اين نوشته، مدعي است كه فصل آتي فوتبال اروپا، برخلاف سالهاي ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸، به كام زينالدين زيدان نخواهد بود اما در ابتدا، بر سبيل مقدمه، ذكر چند نكته ضروري است. كارل ماركس مدعي بود كه قوانين تاريخ را كشف كرده است و بر همين اساس با قاطعيت پيشبينيهايي در زمينه تحولات تاريخ بشر مطرح كرد؛ پيشبينيهايي كه تقريبا همگي اشتباه از آب درآمدند. در نقد ماركس، كارل پوپر بر اين نكته انگشت نهاد كه تاريخ قانون ندارد؛ حتي اگر قانون هم داشته باشد، كشف قوانين تاريخ بر ما ميسر نيست چراكه نسبت ما با تاريخ، نسبت سلول و گياه است؛ ما سلولي هستيم در گياه تاريخ و سلول را نسزد كه درباره آينده و سرنوشت گياه حكم كلي و قطعي صادر كند چراكه سلول محاط در گياه است؛ كسي بايد از بيرون گياه، محيط بر او به مطالعه گياه بپردازد تا شايد بتواند قوانين گياه را كشف كند.
پوپر معتقد بود ما فقط فروتنانه ميتوانيم «حدس» بزنيم و «پيشبيني» كار ما نيست. پيشبيني كاري پيامبرانه است چراكه پيامبران به منبع لايزال علم الهي دسترسي داشتند ولي علم ما انسانهاي عادي، محدود است و ما محيط بر تاريخ نيستيم. بگذريم كه تحولات تاريخي فقط يكبار روي ميدهند. انقلاب فرانسه و انقلاب روسيه، فقط يكبار حادث شدند. اين وقايع وقايعي نبودند كه در آزمايشگاه تاريخ تكرار شوند. بنابراين تاريخ را حتي آزمايشگاه به معناي علمي كلمه نميتوان دانست.
كساني كه با تاريخ فوتبال آشنا هستند، احتمالا ميتوانند تاييد كنند كه تاريخ فوتبال هم قانون ندارد. مثالها در اين زمينه فراوان است. مثلا طرفداران تيم ملي ايتاليا ميگفتند ايتاليا هر ۱۲ سال يكبار به فينال جام جهاني ميرسد و هر ۲۴ سال يكبار قهرمان جهان ميشود. ايتاليا در ۱۹۷۰ به فينال جام جهاني رسيد و مغلوب برزيل شد، اما دوازده سال بعد، در ۱۹۸۲ در فينال موفق شد آلمان را شكست دهد و قهرمان جهان شود.
سپس دوازده سال بعد، در ۱۹۹۴ در فينال مغلوب برزيل شد و مجددا دوازده سال بعد، در فينال ۲۰۰۶ فرانسه را شكست داد و قهرمان جهان شد. بر اين سياق، ايتاليا بايد به فينال ۲۰۱۸ هم ميرسيد اما در جام جهاني اخير، ايتاليا حتي جزو ۳۲ تيم حاضر در جام هم نبود. يا در جام جهاني ۱۹۹۸ كه فرانسه ميزبان بود و ايتاليا پس از صعود از گروهش، نروژ را در يكهشتم نهايي شكست داد، طرفداران تيم ملي ايتاليا ادعا كردند كه تيمشان قهرمان جهان ميشود چراكه در جام جهاني ۱۹۳۸ نيز فرانسه ميزبان بود و ايتاليا پس از صعود از گروه، موفق شد نروژ را شكست دهد و سپس تا فتح جام پيش رفت. ولي از آنجايي كه تاريخ فوتبال هم قانون ندارد، اين شباهتهاي تاريخي گرهاي از كار فروبسته دوستداران ايتاليا نگشود و تيم سزاره مالديني در يكچهارم نهايي جام ۱۹۹۸، مغلوب فرانسه شد و از جام كنار رفت.
اگرچه حدسهاي مبتني بر وقايع تاريخي، گاهي به خرافات شبيه ميشوند، ولي از منظري واقعيتر بايد گفت در تاريخ فوتبال زياد پيش آمده كه يك مربي با فلان تيم نتايج درخشاني گرفته و سپس از آن تيم كناره گرفته و چندي بعد مجددا مربي آن تيم شده و بار دوم نتيجه حضورش افتضاح از آب درآمده يا لااقل چنگي به دل نزده است. مثال بارزش بازگشت مارچلو ليپي به تيم ملي ايتاليا پس از ناكامي لاجورديپوشان در يورو ۲۰۰۸ است. ليپي در سال ۲۰۰۶ ايتاليا را قهرمان جهان كرد و تيم را تحويل دونادوني داد. دونادوني در ۲۰۰۸ ناكام ماند و ليپي برگشت تا روزهاي باشكوه ايتاليا را بازگرداند ولي اين بار در مرحله گروهي جام جهاني حذف شد. خوزه مورينيو هم در اولين دوره حضورش در چلسي، اين تيم را كنفيكون و به ستارهاي درخشان در شب فوتبال اروپا بدل كرد اما بار دوم، حدود يك دهه بعد، حضورش چنگي به دل هيچ كس نزد.
اگر نكات فوق را در كنار هم بچينيم، مدعاي اين نوشته حاصل ميشود: زينالدين زيدان اين بار در رئال مادريد طعم ناكامي را خواهد چشيد. در واقع به نظر ميرسد دومين حضور زيدان به عنوان سرمربي در رئال مادريد، سبب خواهد شد كه فوتبال روي ديگرش را به اين كاميابترين مربي ليگ قهرمانان اروپا نشان دهد. اما دلايل اين مدعا چيست.
اول اينكه، رئال مادريد در فصل ۱۹-۲۰۱۸ نشان داد كه در غياب كريس رونالدو ستون فقراتش را از دست داده است. بازي رئال نزديك به يك دهه، مبتني بود بر حضور رونالدو در اين تيم. اما فصل قبل، در غياب رونالدو، رئال مثل دوندهاي بود كه پايش را از دست داده است. حضور سه سرمربي روي نيمكت رئال هم گرهي از كار فروبسته اين تيم نگشود. نه لوپتگي، نه سولاري، نه زيدان، هيچيك نتوانستند رئال را به سطحي برسانند كه لااقل بازيهاي قابل قبولي در لاليگا ارايه كند. زيدان اين فصل هم با مشكل نبودنِ رونالدو مواجه است.
بنابراين او بايد خلأ رونالدو را پر كند. ظاهرا قرار است ادن هازارد اين بار سنگين را به دوش بكشد اما مشكل زيدان در اين دوران حضور مجدد در رئال، اين است كه بخت هم از او برگشته است. يعني همين اول بسمالله، هازارد مصدوم شده است و سه، چهار هفته اول لاليگا را بايد تماشاگر بازيهاي رئال باشد. در اين دوره جديد، از آن بخت عظيم زيدان ديگر خبري نيست.
نيمفصل دوم لاليگا در فصل قبل به خوبي نشان داد كه در به پاشنه ديگري ميچرخد و ديگر زمين و زمان دست به دست هم نميدهند كه زيدان كامياب از ميدان خارج شود. در فصل جديد هم، حتي برد رئال و شكست بارسا در هفته اول، نتوانسته است اميد چنداني در جمع طرفداران رئال مادريد ايجاد كند چراكه رئال پس از پيروزي مقابل سلتاويگو در هفته اول لاليگا، در هفته دوم در زمين خودش مقابل وايادوليد تن به تساوي داد و فاصله سه امتيازياش با بارسا در همين ابتداي فصل، با پيروزي پرگل بارسا مقابل بتيس در بازي ديشب (آن هم در غياب مسي و سوارز) از دست رفت. در بازي با وايادوليد، زيدان برخلاف هميشه بدشانس بود و تيمش گل زده در دقيقه ۸۳ را با گل خورده در دقيقه ۸۹ بر باد رفته ديد.
اما جدا از مشكل جدايي رونالدو از رئال و اصابت كفگير شانس زيدان به ته ديگ روزگار، زيدان اين روزها با مشكل اساسي از دست رفتن اقتدارش نيز مواجه است. زينالدين زيدان همين چند هفته قبل با قاطعيت اعلام كرد گرت بيل را نميخواهد و بهتر است بيل هر چه زودتر از رئال برود. اما او در اين مدت اخير، بارها كوشيده است سخنان تند و ناخوشايندش عليه بيل را به نحوي رفع و رجوع كند. واقعيت اين است كه زيدان بيل را نميخواست اما فلورنتينو پرز چنانكه بايد با زيدان همكاري نكرد تا شر بيل از سر تيم زيزو كم شود. برعكس، پرز به شكلي ظريف و زيرپوستي، دستكم تا اينجاي كار، بيل را در رئال مادريد نگه داشته است.
علاوه بر اين، زيدان اين روزها ناچار شده است با بازگشت خامس رودريگز به رئال مادريد نيز كنار بيايد. همه ميدانند كه زيزو اعتقادي به خامس نداشت و به همين دليل وقتي در سال ۲۰۱۶ سرمربي رئال مادريد شد، خامس را نيمكتنشين كرد. نيمكتنشيني رودريگز چنان به درازا كشيد كه او نهايتا با نظر مديران رئال به صورت قرضي راهي بايرنمونيخ شد. خامس رودريگرز از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ در بايرن توپ زد و اكنون كه دوران حضور قرضي دوسالهاش در بايرنمونيخ به پايان رسيده، دوباره به رئال مادريد بازگشته است. زيدان در آخرين اظهارنظرش درباره خامس روديگرز گفته است: «خوشبختانه خامس الان در بهترين فرم خودش قرار دارد و از اينكه او را در تيم خودم دارم خوشحالم.
روي او مثل ديگر بازيكنانم حساب ميكنم.» زيزو در يكي از آخرين اظهارنظرهايش درباره گرت بيل هم گفته است: «به نظر ميرسيد او قصد ترك رئال را دارد ولي حالا اينجاست. روي او حساب ميكنم و بايد بگويم بازيكن مهمي براي ما محسوب ميشود. اميدوارم بازيكنانم كاري كنند كه انتخاب تركيب اصلي برايم دشوار شود.» عقبنشيني زيدان آشكار است. خامس رودريگز كنوني، هيچ بهتر از خامس رودريگز چند سال قبل نيست. زيدان اساسا با سبك بازي او مشكل داشت و حالا معلوم نيست به چه دليل خوشحال است كه او را در تيم خودش دارد. همچنين گرت بيل قصد ترك رئال مادريد را نداشت. اين زيدان بود كه درِ خروجي باشگاه را به بيل نشان داد اما الان كه بيل هنوز در رئال حضور دارد و فصل نقل و انتقالات نيز رو به پايان است و بسياري از زيدان انتقاد كردهاند كه رفتارش در قبال بيل توام با بيادبي و ناسپاسي بوده، زيزو چارهاي ندارد بگويد بيل برايش بازيكن مهمي است. اما كدام مربي بازيكن مهمش را چنان تحقير ميكند كه زيدان بيل را تحقير كرد؟
تن دادن زيدان به حضور گرت بيل و خامس رودريگز در حالي صورت گرفته است كه زيزو سخت خواستار حضور پل پوگبا در رئال مادريد است ولي فلورنتينو پرز در اين فقره هم چنانكه بايد مطابق ميل زيدان عمل نكرده است. تيم زيدان در بازيهاي پيشفصل نيز اصلا چنگي به دل نزده و زيدان روز جمعه در نشست خبري پيش از بازي رئال مادريد و سلتاويگو در هفته اول لاليگا، به نااميدي طرفداران رئال مادريد اعتراف كرد و گفت: «ما در پيشفصل نتايج خوبي نگرفتيم و طبيعي است كه عدهاي نسبت به توانايي تيم بدبين باشند. ما به هوادارانمان نياز داريم. ميخواهيم فصل را خوب آغاز كنيم.» در واقع الان كه در يكقدمي زيدان است و او هنوز نتوانسته است پوگبا را در كنار هازارد به ستون فقرات تيمش بدل كند، ناچار است موضعش را در قبال گرت بيل و خامس رودريگز تعديل كند و به ضعفهاي رئال فعلي اعتراف كند و دست استمداد به سمت هواداران دراز كند.
همه اينها نشان ميدهد كه اقتدار زيزوي مغرور مخدوش شده است. از دست رفتن اقتدار مربي، اگر سرمايه اصلي مربي شخصيتش باشد، اوضاع را بيش از پيش دشوار ميكند. مربياني كه سرمايه اصلي آنها توانايي فنيشان است، حتي اگر اقتدارشان به دلايلي مخدوش شود، باز هم ميتوانند گليمشان را از آب بكشند. نمونه بارز چنين مربياني، يواخيم لو است. لو تا قبل از اينكه سرمربي تيم ملي آلمان شود، افتخاري در جهان فوتبال نداشت. پيشتر نه بازيكن بزرگي بود و نه در عرصه باشگاهي مربي برجستهاي بود. سرمايه اصلي او دانش فنياش بود و با همين دارايي، آلمان را به كجاها كه نرساند. فابيو كاپلو و اوتمار هيتسفلد نيز مربياني بودند كه سرمايه اصليشان دانايي آنها بود. اما مهمترين مربياني نظير زيدان، يا فرانس بكنبائر در دهه ۱۹۸۰، اقتدار و شخصيت كاريزماتيك آنهاست. از دست رفتن اين سرمايه، كار را براي چنين مربياني بيش از پيش دشوار ميكند.
با اين حال زيدان هنوز شانس دارد كه به تكرار آن دو سال و نيم طلايي، اميدوار باشد. چنانكه پيداست، پاريسنژرمن ترجيح ميدهد نيمار را به رئال مادريد بفروشد نه به بارسا. اگر پرز بر ميل دروني و پنهانش براي ناكامي زيدان در رئال غلبه كند و قيد افزودن افتخار اخراج زيدان به سياهه افتخاراتش در اخراج مربيان بزرگ را بزند و وسوسه نشاندن مورينيو به جاي زيدان در اواسط فصل را از سر بيرون كند، ميتواند نيمار را از پاريس به مادريد بياورد. در اين صورت، حتي اگر پوگبا هم به رئال نيايد، هازارد و نيمار ميتوانند ستون فقرات تيم زيدان را تشكيل دهند.
از سال ۱۹۹۰ به اين سو، يعني از زماني كه دوران افول مارادونا آغاز شد، زينالدين زيدان قطعا بهترين بازيكن دنياي فوتبال بوده است. اگرچه ميتوان بر اين حكم انقلتهاي زيادي وارد كرد و پاي رونالدينيو و رونالدوي برزيلي و مسي و رونالدوي پرتغالي را به ميان كشيد در نفي سرآمدي زيدان، ولي مربيان بزرگ دنيا معمولا يك ژنرال برجسته را به يك گلزن بالفطره يا يك اعجوبه تكنيكي ترجيح ميدهند. بعيد است يك مربي تراز اول، در دوراهي انتخاب زيدان ۲۰۰۶ و مسي يا رونالدوي كنوني، يكي از اين دو نفر را به زيدان ترجيح دهد. باري، شخصيت خاص زيدان و موفقيتهاي چشمگيرش در جامهاي جهاني، چنان پتانسيلي به حضور او بخشيده بود كه وقتي سرمربي رئال مادريد شد، تيمش سه بار پياپي به فينال ليگ قهرمانان راه يافت و قهرمان شد.
اما هنوز هم بسياري معتقدند آن فتوحات مكرر، بيشتر محصول كاراكتر زيدان بود تا دانش مربيگرياش. اين بار كه به نظر ميرسد كاراكتر زيدان ديناميسم هميشگياش را از دست داده، معلوم خواهد شد كه دانش مربيگري او تا چه حد ميتواند از او و تيمش دستگيري كند. اما، با توجه به همه نكات فوق، اين نوشته حاوي اين حدس است كه زيدان اين بار موفق نخواهد شد. يعني نه ليگ قهرمانان اروپا را فتح خواهد كرد نه لاليگا را. لاليگا (با وجود شكست ۱ بر صفر بارسا مقابل بيلبائو در هفته اول اين مسابقات) تحت سلطنت ليونل مسي است و ليگ قهرمانان اروپا هم لقمهاي است كه كريس رونالدو با يوونتوس و پپ گوارديولا با منچسترسيتي سخت در پي بلعيدن آنند.
آژاكس و به ويژه ليورپول و بارسلونا هم شرايطشان براي فتح چمپيونزليگ به مراتب بهتر از رئال مادريد زيدان است. به هر حال فصل آتي فوتبال اروپا در پيش است و نتيجه عملكرد زيدان به زودي پيش چشم همه ما قرار خواهد گرفت. زيزو اگر يكي از اين دو جام را فتح كند، خودش را از مخمصه نجات داده و حدس اين نوشته نيز نادرست از آب درآمده است. آيا زيدان ميتواند لاليگا يا ليگ قهرمانان اروپا را فتح كند؟ پاسخ به اين سوال منفي است. ولي موفقيت زيدان براي هر فوتبالدوست راستيني خوشايند است چراكه در زيدان چيزي وجود دارد كه نامش «روح فوتبال» است. به اميد موفقيت زينالدين زيدان كبير.
هومان دورانديش
- 10
- 3