیدم که هر وسیله‌ای چیست و چه کاربردی دارد. پس از توضیح، با استفاده از دست و لمس قطعات، به ذهن سپردم و دوباره مثل اول سرجایش قرار دادم. هم اکنون، تعمیر خودروی سواری خود و گاهی دوستانم را انجام می‌دهم. به تعمیر سیستم ترمز، جلوبندی، کمک‌فنر و بخش‌های زیادی از سیستم موتور و برق خودرو کاملا وارد هستم. در ظاهر چشم‌هایم توان دیدن ندارد اما واقعیت این است که من با دست‌هایم می‌بینم.

در ضمن، غذاهای رستورانی را خوب بلدم درست‌کنم؛ چلوکباب، جوجه، چنجه و ... که با یک فوت خاصی درست می‌کنم. البته اولش مدام جوجه‌کباب درست می‌کردم، خوب در نمی‌آمد. از این آشپز، آن آشپز پرسیدم، یکی‌شان گفت: «می‌دانی فوتش چیه؟ در روغن و مایعی است که در آن جوجه‌کباب را بخوابانی. مثلا هر مقداری جوجه چقدر روغن و مایع زعفران می‌خواهد.» او درباره آتشی که برای جوجه کباب لازم است برایم توضیح داد که خیلی مهم است. هرکاری فوت دارد و باید فوتش را از اهل فن پرسید و شعار من هم این است که یا باید درباره هر چیزی کتاب خواند یا از اهل فن پرسید.

برای موفق شدن فقط کافی است اراده کنیم

هر آدم موفقی، یک سری ویژگی‌های شخصیتی دارد که زمینه ساز پیشرفت او شده است. سید مرتضی در این باره می‌گوید: «یک روزی، استادی به من گفت که بچه‌ها، هرگز دنبال این نباشید که بیایید استعدادتان را بسنجید. استعداد یعنی آمادگی ذهنی، اما شما بیایید آمادگی ایجاد کنید.

 استادم شعری را خواند که برای شما می‌خوانم: «همت بلنددار که مردان روزگار، از همت بلند به جایی رسیده‌اند» معنی‌اش این است که همه بزرگان از اراده به جایی رسیده‌اند. از نظر دوستان عیب و از دید خودم حُسنی دارم که همه‌چیز را در اوج می‌خواهم وگرنه آن‌را رها می‌کنم. در هر کاری ورود کردم به اوج آن رسیدم، جز تحصیل که در مقطع کارشناسی متوقف شد و دلیلش را هم گفتم اما این مسئله هم برایم سخت بود و اکنون که در اوایل ۵۰ سالگی قرار دارم، شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد کردم. به نظرم همه ما باید محدودیت ظاهری را فراموش و باور کنیم که برای رسیدن به هر آرزویی فقط کافی است اراده کنیم.»

شان خودتان را بشناسید

در انتهای این گفت‌وگو و درباره لحظات سخت، محدودیت‌ها و چگونگی غلبه بر این‌ها از آقای فاطمی سوال کردم که توضیحاتش قابل تامل و شنیدنی است: «جمله‌ای منسوب به بزرگان دینی ما وجود دارد که می‌گوید: «اعرف شانک» به این معنی که انسان باید شان خود را بشناسد، برداشت من از این جمله این است که باید به خودشناسی برسیم تا احساس ناتوانی نداشته باشیم و از آن بهتر بتوانیم به خداشناسی برسیم. وقتی خودشناسی وجود داشته باشد، انسان با توانایی‌هایش آشنا می‌شود و می‌داند به کجاها می‌رسد.

شخصا هیچ‌گاه احساس محدودیت نداشتم، با وجود نابینایی هیچ غیرممکنی برایم وجود ندارد. مصداق این حرفم هم این است که گاهی دوچرخه‌سواری انجام می‌دهم و با شنیدن صدای محیط و انعکاس صدا تشخیص می‌دهم که در اطرافم خودرو، درخت، تونل یا عابر قرار دارد یا خیر؟ اکنون در رشته گلبال فعالیت دارم اما سال‌ها کشتی‌گیر بودم و با دوستان بینا کشتی می‌گرفتم.»

مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه
مرتضی فاطمی,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه

صالح سیستانی

khorasannews.com
  • 11
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش