دوشنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۴
۰۷:۵۰ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۵۱۲
تئاتر شهر

پرسه بزن همچون شوایک/ شوایک در تهران

تئاتر شوایک سرباز ساده‌دل,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
امروز در خیابان‌های پراگ به مردی با سر و وضع نامرتب برمی‌خورید که خود نمی‌داند چه نقش مهمی در تاریخ این دوران بزرگ جدید ایفا کرده است. آرام به راه خود می‌رود، بدون این‌که مزاحم کسی بشود یا این‌که روزنامه‌نگاران برای مصاحبه مزاحمش بشوند. اگر اسمش را بپرسید کاملا آرام و بدون تصنع جواب می‌دهد: من شوایک هستم...

«شوایک سرباز پاک دل/ ساده دل» اثر یاروسلاک ‌هاشک حالا دیگر جزو کلاسیک‌های ادبیات جهان به حساب می‌آید. کلاسیک‌بودنش نه از حیث سبک که به واسطه تاثیرگذاری و نوع فراگیری‌اش در فرهنگ مردمان چکسلواکی و در مقیاسی بزرگتر هنرمندانی است که از آن تأثیر پذیرفته‌اند؛ بدین معنا که در فرهنگ مردمان چکسلواکی جزو آثار مشهوری است که بارها در مدیوم‌های مختلف مورد بازآفرینی قرار گرفته، از برنامه‌های تلویزیونی بگیرید تا کتاب‌های قصه کودکان و بزرگسالان یا شبانه‌های رادیویی که همچون لالایی شنوندگانش را به شنیدن قصه‌ای با طنزی سیاه دعوت می‌کند.

 

همه اینها بارها سراغ این رمان دوست‌داشتنی ‌هاشک رفته‌ و اثر را بازشناسی کرده‌اند. در معنای دوم هم که به تأثیرپذیری هنرمندان از چنین اثری مربوط است، با استقبالی گسترده و مراجعات مکرر نمایشنامه‌نویسان، فیلمسازان و برنامه‌سازان تلویزیونی روبه‌رو هستیم که در کشورهای مختلف سراغ اثر ‌هاشک رفته‌اند.

 

شوایک در زمان خلقش چنان تاثیرگذار می‌شود که چند‌سال بعد از مرگ خالقش توسط کارگردان شهیری همچون اروین پیسکاتور مورد توجه قرار می‌گیرد و وی نمایشی را در‌ سال ١٩٢٨ براساس شوایک به روی صحنه می‌برد. همچنین بعدها بزرگی همچون برتولت برشت نمایشنامه «شوایک در جنگ جهانی دوم» را می‌نویسد و با اقتباس از قصه‌ هاشک و شخصیتی که او در رمانش خلق کرده است، جنگ را مورد نقد قرار می‌دهد و در رودررویی تاریخی شوایک را در بوران و سرما و پشت سدی از اجساد سربازان آلمان و روسیه جلوی هیتلر قرار می‌دهد.

 

هر چند در این مقایسه باید گفت برشت بسیار عافیت‌طلبانه عمل می‌کند و زمانی دست بدین تقریر می‌زند که از اروپا خارج شد و به کالیفرنیا مهاجرت کرده بود، اما ‌هاشک گویی از تأثیر و تجربه‌ای شخصی به این رمان رسیده است. به همین ترتیب تئاتری که در ادامه درباره‌اش خواهم گفت اگرچه از لحاظ تجربه زیستی فاصله‌ای بعید با ‌هاشک دارد، اما به نظر می‌رسد حرفش همان بیم‌دهی از خطر بزرگ باشد. او (هاشک) پس از تجربه فراخوانده‌شدن به خدمت زیر پرچم امپراتوری اتریش برای شرکت در جنگ جهانی اول رمانش را می‌نویسد و تا جایی آن را ادامه می‌دهد که نهایتا تبدیل به اثری ناتمام می‌شود؛ او در سال ١٨٢٣ وقتی از جنگ بازگشت مشغول نوشتن جلد چهارم رمان بود که مرگ امانش نداد.

