
خبرآنلاین نوشت: نسبت مدرسه با موسیقی در سالهای اخیر چالشبرانگیز بوده است، حواشی پخش موسیقی در مدارس ایران هم معلم بیکار کرده و هم مدیر مدرسه را به مقامات مسئول پاسخگو کرده است؛ حالا واکنش اخیر وزیر آموزشوپرورش به پخش موسیقی در مدرسه سببساز تعجب کارشناسان شده، اظهار نظری که انگار قصد دارد پخش موسیقی و آهنگ را در مدارس زیر سوال ببرد و با نفی آن به قداست مدرسه اضافه کند؛ علیرضا کاظمی در اظهار نظری درباره پخش موسیقی در صبحگاه مدارس گفته که: «ما در مدرسه، چیزی به نام آهنگ نداریم و من نمیفهمم منظورتان چیست، مدرسه جای تربیت، آموزش و فعالیتهای گروهی است. حال اگر از میان ۱۲۳ هزار مدرسه، دو مدرسه پیدا شوند که برخلاف شئونات فرهنگی و هنجارهای جامعه ما کارهایی انجام دهند که جای آن در فضای مدرسه نیست، این موارد به هیچوجه مورد تأیید ما نیست، کجا ما چنین مسائلی داریم؟ هر جایی، شئونات خاص خود را دارد و مدرسه فضای مقدسی است که در آن تربیت شکل میگیرد. قطعاً جای این کارها در مدرسه نیست و ما هم آن را تأیید نمیکنیم.»
از حرفهای وزیر شوکه شدم
محمدرضا نیکنژاد، معلم و کارشناس آموزش در واکنش به اظهارات وزیر آموزش و پرورش میگوید: «تجربه شخصی من بهعنوان معلم این است، دانشآموزان در کشور ما مجبورند خیلی زود یعنی ساعت شش از خواب بیدار شوند و طبیعتاً خوابآلودند، موسیقی میتواند خواب را از سر آنها بپراند و ذهنشان را آماده کند؛ زنگ تفریح هم دقیقاً با همین هدف تعریف شده است، برای استراحت و تازه شدن ذهن و جسم. در این فضا اگر چند قطعه موسیقی پخش شود ذهن دانشآموز را تازه میکند. من بارها دیدهام در روزهای ملی که سرود یا آهنگ پخش میشد، بچهها با انرژی بیشتر، چهرهای بازتر و آمادگی ذهنی بالاتری وارد کلاس میشدند.»
اما این کارشناس با اظهار تعجب از نظر وزیر آموزش و پرورش ادامه میدهد: «در برخورد اول و با خواندن این خبر آدم شوکه میشود. شما در مدرسه با دانشآموزانی سر و کار دارید که همگی زیر سن قانونیاند و در دورهای از زندگی هستند که نیازمند شادیاند؛ چنین اظهارنظری در جهانی مطرح میشود که علم بارها نشان داده موسیقی حتی بر رشد گیاهان هم تأثیر میگذارد، حالا در چنین جهانی وزیر آموزشوپرورشی که مسئولیت دارد کودکان را سالم به جامعه تحویل بدهد، میآید و میگوید موسیقی یا آهنگ در مدرسه پخش نشود. به نظر من یکی از مهمترین نتایج چنین نگاهی این است که این فرد واقعاً صلاحیت این جایگاه را ندارد.»
بهگفته نیکنژاد: «همهجا در دنیا موسیقی را وارد محتوای درسی میکنند، اما اینجا مسئولی میگوید ما موسیقی نداریم. این حرف نشاندهنده یک شکاف بزرگ ذهنی، بینشی و حتی سوادی میان مسئولان آموزشوپرورش و مخاطبان آن است. تفاوت آموزشوپرورش با بسیاری از نهادهای دیگر این است که مخاطبانش از پنجسالگی وارد این ساختار میشوند و تا دوره نوجوانی در آن حضور دارند، واقعاً عجیب است که چنین اظهاراتی مطرح میشود و عجیبتر اینکه تحمل میشود.»
وزیر درکی از نیازها و خواستهای جوانان ندارد
جامعه امروز با چالشهای جدی مواجه است، شاید مهمترین آن همین مسائل سیاسی و اقتصادی است که سبب شده دغدغههای ذهنی آن جامعه را گرفتار کند، حالا طبیعی است که همین دغدغههای فراگیر در جایی مانند مدرسه و کلاس درس ظهور و بروز کند، نیکنژاد با اشاره به همین مسائل به خبرآنلاین میگوید: «امروز تمام فشارها و گرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، چه از طرف خانوادهها، چه از طرف معلمان و چه از سوی خود دانشآموزان، وارد کلاس درس میشود. اگر همین امکان محدود شادی جمعی را هم از بچهها بگیریم، آمار افسردگی، خودکشی و آسیبهای اجتماعی بهمراتب بالاتر میرود. موسیقی یکی از این ابزارهاست و من واقعاً تعجب میکنم که بالاترین مقام آموزشی کشور از ممنوعیت پخش آهنگ در مدرسه صحبت میکند.»
این کارشناس آموزش به خواستههای نسل جدید اشاره میکند، نسلی که نیکنژاد معتقد است خواستههای آنان در میان مقامات نمایندگی نمیشود، او به اشاره به انتخابات اخیر شهردری نیویورک به خبرآنلاین میگوید: «در کشورهایی مثل آمریکا فردی ۳۵ ساله شهردار نیویورک میشود، چرا چنین فردی انتخاب میشود و چرا مردم به سمت او اقبال پیدا میکنند؟ بهاین دلیل که سخنگو و نماینده نسلهای جدید است؛ نسلهایی که صاحبان واقعی جامعه کنونیاند. نسل وزیر دوره خود را پشت سر گذاشته اما نسل جوان نیازها و خواستهای خاص خودش را دارد، این نوع نگاه نشان میدهد که وزیر درکی از نیازها و خواستهای جوانان ندارد.»
ما یاد نگرفتهایم به شکل جمعی شادی کنیم
همانطور که از نام آموزش و پرورش مشخص است این نهاد محلی برای آموزش زندگی به افراد جامعه است، حتما تلاش برای ترویج زندگی جمعی میتواند از اهداف مدرسه باشد، اما این قبیل اظهارنظرها (وزیر آموزشوپرورش) نسبت چندانی برای زندگی جمعی یا شادی جمعی بهعنوان نشانههایی از جمعپذیری ندارند. نیکنژاد با یادآوری همین مسئله بیان میکند: «دانشآموزان در مدرسه یاد میگیرند همدیگر را درک کنند، با هم زندگی کنند، با هم همکاری کنند و برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش کنند. آنها یاد میگیرند با هم شادی کنند، موسیقی میتواند ابزار خوبی برای این فرآیند باشد. ناتوانی در بروز شادی در سطح ملی، ریشه در همین موضوع دارد؛ اینکه ناگهان یک اتفاق ملی میافتد و نیروهای امنیتی مجبور میشوند برای کنترل اوضاع به خیابان بیایند برای این است که ما یاد نگرفتهایم به شکل جمعی شادی کنیم درحالیکه یادگیری این مسئله از مدرسه شروع میشود.»
این کارشناس آموزش با اشاره به سوابق مدارس میگوید: «در گذشته مدیر مدرسه عامل اجرای ساختاری بود که نوعی محدودیت ایجاد میکرد تا برنامههای ایدئولوژیک اجرا شوند، اما امروز مدیر، معاون و معلم از جنس خود مردماند، معلم از دل جامعه آمده و خواست عمومی این است که فضای مدارس شاداب باشد. در بسیاری از مدارس این فضاهای شاد در حال شکلگیری است، با این وجود یکی از دلایل چنین واکنشی از طرف وزیر میتواند برای دخالت نهادهای غیرمسئول در آموزش و پرورش باشد، گاهی رسانههایی وابسته به جناح مخالف دولت یا نهادهای مذهبی که میبینند در مدرسهای موسیقی پخش میشود به وزیر فشار میآورند، او هم ناچار میشود واکنش نشان دهد، اما یادمان نرود وظیفه وزیر، دفاع از این مسئله است، او باید توضیح بدهد که این نسل و این بچهها به شادی نیاز دارند و موسیقی یکی از ابزارهای شادی است، جای موسیقی در مدرسه است.»
نتیجه تصور شما قتل خاموش شادی در مدارس است
روزنامه اطلاعات نوشت: وزیر آموزش و پرورش اخیراً اعلام کرده است که پخش آهنگ در صبحگاه مدارس «به هیچوجه مورد تایید» این وزارتخانه نیست.
این سخن، فراتر از یک اظهار نظر ساده، نشاندهنده یک نگاه نخنما و محافظهکارانه به آموزش و فرهنگ جوانان است که نهتنها با روح زمانه همخوانی ندارد، بلکه نوعی محدودیت بیمورد بر شادی و خلاقیت دانشآموزان تحمیل میکند.

ابتدا باید پرسید: صبحگاه مدرسه برای چه است؟ آیا صرفا محلی برای اجرای دستورات خشک و مراسم تشریفاتی است، یا فرصتی برای ایجاد حس جمعی، انگیزه و نشاط در آغاز روز تحصیلی؟ آهنگ، چه موسیقی سنتی باشد چه مدرن، نهتنها سرگرمی نیست بلکه ابزار مهمی برای پرورش روحیه، تقویت هماهنگی گروهی و ایجاد انگیزه در دانشآموزان است.
دانشآموزانی که با نشاط و انرژی صبحگاه را آغاز میکنند، در طول روز تحصیل بهتر عمل میکنند، با همکاران خود همدلتر هستند و فضای مدرسه مثبتتر خواهد بود. با این حال، این وزارتخانه ترجیح میدهد به جای ایجاد انگیزه، دیوارهای خشک و بیروح مقررات را بلند کند.
اشکال سخن وزیر فقط در محدود کردن موسیقی نیست؛ اشکال بزرگتر در این است که نشان میدهد نگاه آموزش و پرورش هنوز در دهههای گذشته گیر کرده است. در حالی که دنیا به سمت روشهای خلاقانه و متنوع آموزشی حرکت میکند، ما هنوز درگیر بحثهای فرسودهایم که به جای پرورش خلاقیت، به دنبال کنترل رفتارهای ساده و شادیآفرین دانشآموزان هستند. موسیقی در مدارس نه تهدیدی برای نظم و تربیت است، نه مخالفتی با فرهنگ و اخلاق. بلکه برعکس، اگر درست مدیریت شود، میتواند به ابزاری قدرتمند برای تربیت اجتماعی و عاطفی تبدیل شود.
سخن وزیر همچنین نشاندهنده عدم اعتماد به خود دانشآموزان است. فرض بر این است که کودکان و نوجوانان نمیتوانند با انتخاب آهنگ مناسب، رفتار جمعی درست را رعایت کنند. این نگاه، نهتنها بیاعتمادانه است، بلکه تحقیرآمیز هم هست. آیا آموزش و پرورش واقعا میخواهد جوانان را موجوداتی مطیع و بدون ذوق بار بیاورد، یا قصد دارد نسلی خلاق و باانگیزه بسازد؟ اگر گزینه دوم مدنظر باشد، محدود کردن موسیقی و شادی در مدارس یک ضدالگو است.
عجیبتر آنکه این محدودیت حتی با منطق ساده تربیتی هم همخوانی ندارد. پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که موسیقی، به ویژه در آغاز روز، میتواند استرس را کاهش دهد، حافظه و تمرکز را تقویت کند و حتی روابط اجتماعی میان دانشآموزان را بهبود بخشد. از سوی دیگر، حذف چنین ابزار سادهای و تحمیل سکوت خشک و بیروح به مدرسه نهتنها هیچ سودی ندارد، بلکه محیط یادگیری را کسالتآور و خستهکننده میکند.
به طور خلاصه، سخن وزیر در بهترین حالت نشانه محافظهکاری بیجا و در بدترین حالت، تحقیر و محدود کردن نسل آینده است. وزارت آموزش و پرورش، به جای محدود کردن شادی و نشاط، باید بسترهایی فراهم کند که موسیقی، هنر و خلاقیت در مدارس جریان داشته باشد. جوانان ما سزاوار نیستند در محیطی که هر حرکت شاد و طبیعی آنان با انگ «مورد تایید نیست» پاسخ داده میشود، رشد کنند. این نوع نگاه، نهتنها ناکارآمد است، بلکه خطرناک هم هست؛ زیرا دانشآموزان را به جای افرادی خلاق و متفکر، به ماشینهایی بیروح و فرمانبردار تبدیل میکند.
سخن وزیر، در نهایت، یک هشدار است: اگر آموزش و پرورش به همین منوال ادامه دهد، مدارس ما به مکانهایی خشک و بیروح تبدیل خواهند شد که نه شور زندگی دارند، نه انگیزه یادگیری. موسیقی، شادی و نشاط، ابزارهای تربیتی هستند که نمیتوان با سیاستهای محافظهکارانه و دستوری سرکوبشان کرد. اگر قرار است آموزش واقعی رخ دهد، باید به این ابزارها میدان داد، نه اینکه با یک «به هیچوجه مورد تایید نیست» جلوی آنها را گرفت.
این سخن، بیش از آنکه هشدار باشد،نادیده گرفتن واقعیتهای ساده انسانی و تربیتی است؛ نادیده گرفتن آنچه که مدارس را به محل یادگیری واقعی و زندگی جمعی تبدیل میکند.
- 14
- 5














































