جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۴:۰۷ - ۱۰ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۲۶۴۷
هنرهای تجسمی

نمایشگاه عکس‌های «نگار مسعودی» از آخرین قربانی اسیدپاشی اصفهان افتتاح شد

مهناز افشار: مرضیه ابراهیمی، زندگی را انتخاب کرد

مهناز افشار و مرضیه ابراهیمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

انگار همین دیروز بود که انتشار اخبار «اسیدپاشی» در شهر تاریخی – فرهنگی «اصفهان» مانند پتکی بر سر جامعه ایران فرود آمد؛ رویدادی تلخ و سهمگین که اشک‌های دیدگان قربانیان، خونِ‌ دل آنها بود! هرچند که طنین آه‌وناله‌های آنها، دل زنان و مردان این مرزوبوم را به درد آورد، اما امان از روزهای تنهایی و خلوت با خود! قربانیانی که با همه آمال و آرزوهای درخشان، روزها و شب‌ها را به سختی سپری کرده‌اند، بدون اینکه کسی توان فهم دل‌آشوبه‌ها، هق‌هق گریه‌ها در رثای جسم نابود‌شده و روح به‌یغمارفته آنها را داشته باشد و تنهای تنها صلیب خود را به دوش کشیده‌اند!

 

مرضیه ابراهیمی، نام یکی از همان قربانیان است که در ۲۳ مهرماه ۱۳۹۳ در خیابان توحید اصفهان توسط دو مرد موتورسوار مورد حمله با «اسید» قرار گرفت و فاجعه رخ داد...، اما حالا ۸ تیرماه ۱۳۹۷ است و او مقابل من ایستاده با لبخندی بر لب. برای نخستین‌‌بار مرضیه را از نزدیک می‌دیدم. روی زمین میخکوب شدم. دوست داشتم ساعت‌ها به او نگاه کنم و بعد از او بپرسم که چگونه تاب ‌آوردی ؟!

 

با‌این‌حال ورودم به نمایشگاه و قرارگرفتن در آن حال‌و‌هوا باعث شد از سؤالم صرف‌نظر کنم. این روزها در نگارخانه «تابستان» خانه هنرمندان ایران نمایشگاهی با عنوان «سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران می‌پرستیدند» برپا شده. درواقع این نمایشگاه عکس‌های «نگار مسعودی» از «مرضیه ابراهیمی» است؛ از زندگی مرضیه بعد از «اسیدپاشی» که من جمعه به مراسم افتتاحیه‌اش رفتم. آخرین فرد قربانی اسیدپاشی اصفهان، در افتتاحیه نمایشگاه خوشحال به نظر می‌رسد.

 

با عکاسان و خبرنگاران رفتار خوبی داشت و همراه همسرش به سؤالات مخاطبان پاسخ می‌داد. عکس‌های نمایشگاه که در حقیقت برشی از زندگی مرضیه ابراهیمی است با وجود اینکه همه سیاه‌وسفید هستند، اما بیانگر آشتی او با زندگی‌اند. مرضیه در یکی از عکس‌ها آرایش می‌کند. در دیگری پشت فرمان اتومبیل است و در دیگری حلقه ازدواج به دست کرده. در میان همهمه مخاطبان صدای مهناز افشار به گوش می‌رسد. یکی از دوستانم به من گفت که برخی از چهره‌های هنری، به‌ویژه زنان پیش از این به افتتاحیه آمده بودند.

 

احمد مسجدجامعی هم در گوشه نمایشگاه با مرضیه صحبت می‌کرد و از استقبالش از این نمایشگاه می‌گفت. بعد از دیدن دوباره عکس‌ها به سراغ مرضیه رفتم. از او پرسیدم به‌عنوان کسی که بحران سختی را پشت‌‌سر گذاشته‌اید، حس‌وحالتان نسبت به نمایشگاه چیست.

 

او پاسخ داد: «من تمام هدف و نظرم این است که این نمایشگاه «امید» را منتقل و درعین‌حال جنبش و پویایی را ایجاد کند. ضمن اینکه فعلا اسیدپاشی هم هست. نمی‌شود گفت که وجود ندارد. نمی‌شود سانسور یا حذفش کرد. مگر اینکه فکری به حالش کنیم. به نظرم تا قوانین مربوط به این معضل سرو‌سامان نگیرد و خریدوفروش اسید ممنوع نشود، باید این موضوع را پیگیری کنیم. درواقع در این نمایشگاه «امید» و «اسیدپاشی» در کنار هم هستند؛ مثل سیاهی و سفیدی. هرچند که خیلی از قربانیان مثل من نیستند، اما این را می‌دانم که باید «اسید» حذف شود. فقط همه باید کمک کنیم تا این معضل با قوانین محکم ریشه‌کن شود».

 

 بعد از گپ‌و‌گفت با احمد مسجدجامعی، به سراغ مهناز افشار، بازیگر سینما، رفتم. از او درباره چرایی حضورش در این نمایشگاه پرسیدم که پاسخ داد: «برای اینکه مرضیه ابراهیمی را می‌شناسم و پیگیر فاجعه اسیدپاشی‌ای که برایش رخ داد، هستم. جدا از این نکته، چیزی که باعث شد من مسائل زندگی مرضیه را پیگیری کنم این است که مسیری که او بعد از آن فاجعه تا امروز طی کرده بسیار بااهمیت است. درست است که فاجعه برای همگان می‌تواند رخ دهد. هر‌چند که برای مرضیه دردناک‌تر بود، اما اینکه چگونه با این فاجعه تا امروز مواجه شد و برخورد کرد قابل تحسین است. درواقع مرضیه مقابل آن فاجعه دردناک ایستاد. سر خم نکرد.

 

درعوض زندگی‌کردن را ترجیح داد تا فقط زنده‌ماندن را. او تصمیم گرفت که زندگی کند. پس این بزرگ‌ترین دلیلی است که همه ما می‌توانیم در اینجا و در کنار او حضور داشته باشیم. به نظرم مرضیه ابراهیمی می‌تواند الگوی خوبی برای تمام زنان ایرانی باشد». همچنین نظر افشار را درباره فرایند هنری زندگی مرضیه جویا شدم که توضیح داد: «به نظرم کار خوبی صورت گرفته. من عکس‌ها را دیدم و به نظرم بسیار خوب هستند. چندتا از این عکس‌ها هم من را خیلی جذب کردند و می‌خواهم یکی از آنها را خریداری کنم تا حمایتی کرده باشم. عکس‌ها به زیبایی، زندگی عادی مرضیه را به نمایش می‌گذارند و او را هنگام خرید‌کردن یا آرایش‌کردن دنبال می‌کنند یا مرضیه میان مردم خیابان به زندگی خود ادامه می‌دهد.

 

بعد ازدواج می‌کند و تمام اینها یعنی زندگی همچنان ادامه دارد. در حقیقت همه ما متوقف‌نشدن مرضیه را می‌بینیم. انگار عکاس از قبل قصه‌ای را برای این کار طراحی کرده و از شروع تا پایانش برای من مخاطب تعریف می‌کند. روایت او از زندگی مرضیه را دوست دارم». دست‌آخر هم در‌خصوص فعالیتش در کمپین «بدسرپرست، تنها‌تر است» پرسیدم که مهناز افشار گفت: «باید بگویم که روز گذشته از سمت سخنگویی این کمپین خداحافظی کردم. هر‌چند که دغدغه آن مسائل را دارم. در این مدت دو سالی که حضور داشتم، با گروه پویایی همراه بودم که بسیار زحمت کشیده‌اند. من همچنان پیگیر موضوع هستم و دغدغه‌هایم را دنبال می‌کنم، چون این روزها مسائل کودکان اولویت‌های کارهای من است».

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش