
به گزارش اعتماد، «فرزندان ما راي نميدهند اما از انتخاب ما سود و زيان خواهند ديد. » ٩ جامعهشناس، اقتصاددان و صاحب نظر تربيتي و رسانهاي مشهور كشور نامهاي خطاب به تمامي نامزدهاي رياستجمهوري منتشر كردند تا در فضايي كه گفتن از انتخابات و رياستجمهوري، مورد توجه خبري قرار ميگيرد، از فرصت استفاده كنند و يادآور شوند كه جدا از جناحبنديهاي سياسي و فارغ از برنده نهايي، آموزش و پرورش بايد در اولويتهاي دولت آينده قرار بگيرد.
امضاكنندگان نامهاي كه روز گذشته منتشر شد معتقدند كه «كودكان و نوجوانان ايراني غرق در بحران هستند» يكي از عوامل اين بحران هم وضعيت به گفته آنها نامناسب نظام آموزش و پرورش كشور است كه در بند اول به آن اشاره شده است: «بايد به استحضار برسانيم بر اساس نتايج ارزيابي موسسات معتبر جهاني، رتبه كيفيت آموزشِ ابتدايي ايران در دنيا در جايگاه هفتادم، رتبه كيفيتِ مديريت مدارس ايران در دنيا يكصدوهشتم و از نظر كيفيتِ كل سيستم آموزش، صدوسومين كشور جهان هستيم. لطفا به طور مشخص بيان بفرماييد آموزش و پرورش اولويت چندم دولت شما خواهد بود و براي تغيير بنيادي اين نظام تربيتي فرسوده، كم تاثير و نامتناسب با برنامههاي توسعه كشور، چه تمهيدي انديشيدهايد؟»
در اين نامه همچنين اشاره شده است كه سياست تبديل شده است به بلاي جان نظام آموزشي و تربيتي كشور، سياست سبب شده تا مشخص نباشد كه آموزش و پرورش ايران چه هدف مشخصي را دنبال ميكند: «سالهاست بهرهبرداريهاي ابزاري و سياسي بلاي جان اين نهاد زيربنايي شده و هنوز مشخص نيست در عالم واقعيت، نظام آموزشي كشور چه هدفي را دنبال ميكند. مدارس به جاي تربيت شهروند با اخلاقِ، مسوول، آگاه،ِ منتقدِ و مشاركتجو به دستگاهي براي تربيت افرادي منفعل و پذيرنده تبديل شده است. اين وضعيت قطعا تشكيل سرمايه انساني آينده كشور را با چالش مواجه ميسازد. دولت شما براي رويكردهاي ضدتوسعه و خلاقيت ستيز حاكم بر مدارس كشور، چه تمهيد و برنامهاي در نظر دارد؟»
آموزش، مساله اصلاحطلبي يا اصولگرايي نيست
در ميان امضاكنندگان اين نامه، نامهاي آشناي برخي از سرشناسترين اساتيد جامعهشناسي كشور ديده ميشود: محمدامين قانعيراد، نعمتالله فاضلي و مقصود فراستخواه. فاضلي، رييس پژوهشكده مطالعات اجتماعي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به عنوان يكي از اين چهرهها در خصوص دليل انتشار اين نامه به «اعتماد» ميگويد: «در اين نامه موضوع آموزش به صورت بحث نظري و دانش فني بيان نشده است. انتشار آن تنها به اين دليل است كه فكر ميكنيم در ماههاي قبل از انتخابات گفتوگوي اجتماعي رونق بيشتري دارد و گوشهاي بيشتري آماده شنيدن هستند.
براي همين از اين فرصت استفاده كرديم تا بتوانيم مساله آموزش را در مركز توجه قرار دهيم. موضوع انتخابات فقط اين نيست كه چه جرياني پيروز ميشود، اين موضوع هم مطرح است كه چگونه قرار است مديريت كنيم. اين بيتوجهي كه آموزش و پرورش سالها درگير آن بوده است بالاخره بايد جايي به پايان برسد.» فاضلي ميگويد انتخابات فرصتي است براي همه متخصصان و دانشگاهيان كه از منظر تخصصي خود اولويتهاي جامعه، فرهنگ و مردم را به نظام سياسي يادآوري كنند. «تصورمان اين است كه دولت كنوني لااقل به لحاظ نظري و رويكردي كه دارد اين امكان را به ما ميدهد كه در گفتمان اعتدال مطالبات آموزشي را پيگيري كنيم. حالا چه آقاي روحاني در دور بعد مجددا رييسجمهور شود چه فردي ديگر، حداقل وظيفه ما اين است تكليف خودمان را براي در مركز توجه قرار دادن آموزش ايفا كنيم.»
فاضلي معتقد است كه مساله جدي نسل جوان اين است كه آموزشهاي مهم براي زندگي واقعي را نميبينند. آنچه براي زندگي در قرن بيست و يكم اهميت دارد را بچههاي ما در نظام آموزش و پرورش نميآموزند: سواد عاطفي، سواد اجتماعي و فرهنگي، سواد رسانهاي، سواد شهروندي و اقتصادي و... سوادي كه جداي از خانواده و دانشگاه بايد از طريق مدارس پيگيري شود، نهادي كه ساليان سال همراه دانشآموزان است: «اميد و آرزوي ما اين است كه نامزدهاي رياستجمهوري و رييسجمهور آينده اين نامه و تقاضا را جدي بگيرد. ما فارغ از اينكه چه كسي برنده انتخابات شود آمادهايم تا در صورت تمايل رييسجمهور آينده، تخصص و تجربهمان را در اختيار دولت بگذاريم چون مساله آموزش موضوع اصلاحطلبي يا اصولگرايي نيست، يك مساله ملي است.»
از دست رفتن دوران كودكي
امضاكنندگان نامه از عاليترين مقام اجرايي آينده دولت و تمام كساني كه براي تصديگري اين بخش در رقابت هستند خواستهاند تا تكليف وضعيت اقتصادي اين نهاد را روشن كند: «آموزش و پرورش، گستردهترين دستگاه اجرايي كشور از حيث تملّك زمين و زيربناي مفيد و بزرگترين دستگاه اجرايي از نظر نيروي انساني شاغل (معلمان شريف) و مستعدترين نهاد اجتماعي از لحاظ مديريت طلاييترين دوران عمر استعدادهاي انساني ايران است، با اين وجود اما اين در اداره و تامين منابع ضروري خود همواره با كسريها، عقبافتادگي و نارساييهاي مزمن مواجه است. برنامه دولت جنابعالي براي شكوفايي اقتصاد آموزش و رفع مضيقههاي مالي و نيز تحول در شيوه تربيت و گزينش معلم چيست؟»
در بخش ديگري از اين نامه به موضوع ساختار كلي نظام آموزش و پرورش اشاره شده كه به گفته آنها سبب شده تا بخشي از دوران كودكي دانشآموزان تباه شود: «نظام آموزش رسمي كشور بهشدت تمركزگراست و اين تمركزگرايي كه هم در محتواي آموزشي و هم در ساختار مديريتي اعمال ميشود... اين سياستگذاري يكدست، متمركز و بيانعطاف، نتيجهاي جز اتلاف دوره كودكي ندارد. از سويي وقتي سيستم آموزشي با زبان زمانه هماهنگ نيست، بهانه جولان موسساتي فراهم ميشود كه به بهانه جبران كاستيهاي نظام آموزش رسمي، شادابي كودكان و نوجوانان كشور را به تشويش و اضطراب ميكشانند.» امضاكنندگان نامه در اين متن و با اين مقدمه از نامزدهاي رياستجمهوري پرسيدهاند: «چه برنامه قاطعي براي پايان دادن به بساط قاتلان كودكي و مافياي تست و كنكور در نظر داريد؟»
در ميان امضاكنندگان نامه نام اساتيد دانشگاه جلبتوجه ميكند، نامهايي كه به جاي پرداختن به مساله دانشگاه ترجيح دادهاند بحث را از بنياد شروع كنند و حواس نامزدهاي رياستجمهوري را متوجه آموزش در مدارس كنند. مقصود فراستخواه، مشاور رييس و عضو هيات علمي موسسه پژوهش و برنامهريزي آموزش عالي در اين مورد اشاره به اين موضوع دارد كه بخشي از مشكلات آموزش عالي در واقع سرريز مشكلاتي است كه از آموزش و پرورش آغاز ميشود. براي همين است كه اين اساتيد تصميم گرفتند تا از فرصت شنيده شدن صدايشان استفاده كنند تا نگاه نامزدهاي رياستجمهوري را به سوي بحران در آموزش و پرورش متوجه كنند.
- 14
- 3