
آيا تكاپوي شبكهاي ميتواند جنبش دانشجويي را از ركود نجات دهد؟ این سوال مهمی است که باید به آن پاسخ داده شود. در همین ابتدای امر اما لازم است قید کنم که نگارنده هيچ ادعايي مبني بر قطعيت نجاتبخش بودن اين پيشنهاد ندارد و برخلاف سنت مألوف مقالهنويسي كه معمولا با گزارههاي قطعي و اميدهاي واهي، دانشجويان و جنبش دانشجويي را به سوي سرابهاي خيالي ميكشاند، اين بار اين مقاله تنها يك دعوتنامه است؛ دعوت به همانديشيای درباره امكان بهرهمندي از اين راهبرد و بررسي ابعاد آن.
در حقیقت این دعوتی است از همه علاقهمندان و دغدغهمندان و همه كساني كه درباره سرنوشت جنبش دانشجويي به عنوان يك نهاد مدني با هويت تاريخي و كاركرد عامالمنفعه، حساسيت دارند.این دعوتی است از دانشجويان حاضر در بدنه تشكلهاي دانشجويي و ساير دانشجوياني كه در اين مقطع زماني در صحن دانشگاهها و مراكز آموزش عالي مشغول به تحصيل هستند؛ دعوتي براي آزمودن يك راه و امتحان يك شانس!
آزمودن پيشنهادي كه شايد با كمك گرفتن از آرايش جديد جامعه ايراني بتواند شانس موفقيت آن را بالا ببرد اما به هرحال در اين شرايط بغرنج جسارت نیز لازم است تا آن را محك بزنند.
انباشت تجربه در حوزه علوم انسانی
علوم انساني خارج از قواعد طبيعي و فرمولبنديهاي فيزيكي، طبقهبندي و معرفي ميشود. ولي نگاهي به تاريخچه هركدام از رشتههاي علوم انساني گواهي ميدهد كه انباشت تجربههاي تاريخي و مطالعات ميداني و تحليل نمونههاي آماري در كنار بهرهگيري از روش آزمون و خطا در تكوين و كارآمدي آن ها تاثيرات شگرفي داشته است. امروز نیز بشر در موقعيتي قرار گرفته است كه تنها با تلفيق اين علوم و آناليز چند بعدي پديدهها قادر است که رخدادهاي اجتماعي و رفتارهاي شهروندي را بشناسد.
علم و عمل هميشه مكمل بودهاند وليكن امروز چنان در يكديگر تنيده شدهاند كه تفكيك انكار و اعمال در هيچ دانشي مقدور نيست و چه بسا حركت در مسير معكوس تلقي ميشود. پديده اينترنت و تغيير شكل جهان به دهكدهاي كوچك براي گردش اطلاعات و تصاوير فضاي جديدي را به نام فضاي آنلاين «online» در چشمانداز روبهروي انسان امروز قرار داده است. فضاي آنلاين كليه تعاملات و گفتوگوهاي خرد و كلان را در جوامعي كه از اينترنت و تكنولوژيها و فناوريهاي ديجيتالي برخوردار هستند، دگرگون كرده است.
آموزش در محيط آنلاين فصل تازهاي در حوزه آموختن علوم كلاسيك گشوده است و قدرت ارتباطات به بُعد ديگري از قدرتهاي موجود در جوامع بشري تبديل شده است. صورت بندي شبكهاي محصول جهاني است كه به اينترنت بيسيم مجهز شده است. افراد در شبكههاي اجتماعي ميتوانند بيمها و اميدهايشان را به اشتراك بگذارند و پس از متصل شدن به يكديگر و پيوندهاي شبكهاي سازماني از كاربران همفكران را تشكيل دهند.
جامعه شبكهاي و تكنولوژيهاي موبايلي
پروژه توسعه سياسي دولت اصلاحات نتوانست به هدف نهايي اش برسد و جامعه مدني ايران را قوام بخشد ولي تكنولوژي گوشيهاي تلفن همراه عملا بخش بزرگي از جامعه ايران را به جامعه شبكهاي تبديل كرده است.نگاهي به نتايج منتشر شده از آخرين آمارگيري درباره ميزان استفاده كاربران اينترنتي از شبكههاي اجتماعي در ايران خود بهترين گواه سخن مذكور است. براساس اين آمارگيري اخير بيش از ۵۰ درصد از كاربران ايراني در شبكههاي اجتماعي فعاليت ميكنند بدين طريق به راحتي ميتوان گفت كه بخش بزرگي از جامعه ايران در حال تبديل شدن به جامعه شبكهاي است.
جامعه شبکه ای جایگزین جامعه پیشین
جامعه شبكهاي را ميتوان شكلي از جامعه تعريف كرد كه به گونهاي فزاينده روابط خود را در شبكههاي اجتماعي سازماندهي ميكند. از نظر «كاستلز» ريخت اجتماعي جديدي در جوامع بروز ميكند و گسترش منطق شبكهاي تغييرات چشمگيري در عمليات و نتايج فرآيندهاي توليد، تجربه، قدرت و فرهنگ ايجاد ميكند. اين شبكهها داراي ساختارهايي باز هستند و ميتوانند بدون هيچ محدوديتي گسترش يابند و نقاط شاخص جديدي را در درون خود پذيرا باشند.
ساختار اجتماعي مبتني بر شبكه، سيستم بسيار باز و پويايي است كه به راحتي نميتوان توازن آن را تهديد كرد.در اين جا يادآوري اين نكته ضروري است که بايد گفته شود در متن فعلي كليه تعاريف، روش تحليل و نظريههاي مطروحه همگي با استفاده از نظريه «مانوئل كاستلز» درباره جامعه شبكهاي و جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده كنار يكديگر چيده شدهاند. او معتقد است اكنون كه جهان به وسيله اينترنت بيسيم شبكهاي شده است و ويژگي بارز آن پخش ويروس تصاوير و افكار است، جنبشها نيز از همین طريق سرايت وگسترش مييابند.
يكي از مهم ترين ويژگيهاي جامعه شبكهاي دگرگوني در فرآيند توليد و نشر و بهرهمندي از اطلاعات است كه به شكل پيام متبلور ميشود. پيامهايي كه نحوه ارسال و دريافت آن فاقد دو ويژگي مهم هستند:(نمودار شماره ۱)

اگرچه در سطح فردي زايش جنبشهاي اجتماعي جنبشهاي هيجاني اوست امّا وقتي كه شكل اصلي جنبش پديدار ميشود و آن را از سطح يك شورش به سطح جنبش ارتقا ميدهد در واقع تغيير شكل از هيجان به كُنش انجام شده است.
ویژگی های جنبش های اجتماعی شبکه ای شده
جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده داراي ويژگيهاي زير هستند:(نمودار شماره ۱)
اين جنبشها به طور همزمان محلي، منطقهاي و جهانياند.
اين جنبشها تا اندازه زيادي خودجوشاند و از دل يك فراخوان به كنش در فضاهاي شبكهاي شكل ميگيرند.
اين جنبشها به شكل ويروسي كه منطبق بر جامعه شبكهاي است گسترش مييابند و عملا به دسيسه پخش پيامها و تصاوير انگيزههاي بسيج اجتماعي را بازسازي ميكنند.
اين جنبشها بيرهبرند و تصميمسازي و تصميمگيري در آنها معمولا طي فرآيندي كه منجر به اجماع ميشود شكل ميگيرد.
اين جنبشها به تبعيت شبكههاي افقي چند وجهي موجود در اينترنت به شكل افقي شكل ميگيرند و همبستگي آنها به اين صورت متجلي ميشود.
اين جنبشها خود تأملگر (self-reflective) هستند. آنها به طور مداوم خود را به عنوان جنبش و به عنوان فرد مورد پرستش قرار ميدهند.
اين جنبشها بيخشونت هستند. هويت اين جنبشها با نمايش ماهيت صلحآميز بودن خود و خشونت ضدجنبش يا نهاد سركوب كننده معرفي ميشود.
پس از مرور كلي وضعيت جامعه شبكهاي و جنبش اجتماعي شبكهاي شده اكنون ميتوان به امكانسنجي شكلگيري جنبشهاي اجتماعي جديد (شبكهاي شده) در جنبش دانشجويي پرداخت.
خلاصه كلام اينكه جامعه ايراني به ياري پروژه اصلاحات نتوانست جامعه مدني شود امّا با نگاهي به آمار بهرهمندي جامعه ايراني از اينترنت و آخرين آمار ارائه شده از سوي مركز آمار ايران درباره ميزان فعاليت كاربران ايران در شبكههاي اجتماعي می توان به این گواه رسید كه جامعه شبكهاي سهم بزرگي در جامعه امروزي ما دارد. اكنون ميتوان گفت در جهاني كه به وسيله اينترنت بيسيم شبكهاي شده است و ويژگي بارز آن پخش ويروسي تصاوير و افكار است، جنبشها نيز از طريق سرايت ، گسترش مييابند.
مطالبات سياسي يا خشم جمعي
جنبش های دانشجويي نیز معمولا حاصل مطالبات سياسي جامعه و جلوههاي آرماني اعتراض به ظلمها و نابرابريهاي اجتماعي در مواجه با قدرت سياسي بوده است. گرچه در دورههاي اخير بخش اندكي از مطالبات صنفي دانشجويان نيز در دل مطالبات سياسي و فرهنگي جنبش دانشجويي طبقهبندي شده است. نميتوان انكار كرد كه پيكره جنبش دانشجويي ملهم از آرمانخواهي و عدالتطلبي است.
همه اين مفاهيم در حوزه امر سياسي و قدرت سياسي و نقد و ارزيابي حكمراني و حكمرانان قرار دارد. دانشجويان مطالبات سياسي خويش را به نمايندگي از جامعه مطرح ميكنند و تقاضاهاي صنفيشان را تنها در اصلاح روشهاي مديران محيط آموزشيشان ميدانند. گرچه نميتوان بر روي اين واقعيت پردهپوشي كرد كه در جوامع جهان سومي و در اقتصادهاي نفتي همه چيز به شكل ناخودآگاه به سياست و قدرت سياسي حاكم وابسته است، ولي ميتوان گفت كه سياستزدگي افراطي جنبش دانشجويي يكي از علل رويگرداني نسل جوان سياستگريز امروز است.
شبکه اجتماعی در خدمت جنبش دانشجویی
جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده اين قابليت را دارد كه از نارضايتي و خشم كاربر نسبت به همه رخدادها و اقدامات فرهنگي و اجتماعي شكل بگيرد. شبكههاي اجتماعي فرصت تازهاي است براي يك اعتراف جمعي! اين اعتراف و اعتراض جمعي كه در حول و حوش يك رخداد ملموس و عيني مثلا نحوه رفتار پليس در مواجهه با دستفروشان يا برنامههاي ويرانگر محيطزيست يا اعتراض به خدمات بخش سلامت و... بهوجود ميآيد به سرعت ميتواند پيام خود را در سطح وسيع منتشر كرده و مطالبه خود را به شكل يك هشتگ يا پيام مورد توافق در فضاي شبكهاي بازتاب داده و يارگيري كند.
بنابراين به رغم اينكه محتمل است در اقدام نهايي فرجام اين مطالبه جنبش به رودررويي با قدرت سياسي يا مديران و حكمرانان جامعه ختم شود امّا در گام نخست ملموس و عيني بودن مطالبه و از طرف ديگر پوشش حوزههاي زندگي روزانه شهروندان ميتواند نقش قابل ملاحظهاي در ايجاد منافع مشترك و همراهي ساير دانشجويان محيطهاي دانشگاهي با اين گونه مطالبات ايفا كند.
يقينا دانشجويان علاقهمند به ورزش فوتبال و تماشاي مسابقات فوتبال از طريق صداوسيما، كسر قابلتوجهي از جمعيت دانشجويي و جوان كشور را تشكيل ميدهند و طرح مطالبه اصلاح رويه صداوسيما در پخش برنامههاي مربوط به مسابقات فوتبال شايد بيشتر از طرح شعار اصلاح سازمانها و صداوسيما نگاههاي مخاطبان را به خود جلب كند.به هرحال مطالبه در جنبشهاي اجتماعي شبكه شده به شكل و شمايل پيام درون شبكهها در ميآيد.
بياعتمادي تاريخي و فقدان رهبري
يكي از بحرانهاي موجود در جنبش دانشجويي مساله رهبري و هدايت آن هاست. در بخش نخست به بررسي معايب نقش پدرسالارانه احزاب و نيروهاي سياسي خارج دانشگاه پرداختيم امّا اكنون دو مساله كلي پيشروي ماست.
الف ـ مدت محدود بازه تحصيلي فعالان دانشجويي
ب ـ بياعتمادي و نارضايتي از اعطاي نمايندگي يا تفويض قدرت
هر دو مورد نياز به تشريح ندارند و اكنون خاصيّت افقي جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده، نياز به رهبري را مرتفع كرده است. فعالان جنبشهاي جديد حاضر به اعطاي نمايندگي سياسي نيستند زيرا احساس مورد خيانت و بازيچه واقع شدن در صندوقچه خاطرات سياسيشان همچنان فعال است. همچنين بافت اين جنبشها هم به شكلي است كه وقتي يك عضو يا كاربر رفتارهاي خودسرانه را اتخاذ ميكند عملا مورد حمايت سايرين قرار نگرفته و از جنبش فاصله ميگيرد. اغلب حاضران باانگيزه و اهدافي خاص به اين گونه جنبشهاي جديد پيوستهاند و سپس تلاش ميكنند تا مشتركات بالقوه در روند آن كشف كنند و همگرايي را افزايش دهند.
مساله تصميمگيري دموكراتيك در ساختار هرمي سازمانهاي سياسي كه در جنبش دانشجويي امروز وجود دارد همچنان يك بحران تشكيلاتي است كه روز به روز نیز حادتر ميشود.پاسخ جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده كه يك گردهمايي افقي بيرهبر و اجتماع بنيان است در برابر اين موضوع هم قابل توجه است.
اين جنبشهاي جديد در فضايي شكل ميگيرند كه صداي همه با هم برابر است. اين قاب علاوه بر جذابيّت براي دانشجويان حاضر در صحن دانشگاه ، حامل يك مكانيسم تازه براي تصميمسازي و راهبرد فعاليت جنبش در بستر تكاپوي شبكهاي اعضاي جنبش نیز هست. به عبارت ديگر ساختار اين جنبشها و مكانيسم تصميمگيريها و اجماع در بين اعضاي آن به گونهاي همان جلوه آرماني دموكراسي مستقيم در معرض ديد دانشجويان قرار ميدهد.دستيابي به يك راهبرد در جنبشهاي شبكهاي شده مطابق شكل زير حاصل ميشود.
هر عضو يا كاربر درون اين جنبش ميتواند پيشنهاد خود را به بحث بگذارد و پايان هر بحث فارغ از هويت و جايگاه مطرح كننده آن ميتواند انسداد يا اجماع باشد و چنانچه اجماع حاصل شد نكات اجرايي و راهكارهاي اجرايي خود موضوع بحث جديدي براي اين چرخه است.(نمودار شماره ۲)

همين چرخه و مشاركت در اين فرآيند كه بيشتر نيازمند حضور اعضاي جنبش در شبكههاي اجتماعي است و البته همان طور كه مكرر گفته شد این جنبش در شبكههاي اجتماعي تبلور يافته و اعضا با تكاپو در شبكههاي اجتماعي ميتوانند سهم و مشاركت گستردهاي در آن داشته باشند؛ قدم بزرگي براي جلب علاقهمندي بدنه دانشجويي است. در نگاه كلان هم ميتوان گفت كه اگرچه اين جنبشهاي جديد بر اثر خشم عليه بيعدالتي بهوجود ميآيند و امكان دارند تا از دل گفت وگوها و تكاپوي شبكهاي حاملان و فعالان جنبش ،رهيافتهاي اميدوار كنندهاي به سوي امكان تغيير و اصلاح را بیرون آورند.
راهبردهايي كه به دليل توافق حداكثري به هنگام عملياتي شدن ميتواند نيروي انساني قويتري مركب از جمعيّت آماري و انگيزههاي كنشگري را با خويش همراه كند.
اين خصلت براي جنبش دانشجويي كه عناصر آن دانشجوياني هستند كه عمر تحصيلي ايشان كوتاه است و بايد به شكل مقطعي ايفاي نقش كنند؛ سازگار بهنظر ميرسد.
از سوي ديگر تبلور استراتژي اميدآفرين و نیز مقاومت نامحدود براي مطالبه محدود كه ميتواند متضمن بقاي عمر جنبش باشد و ضريب پيروزي و دستيابي به مطالبات را افزايش دهد، در جنبشهاي شبكهاي شده آسانتر است.
سخن از هجرت جنبش دانشجويي به سوي جنبشهاي جديد اجتماعي يا همان جنبشهاي شبكهاي شده بسيار مفصلتر و بحث پيچيدهتر از توانايي من است ، ولي نكته پاياني اين است كه بروز اين جنبشهاي اجتماعي شبكهاي شده نشان داده است كه معمولا سركوب و ناپديد كردن آنها براي ضدجنبش كار آساني نبوده و همواره شكست خوردهاند.
پيشنهاد براي ارزيابي وضعيت و نسبت كنوني جنبش دانشجويي با جنبشهاي اجتماعي جديد و امكانسنجي اين هجرت در مقياس ملّي و محلي براي دانشجويان كه صاحبان و حاملان اصلي آن هستند، اكنون امكان طرح در موقعيت كنوني را دارد. چه بسا شايسته است پس از تلخكاميهاي مستمر كه ناشي از استماع گلايهها و رنجهاي فعالان دانشجويي دانشجويان فعال در تشكلهاست گوشهچشمي هم به اين پيشنهاد كه مبتني بر صورتبندي جديدي جنبشهاي اجتماعي است؛ داشته باشيم.
مسعود باستانی
- 17
- 6