 

شوایک همچون خالقش سربازی است که از جنگیدن ناراضی است و آن را برای کشورش خطرناک می‌داند، با این تفاوت که‌ هاشک در واقعیت چنان از بودن زیر پرچم استعمار اتریش ناراضی است و با این جنگ مخالف که به ارتش سرخ می‌پیوندد. او در تجربه‌ای شخصی جنگ را درمی‌یابد و با نگاهی نقادانه توأم با طنزی سیاه از آن سخن می‌گوید. با نگاهی به روند تاریخی برخورد با این رمان به نظر می‌رسد هر چقدر از دوره خلق آن فاصله گرفته می‌شود وجه ضدجنگ بودن آن برای اقتباس‌گران بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و کارکرد رمان را بیش از هر چیز به اثری تبدیل می‌کند که از فسیهانه‌بودن جنگ می‌گوید و در نقدی تند این فساهت را به ارباب قدرت نسبت می‌دهد.

 

فساهت این صفت توهین‌آمیز که بارها از زبان شوایک برای خودش به کار می‌رود، دلیلی است که باعث شده او در جوانی از خدمت سربازی معاف شود، اما حالا که در سنین میانسالی دوباره به جنگ فرخوانده شده مخاطب در طول اثر درمی‌یابد که او بیش از هر شخصیت دیگر قصه داناست و مردمان و ارباب قدرت را نسبت به چیزی بیم می‌دهد که از آن ناآگاهند.

 

با گذشت بیش از یک قرن و دور شدن بیش از هزاران کیلومتر از پراگ و اروپا حالا به امروز، تهران و خاورمیانه می‌رسیم و با نمایشی روبه‌رو می‌شویم که این روزها در تالار وحدت هم‌نام رمان‌ هاشک یعنی «شوایک سرباز ساده‌دل» روی صحنه است. حمیدرضا نعیمی با اقتباسی قابل توجه توانسته است اجرایی باشکوه را از اثر‌ هاشک خلق کند.

 

نمایش در وجوه مختلفش استاندارد‌های لازم برای اجرا در سالنی با مختصات تالار وحدت را دارد و می‌تواند برای صاحبان تالار آبروداری کند. شمایلی که تا همین چند‌سال پیش خدشه‌دار شده بود و داد خیلی‌ها را درآورده بود که آیا واقعا آثاری که در این تالار اجرا می‌شوند، لیاقت حضور روی صحنه‌اش را دارند و آیا این آثار از ظرفیت‌ها و ویژگی‌های چنین تالاری که از اساس صحنه‌اش برای اجراهای پرشکوه اپرا طراحی‌شده آگاهند یا بالفرض اگر روی صحنه دیگری اجرا شوند لطمه‌ای نمی‌خورند، بلکه برعکس برایشان بهتر است. یکی از ویژگی‌های قابل توجه اجرای نمایش شوایک همین امر یعنی توجه به ویژگی‌های بصری تئاتر به‌خصوص درصحنه قاب-صحنه‌ای است که با نگاهی به طراحان صحنه و لباس و نور آن درمی‌یابیم موفقیت این نمایش در وجوه بصری بی‌دلیل نیست.

 

تئاتر ایران که در دهه اخیر با توسعه بخش خصوصی و ازدست‌دادن حمایت‌های مالی دولتی بیم آن را داشت که به واسطه هزینه‌بربودن بخش‌های بصری‌اش اعم از طراحی صحنه یا پرداختن به لباس و نور، با خطر کمرنگ‌شدن یا حتی حذف وجوه بصری‌اش، تنها در دیالوگ خلاصه شود و بیشتر به درام‌های تلویزیونی شبیه شود، حالا با گرم‌شدن بازارش در کلانشهرها کمتر این تهدید را حس می‌کند. هر چند این خطر در بخش تئاتر غیرحرفه‌ای و دانشجویی کماکان وجود دارد، اما چنین اجراهایی می‌تواند نویدبخش ادامه حیات جنبه‌های بصری تئاتر باشد.

 

از سوی دیگر بازی‌های قابل قبول و میزان سن‌های فکرشده در اثر خبر از آگاهی کارگردان خوش‌سابقه شوایک نسبت به صحنه‌ای می‌دهد که اثرش را در آن اجرا می‌کند. هرچند لوس‌شدن بازی‌های کشیش در برخی لحظات -باوجود بازی قابل‌قبول امیرحسین رستمی- این وجه اثر را دچار خدشه می‌کند. اما نقطه درخشان بازیگری این نمایش در نقش اول آن یعنی شخصیت شوایک با بازی فرهاد آئیش رقم می‌خورد. آئیش که اثر پیشین‌اش به‌عنوان بازیگر در همین تالار به روی صحنه رفت، نتوانست در نقش دکتر مصدق ارایه خوبی از این شخصیت تاریخی برای مخاطبان داشته باشد، اما با ارایه قابل قبول نقش شوایک ثابت کرد بیش از هرچیز او را باید بازیگر کمدی دانست، چنان که نقش‌های موفق دیگرش نیز در همین سبک محدود می‌شود.

 

از سوی دیگر، حالا با این اجرا می‌توان نعیمی را کارکشته نمایش‌هایی دانست که در طبقه‌بندی «تئاتر معیار» جای می‌گیرند و به نوعی تولیداتی سنگین در تئاتر به حساب می‌آیند، چون از لحاظ بزرگ‌بودن گروه اجرایی و پروسه تولید باید استانداردهای مشخصی را رعایت کنند. این نوع تولیدات که عموما در سالن‌های بزرگ اجرا می‌شوند، نیاز به همکاری تعداد زیادی از عوامل اعم از بازیگران، طراحان و تکنسین‌ها دارند که باعث سنگین‌شدن هزینه و پروسه تولید اثر می‌شود، بنابراین چنین نمایش‌هایی تنها در یک ساختار حرفه‌ای قابل‌تولید هستند.

 

البته باید گفت تئاتر ما در مقایسه با نمونه فرنگی این نوع آثار تفاوت ساختاری جدی دارد، زیرا در این نوع آثار کمپانی‌ها نبض تپنده تولید هستند و با توجه به محصولی که می‌خواهند، اقدام به انتخاب متن، کارگردان، طراحان و بازیگران می‌کنند یا با دعوت از کارگردانی سرشناس عوامل خود را با نظر او به کار می‌گیرند. این روند دو خصیصه به چنین آثاری می‌دهد که یکی مربوط به برجسته‌شدن وجه بینارشته‌ای تئاتر است؛ بدین معنا که تخصص‌های مختلف هنری و فنی را در برمی‌گیرد و دیگری لزوم موفقیت مالی نمایش است. هزینه تولید بالای این نمایش‌ها می‌تواند کمپانی‌ها را دچار ورشکستگی کند، بنابراین به نوعی باید موفقیت مالی تضمین شود و این وجه پدیده تازه‌ای را در تئاتر ما به وجود می‌آورد که آن افزایش قیمت بلیت نمایش‌هاست. این افزایش قطعا در زوایایی برای تئاتر ما مبارک است، چون باعث افزایش گردش مالی و توسعه آن خواهد شد، اما تاثیرات دیگری نیز خواهد داشت و آن این است که مخاطبان این آثار چه کسانی هستند؟

 

شوایک بر روی صحنه از خطرناک‌بودن جنگ می‌گوید، اما مخاطبان امروز آن طبقه‌ای هستند که احتمالا در لایه اول آسیب جنگ نخواهند بود و در عوض آنان که خط مقدم همه جنگ‌های تاریخ‌اند، یعنی قشر پایین‌دست احتمالا هرگز چنین نمایشی را نخواهند دید چون توان مالی برای ورود به چنین سالنی را ندارند! نقصی که حالا با شانه خالی‌کردن بیش از پیش دولت از وظایف فرهنگی‌اش بیشتر از گذشته نمایان می‌شود و تأثیرپذیری تئاتر را در خنده به قهرمان کمدی محدود می‌کند، چنان که در این سال‌ها همواره هر تراژدی را با ساختن جوکی از یاد برده‌ایم.

 

به دیدن شوایک بروید و بعد اگر پیاده تا چهارراه ولیعصر گز کردید، ببینید تنها چند متر آن طرف‌تر‌ از سالنی باشکوه و تئاتری باشکوه‌تر، معرکه‌گیری جمعیت را به دور خودش جمع کرده است و با ماری که در معرکه‌اش دارد چگونه در انتها به مخاطبان خسته آخر شب که همچون شوایک در خیابان‌ها به سوی خانه پرسه می‌زنند، روغن مار می‌فروشد! این دقیقا فاصله‌ای است از جامعه ما که می‌تواند اندازه دیدن تئاتری خوب برای مخاطبانش تفکرآمیز باشد.

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش