جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۲۵ - ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۸۰۵۰
تئاتر شهر

گفت‌وگویی سینمایی و تئاتری با محمد رحمانیان

«قیصر»، آغازگر راهی بود که میوه‌های شیرینی چون «رگبار» به‌بار آورد

محمد رحمانیان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
محمد رحمانیان که با نمایشنامه‌ها و اجراهایش، یکی از هنرمندان سرشناس تئاتر کشورمان است، خود را دلبسته آثار کارگردانانی چون عباس کیارستمی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و ناصر تقوایی می‌داند. او البته تاکید می‌کند مسعود کیمیایی برایش اهمیتی یگانه‌­ دارد.

محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان تئاتر در نمایش‌های «ترانه‌های محلی»، «همه سینماهای من» و «هامون بازها» به سینمای ایران و فیلمسازان محبوب خود ادای دین کرده است. او یک تئاتری دلبسته سینماست، کارگردانی که همچنان خوب فیلم می‌بیند و تحلیل خود را از تاریخ سینمای ایران دارد.

اگرچه نمایش «اثر پرتوهای گاما بر گل‌های همیشه بهار» که با کارگردانی مهتاب نصیرپور و داراماتورژی رحمانیان به‌تازگی روی صحنه رفته، بهانه این گفت‌وگو است، اما اغلب حرف‌ها او درباره سینما است که می‌خوانید.

خانم نصیرپور در کارگردانی «اثر پرتوهای گاما بر گل‌های همیشه بهار» چقدر مستقل است؟ چقدر بین شما تضارب آرا وجود دارد؟

نه فقط در این کار، بلکه همیشه بین من و گروهی که با آنها کار می‌کنم، تضارب آرا وجود داشته است. در مورد خانم نصیرپور باید بگویم گاهی حتی شخصیتی نوشته‌ام و دوست داشتم او آن‌گونه که من می­‌پسندم آن را بازی کند، ولی ایشان نگاه و تحلیل دیگری درباره­ نقش داشته و آن را طور دیگری بازی کرده است. این نمایش نیز بر اساس تضارب آرا شکل گرفت. من می‌خواستم متن را با کاراکترهای ایرانی بنویسم، کارگردان نظر دیگری داشت. در بازنویسی اجرای نخست به نکات مشترکی رسیدیم. در اجرای دوم، دوباره بازنویسی دیگری شکل گرفت و بر اساس نظر کارگردان در متن تغییراتی داده شد.

اجرای اول «اثر پرتوهای گاما...» در تماشاخانه سپند تجربه مثبت و موفقی نبود. اما شما دوباره با یک تماشاخانه خصوصی همکاری می‌کنید. این همکاری‌ها چقدر نظر شما را تامین می‌کند؟

وجود تماشاخانه‌های خصوصی خیلی خوب است، اما شرایطی که اغلب تماشاخانه‌های خصوصی به کارگردان و مخاطب تحمیل می‌کنند، کاسب‌کارانه، غیرفرهنگی و زشت است. به دلیل این‌که در یک سالن وقتی چند نمایش اجرا می‌شود، نمی‌شود طراحی صحنه به مفهوم واقعی داشت. همیشه به حداقل‌ها قناعت کرده‌ایم. در تالار سپند با افرادی مواجه بودیم که تصوری از هنر، تئاتر و اجرا نداشتند. 

چرا به تئاتر شهر نرفتید؟

برای دور دوم اجرا به سراغ تئاتر شهر رفتیم اما سالن‌ها پر بود.

ایرانشهر چطور؟

آن‌جا هم از یک سال قبل، برنامه اجراها بسته شده است. البته گویا قرار نبود ما بتوانیم این نمایش را کار کنیم. فکر می‌کردم دوران ممنوع‌الفعالیت بودن من تمام شده اما این طور نبود و مخالفت‌هایی وجود داشت و من نمی‌توانستم نمایشنامه‌های خودم را کار کنم. بعد از اتفاقاتی که برای نمایش «ترانه‌­های قدیمی: پیکان جوانان» افتاد، محدودیت‌های تازه‌ای شکل گرفت. این ماجراها باعث شد نتوانم برنامه‌ریزی درستی درباره کارهای آینده و آینده­ کارهایم داشته باشم. دوست داشتیم آبان امسال به مناسبت چهل سالگی اجرای «مرگ یزدگرد»، این نمایش را در تالار چهارسو تئاتر شهر دوباره اجرا کنیم. اما سالن خالی نبود و شاید سال آینده بتوانیم این متن را اجرا  کنیم. 

محمد رحمانیان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

از ۱۰ سال پیش، با تلویزیون همکاری نکرده‌اید. این تصمیم خود شما بوده است؟

هم من نخواستم، هم آنها تمایلی نداشتند. خوشبختانه یک عدم علاقه­ دو جانبه وجود دارد.

شما بیشترین تعداد نمایش‌های مذهبی را در کارنامه‌تان دارید. این ویژگی هیچ وقت به رفع محدودیت‌ها کمک نکرده؟ حتی نمایش آخرتان هم (لیلا و چند مسافر...) درباره جنگ و امام رضا (ع) بود.

مشکل اینجاست که قرائت من از حوادث تاریخی و مذهبی ربطی به دیدگاه‌های رسمی ندارد، بنابراین این آثار، معمولا خوشایند مدیران و مسئولان نیست. البته که من این نمایشنامه‌ها را به دلیل خوشایند دیگران نوشته و اجرا نکردم، این نمایشنامه‌ها را برای مادرم نوشته‌ام. مادرم بانویی مذهبی و معتقد است، خانه پدری‌ام را تبدیل به حسینیه کرده و در آنجا بسیاری از مردم و خیرین جمع شده و گره‌ از مشکلات مادی مردم باز می‌کنند. اما تعلق خاطرم به مفاهیم دینی و مذهبی باعث نشده پرسش‌هایی در ذهنم نداشته باشم، سالهاست مطالعه و بررسی می‌کنم و در آثارم می‌کوشم این پرسش‌ها را در قالب یک اثر نمایشی روایت کنم.

جالب است زمانی که برخی من را به خاطر نمایشنامه «روز حسین(ع)» محاکمه می‌کردند، عده‌ای دیگر برای نمایشنامه «اسب‌ها»، تندیس دعبل خزایی را به من اهدا کردند. دوستان حتی گفتند شرایطی فراهم کنیم «روز حسین(ع)» اجرا شود، اما من دیگر نمی‌خواهم این نمایش را اجرا کنم.

چرا؟

به این دلیل که آن نمایش مناسب همان زمان و شرایط بود. الان اجرا شدن آن تاثیری را که قرار بود داشته باشد، ندارد؛ از بس دوستان بولتن‌نویس، تکه‌­پاره‌هایی از آن را در این روزنامه و آن خبرگزاری چاپ کردند و حکم علیه نویسنده دادند. متن و اجرای «روز حسین(ع)» از همان ابتدا دچار حاشیه­‌هایی شد که تصمیم گرفتم نه فقط تئاتر که همه­ زندگیم را بگذارم و بروم.

محمد رحمانیان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

در مصاحبه‌های قبلی‌تان گفته بودید دیگر نمایشنامه مذهبی نمی‌نویسید. هنوز بر این عهد پایبند هستید؟

بله، بعد از «روز حسین(ع)» این تصمیم را گرفتم. چند روز پیش در یادداشت‌هایم دستنوشته‌هایی پیدا کردم مربوط به نمایشنامه­ «درخت» درباره بانو زینب (س). پرسش‌های زیادی درباره تاریخ اسلام و شخصیت‌های مذهبی وجود دارد، یک نمایشنامه‌نویس دوست دارد این مسائل را مطرح کند. امیدوارم نمایشنامه‌نویسان علاقه‌مند دیگری، فارغ از گرایش‌های کلیشه‌­ای در این حوزه کار کنند و به جستجوی واقعیت‌های تاریخی برآیند. من در «پل»، «اسب‌ها» و «روز حسین(ع)» می‌خواستم این پرسش‌ها را مطرح کنم. به دنبال جواب خاصی هم نبودم. اما متاسفانه با کج‌فهمی و سوءتعبیر مواجه شدم.

