
این بازیکن سوییسی در ابتدای دوران تنیساش انتظارات بالایی از خود داشت: «اشتفان ادبرگ و پیت سمپراس روی بازی من در آن هنگام تأثیر بسیاری داشتند. زیاد پیش میآمد که من اعتماد به نفس بالایی داشته باشم، شاد باشم و همه چیز خوب باشد تا اینکه ناگهان به مشکلی برخورد کنم و بگویم که هنوز به آنجا نرسیدهام و هنوز قدرتمند نیستم.
شما میتوانید تصور کنید که پدر و مادرم این را دوست نداشتند که من مانند یک بچه لوس در زمین رفتار میکردم. من راکتها را پرت میکردم، گریه میکردم، جیغ میزدم، دوباره مبارزه میکردم، میجنگیدم... همه چیز برای آنها بیش از حد احساسی و جنونآمیز بود و آنها از رفتار من بسیار ناامید میشدند.
مربیان به من میگفتند که این رفتار برای من خوب نیست و به این ترتیب بازی من بهتر نخواهد شد و اگر این انرژی منفی را داشته باشم بدتر بازی خواهم کرد اما من خیلی جلوتر از خودم فکر میکردم. نمیخواهم بگویم که متکبر بودم اما گاهی فکر میکردم از آن چیزی که هستم، بهترم.
من تصور میکردم که میتوانم مانند ضرباتی که در تلویزیون دیدهام، ضربه بزنم.
زمانی برای من فرا رسید که بازیکنی حرفهای شدم و واقعا حس کردم که انجام این کارها مقابل ۱۰ هزار نفر خوب نیست. من دوست نداشتم که در تلویزیون من را نشان بدهند و هزاران یا میلیونها نفر من را در اتاق خود تماشا کنند و ببینند که راکت پرتاب میکنم و داد میزنم و گزارشگر از من بد میگوید. من این را دوست نداشتم و گفتم خب، پس رفتارم را عوض میکنم.
شما باید هویت خود را پیدا کنید و به روش خود جلو بروید. در مسابقات ویمبلدون ۲۰۰۳ بود که حس کردم خودم شدهام. من حس کردم که با این روحیه مبارز احساس راحتی دارم و توانستهام این انرژی را به بهترین شکل تبدیل به بازی کنم.»
او همچنین از افراد تأثیرگذار دوران ورزشیاش صحبت کرد و گفت میرکا، همسرش و پیرا پاگانینی، مربی بدنسازش تأثیر زیادی روی او داشتهاند: «اگر خانواده و زندگیام روی روال باشند، تنیس من هم خوب خواهد بود. اگر اینطور نباشد و اگر آمادگی جسمانی خوبی نداشته باشم، اوضاع باید درست شود. همسرم که او را اولین بار در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی ملاقات کردم، صخره مهمی در زندگی من بوده است. او همیشه کنار من بوده و باعث شده که استمرار داشته باشم.
پیرا هم بیتردید از اعضای بازیهای روانی من است، هرچند که من کاری به بازیهای روانی ندارم. ما با هم بیرون میرویم و میدویم، با هم درباره احتمالات صحبت میکنیم، اینکه چه چیزی باید تغییر کند و در چه زمینههایی باید پیشرفت کرد.
او از من میپرسد: زندگیات در خانه چطور است راجر؟ و من حرفهایم را به او میگویم. من بسیار روراست هستم و پیرا بسیار بیشتر از افراد دیگر از زندگی من باخبر است.» پاگانینی هم گفت: «زمانی که همه چیز آسان به نظر میرسد، معنیاش این نیست که واقعا آسان بوده است. این یعنی راجر توانسته کار بسیار دشواری را انجام دهد.»
- 14
- 4