در تحلیل کارنامه و آثار شما کمتر به این موضوع توجه شده که زنان در نمایشنامه‌های شما نقش موثر، کلیدی و پررنگ دارند. این نگاه به زن و جایگاه او در تاریخ و جامعه متاثر از چه آموزه‌ها یا شخصیتی است؟

در یک کلام بهرام بیضایی. من هر چه درباره احترام به زنان، ستایش مادرانگی زمین و زنانگی و مهر مادری آموختم از بهرام بیضایی بوده. حتی اینگمار برگمان را هم از طریق بهرام بیضایی شناختم و به او علاقه‌مند شدم. همه آنچه درباره زن‌ها در نمایشنامه‌های من می‌بینید و بسیار دوست‌شان دارم، متاثر از بهرام بیضایی و آثار اوست. از فیلمسازان زن و در راس آنها خانم رخشان بنی‌اعتماد نیز بسیار آموختم و نیز از داریوش مهرجویی و عباس کیارستمی که تعدادی از بهترین شخصیت‌های زن را در آثارشان – نظیر «بمانی» و «گزارش» –خلق کرده‌اند.

در اغلب آثار شما طنزی لطیف وجود دارد. حتی در آثار تراژیک و تلخ.

زندگی ما سرشار از طنز است، مردم ما می‌توانند تلخ‌ترین خبرها و اتفاق‌ها را تبدیل به موقعیت طنز کنند. مردم طنزهای جذابی خلق می‌کنند، زبان فارسی هم این امکان را به ما می‌دهد که شوخی کنیم و شاید به این طریق سختی‌ها را کم‌رنگ کنیم. این یک روحیه است که احتمالا در من هم وجود دارد. متاسفانه درصد بالایی از طنزها را نمی‌شود اجرا کرد، حتی به سختی می‌شود یک نمایش سیاه بازی واقعی اجرا کرد، به این دلیل که رکاکت زبانی، بخشی از تخت حوضی است و ممیزان دل خوشی از این قضیه ندارند.

مجلس تقلید که سهل است، این روزها شما تعزیه واقعی هم کمتر می‌بینید. تعزیه‌ها دیگر اصالت ندارند و شبیه­‌خوانان قدیمی نیز که دغدغه تعزیه را دارند، آزرده هستند و از وضع فعلی انتقاد می‌کنند. اما برای حفظ این آیین‌ها، متولی فرهنگی دلسوز – جز یکی دو تن نظیر داود فتحعلی بیگی ـ وجود ندارد. آن‌هایی که در این زمینه کار می‌کنند، کاملا دلی و براساس علاقه شخصی خود، سعی می‌کنند مانع اضمحلال این نمایش‌های سنتی و آیینی شوند که سوگ و سرور را با خود دارند.

کیمیایی بود که برای نخستین بار مفهوم دکوپاژ را وارد سینمای ایران کرد؛ چیزی که با «قیصر» شکل گرفت و پیش از آن، در سینمای ایران با این کیفیت حرفه‌ای هرگز وجود نداشت. «قیصر»، آغازگر راهی بود که میوه‌های شیرینی چون «رگبار» به جای گذاشت و سینماگران بسیاری متاثر از نگاه کیمیایی، آثار درخشانی ساختند

فکر می‌کنم عشق به سینما همیشه در شما وجود داشته. اما دیر به سمت سینما آمدید. اول فعالیت در تلویزیون را تجربه کردید و سال‌ها بعد به سینما رسیدید.

سالها فیلمنامه می‌نوشتم اما تصویب نمی‌شد. خودم را سینماگر نمی‌دانم، با اینهمه چند فیلمنامه دارم که دوست دارم آنها را بسازم، یکی از آنها را ساختم که شد «سینمانیمکت». یک فیلمنامه دارم به نام «آدمکش» که سالها برای ساختش تلاش کردم اما مدام در مرحله تصویب فیلمنامه، مشکلاتی برایش به وجود آمده است. سینما را به عنوان تماشاگر خیلی دوست دارم و لذت بیننده بودن در سینما را با چیزی عوض نمی‌کنم. آنچه مرا به سوی سینما می­‌کشاند، این است که متن‌هایی را در تئاتر نمی‌شود اجرا کرد و باید از مدیوم سینما مدد جست و واجب است که در آن اندازه دیده شود. یک تجربه­ فیلم-تئاتر هم داشتم؛ «آینه‌های روبرو» از بهرام بیضایی که تجربه‌ای بدوی بود و بیشتر به خاطر عشق و علاقه‌ام به سینما و فیلم در این زمینه تجربه کردم.

به جز بهرام بیضایی که روی شما تاثیر مشخص داشته. به نظر می‌رسد دلبسته سینمای کیمیایی هم هستید، در بعضی نمایش‌هایتان می‌شود رد پای این علاقه را دید.

همیشه علاقه‌مندی‌ام را به سینمای عباس کیارستمی، فریدون گله، علی حاتمی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی فریاد زده‌ام. در سه نمایش «هامون­‌بازها»، «سینماهای من» و «ترانه‌های محلی»، اشاره‌های روشنی به سینما و سینماگران دارم. یک نمایشنامه به نام «آرتیست‌ها» نوشته‌­ام که درباره­ رابطه­ پیچیده­ سینماگران و مخاطبان سینماست و امیدوارم شرایط اجرای آن روزی فراهم شود. همچنین اجازه اجرای نمایشنامه «گوزن‌ها» را از آقای کیمیایی گرفته‌ام. نمایشنامه «طبیعت سهراب بی‌جان» را درباره سهراب شهید ثالث و فیلم «طبیعت بی‌جان» او نوشته‌ام.

عشق و علاقه‌ام به سینما همیشه وجود داشته است. اما با احترام به همه سینماگرانی که دوست‌شان دارم، مسعود کیمیایی برایم اهمیت یگانه‌­ای دارد. چون کیمیایی بود که برای نخستین بار مفهوم دکوپاژ را وارد سینمای ایران کرد؛ چیزی که با «قیصر» شکل گرفت و پیش از آن، در سینمای ایران با این کیفیت حرفه‌ای هرگز وجود نداشت. «قیصر»، آغازگر راهی بود که میوه‌های شیرینی چون «رگبار» به جای گذاشت و سینماگران بسیاری متاثر از نگاه کیمیایی، آثار درخشانی ساختند.

شما از آن دسته کارگردان‌هایی هستید که مردم به خاطر سابقه کاری‌تان به دیدن نمایش‌های‌تان می‌آیند، اغلب نمایش‌های‌تان پرمخاطب بوده، چقدر برایتان جذب مخاطب و دیده شدن آثارتان اولویت است؟

من دوست دارم همه نمایش‌ها مخاطب واقعی‌شان را پیدا کنند. توزیع عادلانه‌ای در اطلاع‌رسانی و تبلیغات نمایش‌ها وجود ندارد، بسیاری از نمایش‌های خوب، آن‌طور که شایسته است دیده نمی‌شوند. تماشاگران از تئاتر حمایت می‌کنند، اما ساز و کار درستی در تماشاخانه‌ها حاکم نیست، از دهه هشتاد به بعد، دولت حمایتش را از تئاتر برداشت و این روزها به وضعیتی رسیده‌ایم که گروه‌ها برای گذران و رسیدن به حداقل درآمد، مجبور به کنار آمدن با شرایطی کاسب‌کارانه هستند.

محمد رحمانیان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

در این شرایط چه پیش‌بینی برای اجرای دوم «اثر پرتوهای گاما...» دارید؟

این نمایش اگر در تئاتر شهر یا تماشاخانه­ ایرانشهر اجرا می‌شد، می‌توانستم نظر دقیق­‌تری بدهم. اما از تماشاخانه‌های جدید شناخت درستی ندارم، در این اوضاع، برای بسیاری از نمایش‌های روی صحنه، حال و روز خوبی وجود ندارد. طیف تماشاگران تغییر کرده، تماشاگران جوانی با انگیزه­‌های متفاوت برای دیدن تئاتر می‌آیند و تئاتربین‌های قدیمی و نسل میان‌سال و بسیاری که قبلا به دیدن نمایش‌ها می‌رفتند، از گردونه خارج شده‌اند. امیدوارم فضایی تازه بر تئاتر حاکم شود و همه­ آثار، مخاطبان خود را بیابند.

مهسا بهادری

khabaronline.ir
  • 19
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش