سه شنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۴
۲۱:۵۵ - ۱۷ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۵۹۶
سیاست داخلی

تندروی‌‌های فاطمی برای محمدرضاشاه تحمل ناپذیر بود

اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

در سپیده دم ۱۹آبان ۱۳۳۳، مردی به جوخه اعدام سپرده شد که یکی از چهره‌های مطرح تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود.خاصه اینکه به گفته دکتر مصدق، فکر ملی شدن نفت پیشنهاد او بوده است.مردی که از وادی روزنامه نگاری با خیال انگیزی ادبی به ورطه سیاست وجمهوری خواهی می‌رسد، همراه وبا حمایت محمد مسعود روزنامه نگاری می کند، به زندان می افتد وپس از شهریور ۱۳۲۰از زندان آزاد می شود.دکتری حقوق سیاسی از فرانسه می گیرد، نماینده مجلس می‌شود، ترور می شود،وزیر امورخارجه می شود وسرانجام ... این ها بخشی از نکاتی است که می شود تیتروار درباره دکتر حسین فاطمی به آن اشاره کرد.

 

گروهی او را رابط میان دولت مصدق ودربار می دانستند وبر اساس آن اقدام به از میان برداشتن او کردند .گروهی نقش بسیار پر رنگی برای او در ملی شدن نفت قايل بودند.برخی او را تندرو می‌دانستند وبرخی نیز اقدامات او را به خصوص پس از کودتای ناکام ۲۵مرداد ۱۳۳۲، امری طبیعی می دانند. با این حال همچنان اقوال ونظرها درباره این شخصیت متفاوت است. شخصی که به دنبال ایجاد دموکراسی وجمهوری در ایران آن روزگاربود وبرای رسیدن به آن از هیچ اقدامی فروگذار نکرد وسرانجام نیز جان خود را در این راه قربانی کرد.پس از اجرای اعدام، اطلاعیه دادستان ارتش به این شرح منتشر شد: «دکتر فاطمی که در اثر قیام ملی ۲۸ مرداد ۳۲ فراری و در پناه اشرار توده‌ای قرار گرفت ، پس از دستگیری و تعقیب و تسلیم به دادگاه به موجب احکام صادره در دادگاه عادی و دادگاه تجدیدنظر اعمالش به منظور به هم زدن اساس حکومت تشخیص و به اعدام محكوم و با انجام تشریفات قانونی ساعت ۶ صبح امروز تیرباران شد».اما پرسشی که مطرح می‌شود این است که شخص دکتر حسین فاطمی تا چه اندازه در برخوردهای تند وخشن وحتی اعدام خود نقش داشته است.آیا اعدام وی تنها به دلیل کینه توزی شاه پهلوی و انگلستان رخ داد ویا مسائل دیگری در این میان تاثیر گذاشته اند.این پرسش‌ها را به صورت مشترک با دکتر فریدون مجلسی، پژوهشگر... ومهرداد خدیر، پژوهشگر تاریخ معاصرو روزنامه‌نگار در میان گذاشتیم و آنچه می خوانید نظرات این دو پژوهشگر حوزه تاریخ و فرهنگ است.

 

فریدون مجلسی:تندروی‌‌های فاطمی برای محمدرضاشاه تحمل ناپذیر بود

 

حسین فاطمی از مهم‌ترین و در عین حال مغفول مانده‌ترین شخصیت های تاریخ معاصر است؛ شما او را چگونه می بینید؟

من دکتر فاطمی را شخصیت شاخصي می‌‌دانم. او با استعداد، وطن‌پرست،ضد انگلیس وضد غرب، شیفته و مجذوب شعارها و جو ضد استعماری زمان خودش بود که نه تنها جوانان را در ایران بلکه در بیشتر جهان به هیجان آورد. به دلیل فعالیت صمیمانه در جبهه ملی و روزنامه «باختر امروز» در سال ۱۳۳۰، مدتی به عنوان معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت مصدق برگزیده شد اما بعد در انتخابات برای تحکیم موضع جبهه ملی به نمایندگی انتخاب شد و به مجلس رفت، غیر از آن جز تجربه روزنامه نگاری از نوجوانی تجربه و پیشینه اجرایی و اداری و حتی سیاسی نداشت. طبق زندگینامه‌‌های زمان بندی نشده و گنگی که دوست دارانش نوشته‌اند، تحصیلات متوسطه خود را ضمن کار روزنامه نگاری در اصفهان و تهران گذراند و دیپلم متوسطه خود را دریافت کرد. گويا در سال ۱۳۲۴ به فرانسه می‌‌رود و با سه سال اقامت در آن کشور زبان فرانسه را فرا می‌‌گیرد و به موجب یکی از زندگینامه‌‌ها موفق به دریافت دکتری روزنامه نگاری و طبق زندگینامه دیگري، مشغول به تحصیل در رشته حقوق شد اما ارتباطش را با ایران قطع نكرد و همچنان مقالاتش را برای وطن می‌‌فرستاد و روزنامه‌‌های چاپ ایران را نیز دریافت می‌كرد. مهیج‌ترین مقالات وی در باره مساله آذربایجان نوشته شد. سرانجام پس از سه سال و چند ماه با رتبه عالی دكتری حقوق، خود را با تز وضعیت كار در ایران از دانشگاه پاریس اخذكرد و علاوه‌بر آن دیپلم مدرسه« هوت اتود انترناسیونال» را به ضمیمه دیپلم روزنامه‌نگاری كسب كرد. البته فراگرفتن زبان و اخذ لیسانس و دکتري در سه سال می‌‌تواند نشان از نبوغ تحصیلی داشته باشد. با این حال می‌‌توان گفت ۲۰ سالی زودتر از آنچه سزاوار بود، در۳۴سالگی به مقام وزارت امور خارجه ایران رسید و جای حیرت است که مجلس شورای ملی و نمایندگانی که از جناح‌‌های مختلف از محافظه کار و خوانین تا ملیون در آنجا حضور داشتند، چگونه برای مقامی که تا آن زمان هرگز در اختیار جوانان نبود به آن شادروان رای اعتماد دادند.

 

بنابر تعریف افرادی نظیر آقای میثمی، دکتر فاطمی تحت تاثیر نوع دموکراسی کشورهایی مانند فرانسه وسوئد قصد اجرای آن در ایران را داشته است وحتی نامگذاری روزنامه اش به نام «باختر امروز» نيز به همین دلیل بوده است.آیا جامعه آن روز ایران، آمادگی پذیرش دموکراسی مد نظر وی را داشت؟

مرحوم دکتر فاطمی، بیشتر اطلاعات سیاسی خود را در شغل و محیط روزنامه نگاری و با استعداد ذاتی و نیز در جو سیاست زده آن روز آموخته بود. دیدگاه انتقاد آمیز او نسبت به شدت یافتن دیکتاتوری به‌خصوص در اواخر دوران رضاشاه و شايد سه سال اقامت همراه با تحصیل در فرانسه نیز اهمیت تفکرات آزادی‌خواهانه و دموکراسی غربی توجه او را جلب کرده بود. اما شاید فرصت تعمق کافی در ریشه‌‌ها و فرآیند تاریخی نیل به دموکراسی در آن جوامع نداشت که پیش و بیش از هرچیز مستلزم نیل به آزادی، حکومت قانون، و سرانجام نیل به دموکراسی در شرایط توسعه فرهنگی کافی برای بهره‌مندی از حق انتخاب است. در کشوری که ۸۰ درصد مردمش بی‌سواد و تابع فرمایشات خوانین و ملاکین و مراجع گوناگون و مقامات حکومتی و نظامی بودند، در واقع هنوز توان بهره مندی از حق انتخاب پدید نیامده بود تا بتوان فارغ از شعار و ادعا در ایران به دموکراسی اندیشید، آن هم در حد اسکاندیناوی که در همان زمان از توسعه یافته ترین سطح توسعه اجتماعی و فرهنگی برخوردار بود. چنان اندیشه ای را در آن زمان می‌‌توان نوعی بهانه جویی منتقدانه یا آرزو اندیشی نامید. شعارها و تمایلات او بیشتر به افکار چپ نزدیک بود.

 

در جامعه ای که همواره به داشتن شاه و شاهنشاهی عادت داشته است.آیا هدف قراردادن نفر اول مملکت بدون ایجاد ظرفیت‌‌ها وزیرساخت‌‌های لازم، می‌‌توانست کسانی امثال فاطمی را به اهداف خود برساند؟

باید توجه داشت همه کشورهای دموکرات جهان پیش از آنکه به آزادی و سپس حکومت قانون و دموکراسی دست یابند، اسیر حکومت‌‌های فردی و استبدادی بوده و به عبارتی به آن عادت داشته‌اند. در آن‌گونه حکومت‌‌ها حتی اهانت به فرمانروا به تنهایی برای اعدام کافی بوده است چه رسد به اعلام موضع همراه با اقدام به قصد براندازی. مقالات مرحوم فاطمی، نخست بیش از هرچیز رنگ شعاری و احساسی و گاه دشنام داشت که در آن روزگار شاید متعارف بود. دوم آن شعارها بیشتر رنگ ضد غربی،چپ ، شِکوِه از فقر و ستم بر مستمندان داشت و نزدیک به شعارهای رایج کمونیست‌‌های آن زمان بودو از انگ زدن بر مخالفان و آن‌ها را نوکر انگلیس و اینتلیجنت سرویس نامیدن، ابایی نداشت. محمدرضا شاه، در آن زمان هنوز بیش از ۳۰ سال نداشت و بسیار منکوبِ سلطه و محبوبیت مصدق بود که حتی خواهر و خویشانش را ازایران تبعید کرده بود و وقتی دوست فاطمی یعنی محمدمسعود، مدیر روزنامه «مرد امروز» ترور شد، بی‌درنگ آن اقدام را نيز به اینتلیجنت سرویس و خواهر شاه نسبت دادکه بعدها معلوم شد کار خسرو روزبه از افسران نامدار سازمان نظامی حزب توده بوده است. مقالات تند و دشنام‌‌های ضد سلطنت و جمهوری‌خواهانه روزهای بین ۲۵ تا ۲۸ مرداد را ۱۳۳۲ در« باختر امروز» بخوانیدکه خواهان اعدام همه مخالفان و نوکران اجنبی شده بود؛ در می‌‌یابید که چگونه شور جوانی و استیلای احساسات بر عقلانیت نه فقط موجبات شکست و فنای او را فراهم آورد بلکه دولتی را که خدمت بزرگ ملی کردن صنعت نفت ایران را کرده بود و از محبوبیت بی‌نظیری برخوردار بود به زیر کشید.

 

این پرسش را به گونه دیگري مطرح می‌‌کنم.کسانی امثال فاطمی، از یک سو سعی در آگاه کردن توده مردم با محوریت مبارزه با استعمار انگلیس ونشان دادن سرسپردگی شاه به آن‌ها دارند واز سوی دیگر مستقیم ساختار قدرت را نشانه می‌‌گیرند. با توجه به تجربه مشروطه واثر این‌گونه عمل رفتار کردن، چرا بازهم بر تکرار این گونه مبارزه اصرار داشتند؟

به نظر من جنبش اصلاح طلبانه مشروطیت ایران، با گرفتن عنان اختیارِ جان و مال مردم از شاه و واگذاری مالکیت کشور به ملت و برقرار حکومت قانون به جای اراده مطلقه شاه، پیروز شد. بعد از آن نخبگان ما دچار توهم نیل به دموکراسی سوئیسی شدند؛ یعنی مراجعه با گزینش بی قید و شرط مردمی که هنوز به درک بهره‌مندی از حق انتخاب نرسیده بودند. غافل از اینکه این گونه گزینش در چنان جامعه ای منجر به انتخابات یک بار مصرف می‌‌شود. یعنی با همان یک بار انتخابات، حکومت را به اکثریتِ مخالف نخبگان باز می‌‌گرداند و نخبگان را به شعارگویی علیه خائنان و سرسپردگان بیگانه راهی خیابان‌‌ها می‌‌کند. اما مجلس با هر کیفیت، قوانینی را تصویب می‌‌کرد و حکومت قانون را برپا می‌‌ساخت و با گذشت زمان و بالا آمدن سواد و فرهنگ عمومی در سطحی که امروز هست، حق انتخاب می‌‌توانست عملکرد داشته باشد. می‌‌خواهم بگویم همان توهمی که نخبگان جامعه با سوادِ کمتر از پنج درصدی دوران مشروطه دچارآن شدند، نخبگان دموکراسی‌خواهِ جنبش ملی کردن صنعت نفتِ جامعه باسوادِ کمتر از ۲۰ درصدی را نیز مبتلا کرده بود. وقتی دولت مصدق با اتکا به محبوبیت شهری خودش انتخابات را اجرا کرد با نتایج شگفت‌انگیزی مواجه شد که آن را نتیجه اعمال نفوذ خود فروختگان و عوامل انگلیس دانست و انتخابات را در حدی که بتواند رای بیاورد، متوقف کرد که همان را نیز تحمل نکرد و مجلس را بر خلاف صلاحدید برخی پیروانش منحل کرد.

 

تندروی‌‌های روزنامه‌‌هایی مانند «باختر امروز»یا روزنامه‌‌های دیگر مانند «شاهد» تا چه میزان در سقوط دکتر مصدق نقش داشتند؟

به نظر من یکی از دلایلی که موجب سقوط مصدق در اوج محبوبیت شد، وفاداری خانوادگی و قاجاری و تداوم مبارزه و کینخواهی او از رضاشاه بود. آنچه فکر کودتا را در ذهن نظامیان به وجود آورد، پاک‌سازی ارتش از افسران رضاشاهی پس از آن بود که مصدق در مقام وزارت دفاع، فرماندهی کل قوا را در اختیار گرفت. منظورش کوتاه کردن کامل دست شاه از حاکمیت بود اما نتوانست در مقابل توطئه افسران بازنشسته و پاکسازی شده که از وفاداری همقطاران و پرسنل پیشین برخوردار بودند. در زمان نزدیک شدن تاریخ عملیات، آمریکایی‌‌ها نیز پس از نا امیدی از رسیدن به تفاهمی مطابق عرف بازار بین المللی و با توجه به نگرانی شدید از نفوذ و حتی کودتای حزب توده، به آن‌ها دلگرمی دادند که در صورت پیروزی از مساعدت مالی کوتاهی نخواهند کرد که در آخرین اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا که چند ماه پیش منتشر شد منعکس است. در این میان تندروی‌‌های ژورنالیستی فاطمی در «باختر امروز» بر نگرانی‌‌های نظامیان می‌‌افزود. توطئه قتل افشارطوس و نگرانی از عواقب آن نیز نظامیان را در تسریع در کودتا تشویق می کرد.

 

برخی معتقد هستند که اعدام فاطمی به دلیل جریان توسعه گرایی بوده است که وی آن را دنبال می‌‌کرده وتوهین به شاه وخلع سلطنت بهانه بوده وبیشتر به دلیل نگاه ضد استعمارگری او بوده است؛ در این خصوص چه تحلیلی دارید؟

در۱۰ ماه وزارت فاطمی، تنش میان شاه و ارتشیان با دولت مصدق بسیار بالا گرفته بود و تلاش افسران کنار گذاشته شده به کودتا به سر آشکاري تبدیل شده بود و فاطمی آن‌قدر غرق در مبارزه برای بقای دولت بود که فرصت پرداختن به مقولات توسعه گرایی باقی نمی‌‌ماند. در ضمن این مقوله در شرح وظایف وزیر خارجه هم نبود و در مقالات همیشه تند و تیزش نیز انعکاسی جز کلی‌گویی و بیان آرزوها نشانی از توسعه گرایی ندیده‌ام. با شدت گرفتن تنش دولت و دربار، فاطمی جوان بیشتر درگیر جبهه گیری و رویارویی با شاه و خواهر و نزدیکانش شد. نگاه ضد استعماری بیشتر جنبه احسا سی و شعاری داشت و ایران جز قضیه نفت درگیری استعماری با غرب نداشت. از نظر غرب، ایران بخشی از عرصه جنگ سرد بود که نباید به دست شوروی می‌افتاد. فاطمی خود با تندروی‌‌ها و نزدیکی به محافل چپ و دشنام گویی‌‌ها و تهدید مخالفان به اعدام، خودش بیش از دیگران در معرض مجازات حاد قرار داد.

 

باوجود توصیه‌‌هایی مبنی بر عدم اعدام وی به محمدرضا پهلوی و اینکه حتی شاه اعلام می‌‌کند که توهین‌‌های او یک دهم برخی افراد دیگر نیست، سرانجام حکم اجرا می‌‌شود؛ این امر از نظر شما چه علتی دارد؟

تندروی‌‌های فاطمی آن هم در مقام وزارت خارجه برای محمدرضاشاه از دیگران تحمل ناپذیر بود. اهانت‌‌هایش به خواهر شاه نیز در شدت عمل نسبت به او بی تاثیر نبوده است. گفته می‌‌شود دکتر محسنی که فاطمی توسط حزب توده به او پناه برده بود، در لو دادن او نقش داشته و بعد توانست به آلمان ‌برود. خشم ناشی از کشف سازمان نظامی حزب توده در آبان ۱۳۳۳ که حکایت از جدی بودن جریان براندازی داشت، در اجرای اعدام فاطمی بی تاثیر نبوده است.

 

چرا اعدام افرادی نظیر حسین فاطمی که دارای دکتری حقوق است وتاثیر بالایی در ملی شدن نفت دارد ودر فضای آن روزگار ایران نخبه به حساب مي‌آيد، با واکنش اجتماعی مواجه نمی‌‌شود و به نوعی در ۲۸مرداد گم می‌‌شود؟

من مطمئن نیستم که دکتری مرحوم فاطمی در رشته حقوق بوده است. ایشان گويا از طرف دوستانی برای تحصیل روزنامه نگاری اعزام شده بود و بعید به نظر می‌‌رسد در سه سال بتوان زبان را آموخت و لیسانس حقوق، دکتری حقوق و دکتری رو زنامه نگاری گرفت. تاثیرگذاری ایشان در ملی شدن صنعت نفت در حد سایر اعضای اولیه جبهه ملی و همراهان‌شان بود و حمایت ملت را نیزداشت. اقدامات و تندروی‌‌های مرحوم فاطمی با محافظه کاری یک حقوقدان همخوانی ندارد. دکتر مصدق هنگام ماموریت لاهه با مرحوم حسین نواب، وزیر مختار ایران در هلند آشناشد و سواد و وطن پرستی او موجب می‌‌شود که پس از بازگشت به تهران که مقارن می‌‌شود با وقایع ۳۰ تیر و تشکیل دوباره دولت، حسین نواب را وزیر امور خارجه می‌‌کند. گويا مخالفت نواب با دو اقدام، موجب کناره گیری او پس از دو ماه می‌‌شود؛ یکی تمایل مصدق به قطع روابط با انگلیس بود که به تشخیص نواب به عنوان یک دیپلمات حرفه ای این کار به مصلحت نبود و موضع ایران را در ایجاد ارتباط و هرگونه تفاهم و توافقی تضعیف می‌‌کرد. نکته ایران پیشنهاد تمدید اختیارات قانونگذاری مصدق بود که حسین نواب آن کار را حتی در صورت تصویب مجلس، غیرقانونی می‌‌دانست و برای احتراز از مسئولیت مشترک وزرا استعفا کرد. شايد این امر موجب شد مصدق جوان، متهوری مانند فاطمی را برای این کار ترجیح دهد و شاید تصور می‌کرد که به دلیل جوانی مطیع و مجری دستورات او باشد اما فاطمی مستقل و سرکش بود.

 

دکتر حسین فاطمی یک بار هم توسط عبدخدایی وابسته به فدايیان اسلام ترور می‌‌شود؛ دلیلش چیست وچرا آن‌ها وی را مورد هدف قرار می‌‌دهند؟

پیروزی قیام ۳۰ تیر را سه گروه مذهبیون و ملیون و حزب توده به حساب خودشان می‌‌گذاشتند و سهم‌خواهی می‌‌کردند که موجب اختلاف شدید مصدق و مرحوم کاشانی شد. گويا فدايیان اسلام که فاطمی را مانع دستیابی آن‌ها به سهمی در دولت می‌‌دیدند، در صدد از میان برداشتنش برآمدند و عبد خدایی مجری نوجوان آن تصمیم بود. البته در آن زمان حزب موتلفه وجود نداشت. این حزب بعد از اعدام نواب صفوی از گروه‌‌های اسلامی اغلب بازاری تشکیل شد.

 

به غیر از اتهام کافر بودن، چه عاملی موتلفه و فدايیان اسلام و دارودسته شعبان جعفری را به یک نقطه مشترک در مورد حذف بقایای تفکر و حلقه مصدق و مصدقی‌‌ها می‌‌رساند؟ چرا گروه موتلفه در مبارزه با شاه و اطرافیانش آن‌قدر مصمم نبودند که در مورد فاطمی و امثال او بودند؟

شايد اتهام کافر بودن بهانه قابل توجیهي برای واداشتن نوجوانی متعصب به قتل بود وگرنه دعوای اصلی گويا بر سر قدرت و سهم بردن در قدرت بود که فاطمی را مزاحم می‌‌پنداشتند. اقدام شعبان جعفری نيز نمایش فرصت طلبانه و کینه توزی بود که او را از ۹ اسفند سال ۳۱ تا ۲۸ مرداد به زندان انداخته بود و برای ارعاب و ابراز خوش خدمتی بوده و می‌‌خواسته به زخم زدن اکتفا کند.چون قتل می‌‌توانست او را گرفتار و قربانی کند. مرحوم طیب هم در ماجرای ۲۸ مرداد نقش مهم داشت اما پس از ۱۵ خرداد در اعدامش تردید نکردند. ولی گروه موتلفه همان‌گونه که گفتم در زمان قتل فاطمی وجود نداشت تا بخواهد نقشی داشته باشد. اما بعدها در مبارزه مسلحانه تا قتل منصور پیش رفت که برای گروهی بازاری و اغلب محافظه کار، ماجراجویی بزرگی محسوب می‌‌شود.

 

آیا نهضت ملی ایران در صورت تحقق و اجرایی شدن خواسته‌‌هایش، بیش از شاه جامعه ایران را به سکولاریسم نزدیک می کرد؟

یکی از ایراداتی که به نهضت ملی وارد می‌‌شود، این است که جز به نتیجه رساندن قرارداد نفتی به سود ایران خواسته‌‌های اعلام شده‌ای نداشت. تعدادی قانون با استناد اختیارات وضع شد و قرار بود در قانون انتخابات نیز تجدید نظر شود. در قضیه نفت نيز وقتی با شرایط متعارف بین المللی توافقی حاصل نشد به پیشنهاد احساسی فاطمی موضوع اقتصاد بدون نفت مطرح شد، آن هم نه به معنای کنارگذاشتن درآمدهای نفتی از بودجه جاری کشور و ذخیره آن برای سرمایه‌گذاری بلکه به معنی مقاومت ملی برای تحمل ناملایمات ناشی از قطع شدن درآمد نفت. اینکه چنین سیاستی در حالی که رقبای منطقه ای ایران بازارها را به خودشان اختصاص می‌‌دادند و به سهم خود منتفع می‌‌شدند و ایرانیان زیان می‌‌دیدند، چه سودی در بر ‌‌داشت جای بحث دارد. اما درباره سکولاریسم جای تردید نیست که اغلب سیاستمداران آن دوره و قبل از آن، ضمن احترام به اسلام به عنوان دین رسمی کشور، تفکر سکولار داشتند که به معنی جدایی دین از سیاست است. از این لحاظ میان مصدق وشاه و حزب توده تفاوتی وجود نداشت.

 

مهرداد خدیر:فاطمی، شاه را تحقیر کرده بود

 

حسین فاطمی یکی از شخصیت های برجسته تاریخ معاصر است که مخالفان و موافقان خاص خود را دارد.برای شروع می‌خواهم بدانم که شما وی را چگونه می‌بینید وبارزترین مشخصه او را چه می‌دانید؟

بارزترین مشخصه سیدحسین فاطمی برای من شرافت اوست. او از معدود سیاست‌مداران تاریخ معاصر و شاید همه تاریخ ایران است که می‌توان با افتخار تام نامش را بر زبان آورد. چند سالی است مد شده خاک بپاشیم به سیمای مردانی از این دست و گمان کنیم بت‌واره‌ای را شکسته‌ایم و یک روز بگوییم مصدق نفت را ملی نکرد و دولتی کرد یا کودتا بودن ۲۸ مرداد را زیر سوال ببریم یا همه اتفاقات بعد از مرگ علی شریعتی را گردن او بیندازیم اما مگر این تاریخ چند چهره چون مصدق و فاطمی و شریعتی دارد؟مهدی بامداد که شرح حال رجال ایران در چند سده را نوشته است در مقدمه کتاب خود آشکارا می‌نویسد: «نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد» و بر این باور است که انگشت‌شمارند مردان تاریخ‌سازی که بتوان نام آنان را با فخر و سربلندی بر زبان آورد. می‌دانم که در کاوش و تحلیل تاریخی باید احساسات را کنار گذاشت اما مگر می‌توان در مواجهه با مرد ۳۵ ساله‌ای که در روز اعدام با تن تب‌دار به ۵۰‌ساله‌ها و ۶۰ ‌ساله‌ها می مانست و هم زخم گلوله عبدخدایی نوجوان فداییان اسلام را بر بدن داشت و هم جای چاقوی مزدوران شعبان جعفری را به هیچ احساسی مجال دخالت نداد؟

 

جدای این مشخصه، جاذبه فاطمی برای من وجه روزنامه‌نگاری اوست و شگفتا که دکتر هادی‌خانیکی گفته‌اند هر بار که پرسیده نخستين ایرانی که دکتری روزنامه‌نگاری گرفته کمتر کسی پاسخ درست داده که حسین فاطمی است؛ آن‌قدر که شهرت سیاسی او می‌چربد.

 

بنابر تعریف افرادی نظیر آقای میثمی، دکتر فاطمی تحت تاثیر نوع دموکراسی کشورهایی مانند فرانسه وسوئد قصد اجرای آن در ایران را داشته است وحتی نامگذاری روزنامه‌اش به نام «باختر امروز»هم به همین دلیل بوده است.آیا جامعه آن روز جامعه ایران آمادگی پذیرش دموکراسی مد نظر وی را داشت؟

به هر رو، هرکشوری در موضوعی الگو محسوب مي‌شود و الگو هم نباشد به آن شهرت یافته است. نسبت فرانسه و دموکراسی نيز چنین است و نمی‌توان فاطمی را به این خاطر سرزنش کرد. این حرف که جامعه پذیرا نیست هم همیشه مطرح بوده و اگر پیش‌قراولان می‌خواستند منتظر آمادگی همه جامعه بمانند، اغلب حوادث تاریخی رخ نمی‌دادند. با این حال تصور نکنیم حسین فاطمی مثل حسن‌تقی‌زاده یک روشن‌فکر دین‌ناباور و بیگانه با جامعه بود. حسین فاطمی یک روحانی‌زاده و به‌طور كامل با جامعه آشنا بود. فرزند آقا سیدمحمد نایینی، مشهور به سیف‌العلما و کسی که در چنین خانواده‌ای زاده و بالیده با جامعه بیگانه نبوده و ایران آن روز اگر پذیرای دموکراسی مد نظر فاطمی نبود، چرا به مصدق آن همه دل می‌داد؟ازمنظر دیگري تصور می‌کنم پایه برخی نقدها درباره دکتر فاطمی و نقل این سخن مهندس میثمی درباره فاطمی که به دنبال دموکراسی فرانسوی بود، این است که مصدق مشروطه‌خواه بود و اصلاحات درون ساختار سیاسی را که شاه در رأس آن قرار داشت، دنبال می‌کرد و به نقل مشهور قرآن مهر کرده بود که به قانون اساسی مشروطه و اساس سلطنت وفادار می‌ماند؛ در حالی که فاطمی به دنبال جمهوری بود و در عمل به یک انقلابی برانداز و رادیکال بدل شد و حتی اگر تندروی او نبود، چه‌بسا کودتای ۲۸مرداد نيز رخ نمی‌داد و همه کاسه‌وکوزه‌ها را بر سر او مي‌شكستيم. این سخن اگر هم واقعیت باشد، همه واقعیت را بازنمی‌تاباند.همه واقعیت این است که امكان دارد فاطمی نيز مثل کسان دیگري رویای جمهوری را در سر می‌پرورانده یا مدل ایده‌آل او بوده است.چنانكه خود رضاخان هم ابتدا به دنبال جمهوری بود و بعد شاه شد و به‌دليل همین هیچ‌گاه نتوانست مدل سنتی و کلاسیک شاه را بازتولید کند و هنوز نماد شاه در ایران ناصرالدین‌شاه قاجار است. اما یادمان باشد که از ابتدا چنین نبود. حوادث زمانه و کشف مناسبات خاص میان دربار و سفارت انگلستان او را به این نقطه رساند.دکتر مصدق نيز نمی‌خواست به نقطه‌ای برسد که روابط ایران و بریتانیا قطع شود. اتهام تندروی به فاطمی از دو ناحیه آب می‌خورد؛ یکی مطالب روزنامه باختر امروز و دیگری دربارستیزی یا جمهوری‌خواهی. درباره روزنامه باید گفت ناشی از فضای پس از شهریور ۱۳۲۰ بود و منحصر به «باختر امروز» یا «شاهد» نبود و همه در نوعی هیجان به سر می‌بردند. جمهوری‌خواهی نيز ابتدا به ساکن به سر او نیفتاد. وقتی دید در نهم اسفند قصد جان مصدق را کرده‌اند و بعد چگونه رییس شهربانی مملکت را می‌توانند بدزدند و بکشند، احساس کرد قضایا در جای دیگری ریشه دارد.

 

در جامعه ای که همواره به داشتن شاه وشاهنشاهی عادت داشته است،آیا هدف قراردادن نفر اول مملکت بدون ایجاد ظرفیت ها وزیرساخت های لازم ،می توانست کسانی امثال فاطمی را به اهداف خود برساند؟

در پرسش شما مشخص نیست که فاطمی روزنامه‌نگار را مد نظر دارید یا فاطمی وزیر خارجه را. فاطمی وزیر خارجه که پروتکل‌ها را رعایت می‌کرد تا اینکه ماجرای نهم اسفند ۳۱ و قتل افشار طوس و کودتای نافرجام ۲۵ مرداد ۳۲ پیش آمد و پس از آن بود که به‌طور مستقيم شاه و دربار را هدف گرفت.نقل است که شاه در ملاقات محرمانه‌اي از تمایل خود به نخست‌وزیری فاطمی سخن می‌گوید تا مصدق را کنار زنند و وقتی انزجار فاطمی از این پیشنهاد را می‌بیند، از او می‌خواهد این راز را نگاه دارد و نگاه نداشته که اکنون نقل می‌کنیم. شاه تا حدودي با فاطمی همسن بود و مانند مصدق در مقابل او احساس حقارت نمی‌کرد اما رد این پیشنهاد که به‌منزله نیت شاه برای تغییر دکتر مصدق هم بود، جایی برای اعتماد فاطمی باقی نگذاشت. درست است که به مصدق پیشنهاد جمهوری داد اما کی؟ وقتی شاه سلطنت می‌کرد یا شامگاه ۲۵ مرداد که گریخت و از خاطرات ثریا اسفندیاری در رم پیداست امید بازگشت نداشته است. در عرف سیاست وقتی شاه و ملکه با هم از کشور خارج می‌شوند و ولیعهد هم ندارند و کار را به شورای سلطنت نيز نمی‌سپارند و شورای سلطنت را گویا مصدق می‌خواسته به ریاست علی‌اکبرخان دهخدا برپا کند، فاطمی با شاه و شاهی درنیفتاده بلکه می‌خواسته مملکت در غیاب سلطنت بلاتکلیف نباشد.

 

این پرسش را به گونه دیگري مطرح می‌کنم.کسانی امثال فاطمی از یک سو سعی در آگاه کردن توده مردم با محوریت مبارزه با استعمار انگلیس ونشان دادن سرسپردگی شاه به آن‌ها دارند واز سوی دیگر مستقیم ساختار قدرت را نشانه می‌گیرند.با توجه به تجربه مشروطه واثر این گونه عمل رفتار کردن،چرا بازهم بر تکرار این گونه مبارزه اصرار داشتند؟

درمشروطه که با شاه و دربار درنیفتادند. فرمان مشروطه را مظفرالدین شاه قاجار امضا و صادر کرد و استبداد صغیر محمدعلی شاه کسی را به صرافت برانداختن سلطنت نینداخت که اگر انداخته بود، احمدمیرزا را بر تخت نمی‌نشاندند. فاطمی در واقع با شاه و شاهی درنیفتاد. به دربار به چشم شبکه ارتباطی با انگلستان می‌نگریست. وقتی دربار جای سفارت انگلستان را که بسته بود گرفت، نمی‌توانست به روی تحرکات دربار که به‌طور حتم با تحریک خارجی بوده است چشم ببندد و این ربطی به تجربه مشروطه ندارد. او حتي کانون توطئه را نشانه گرفت تا دوباره از دل مشروطه، استبدادی بیرون نزند.تندروی را در واقع روزنامه‌های انگلیسی شروع کردند. فاطمی در مهر ۱۳۳۱ جای نواب را در وزارت خارجه گرفت تا در مقابل توطئه‌های انگلستان سیاست صریح‌تری اتخاذ کند و تقابل به جایی رسید که چاره‌ای جز قطع رابطه باقی نماند. ساده‌انگاری است اگر تندروی روزنامه باختر‌امروز را عامل سقوط مصدق بدانیم. اگر انتقادی به فاطمی در مقام وزیر خارجه و نه مدیر روزنامه وارد باشد، این است که تغییرات در آمریکا و شوروی و انگلستان را پیش‌بینی نکرده بود؛هرچند درباره مرگ استالین باید از تعبیر بداقبالی استفاده کنیم. اگر استالین نمرده بود و در انگلستان حزب دیگری بر سر کار نمی‌آمد و آمریکا نيز سیاست دیگری اتخاذ نمی‌کرد، کودتای ۲۸ مرداد بسیار بعید بود. این‌ها هم ربطی به نوشته‌های روزنامه باختر امروز نداشت.

 

برخی معتقد هستند که اعدام فاطمی به دلیل جریان توسعه گرایی بوده که وی آن را دنبال می‌کرده وتوهین به شاه وخلع سلطنت بهانه بوده وبیشتر به دلیل نگاه ضد استعمارگری او بوده است؟در این خصوص چه تحلیلی دارید؟

نه.ربطی ندارد.انتقام شخصی شاه بود و شاید به تحریک خواهرش اشرف. شاه در سفر رم تحقیر می‌شود. سفارت ایران با او مانند شاه فراری برخورد می‌کند و اگر یکی از کارکنان از این فرصت استفاده نکرده و هوای شاه را نداشت، بیش از آن تحقیر می‌شد.اعدام فاطمی به‌دليل حمله مستقیم به دربار و اشرف و شخص شاه بود و اینکه نمی توانست با دکتر مصدق چنین کند. ضمن اینکه به خاطر اقامت در مخفیگاهی که گویا حزب توده در اختیار او گذاشته بود و پیشینه ترور به دست فداییان اسلام، بیم واکنش نیروهای مذهبی را زدوده بود. فاطمی شاه را تحقیر کرده بود و شاه با حکم اعدام می‌خواست او را به تقاضای استیناف وادارد و فاطمی برای حفظ جان چنین کند تا بهانه‌ای باقی نماند. اما او این تقاضا را رد کرد.

 

با وجود توصیه هایی مبنی بر عدم اعدام وی به محمدرضاپهلوی و اینکه حتی شاه اعلام می‌کند که توهین های او یک دهم برخی افراد دیگر نیست، سرانجام حکم اجرا می‌شود.این امر از نظر شما چه علتی دارد؟

پاسخ این پرسش را از یادداشتی از دکتر فاطمی خطاب به آیت‌ا... زنجانی می‌توان دریافت که یک خانم بهیار به آیت‌ا...می‌رساند و در آن از ايشان می‌خواهد «از طریق خانواده‌های‌شان به آنان - وزیران مصدق - بگویید خیلی کم‌ظرفیتی از خود نشان ندهند. امروز شنیدم مهندس رضوی پیش سربازها گریه کرده است. این کار خوب نیست. در دادگاه نيز بسیار بد حرف زد و اعمال دکتر مصدق را تخطئه کرد و نتیجه‌اش را هم دید. بنده از او توقع چنین ضعفی نداشتم. رفیقش هم در محکمه ضعیف بود ولی دیگر نه این مقدار. توصیه فرمایید ارزش مبارزات مردم را خراب نکنند. آن‌ها دست‌كم امید نجات دارند و مخلص با این وضعیت امید آن را نيز ندارند. من و دل گر فنا شدیم چه باک/ غرض اندر میان سلامت اوست».با این نامه روشن است که تفاوت در چه بود. فاطمی نخست ضعف نشان نداد و فرجام‌خواهی هم استفاده از همه ظرفیت قانونی بود و دوم به دکتر مصدق وفادار ماند. دیگران یا ضعف نشان دادند یا به مصدق وفادار نماندند یا اگر هم ماندند، به شدت و صراحت فاطمی نبود. البته هرگز نمی‌خواهم و نمی‌توانم ادعا کنم دیگران چون اعدام نشدند، پای مصدق نماندند. آزار و اذیت که یک شکل ندارد.

 

چرا اعدام افرادی نظیر حسین فاطمی که دارای دکتری حقوق است وتاثیر بالایی در ملی شدن نفت دارد ودر فضای آن روزگار ایران نخبه به حساب مي‌آيد، با واکنش اجتماعی مواجه نمی‌‌شود و به نوعی در ۲۸مرداد گم می‌‌شود؟

در فضای سرکوب و اختناق پس از کودتا، انتظار داشتید جامعه چه واکنشی نشان دهد؟مردم در تاریخ معاصر بین خانه و خیابان در رفت‌وآمد بوده‌اند و پس از یک دوره حضور فراوان در خیابان‌ها به خانه‌ها خزیده‌اند. همیشه که نمی‌توان در خیابان بود. پاسخ پرسش شما را مهدی‌اخوان‌ثالث با شعر مشهور «زمستان» داده است. واکنش اجتماعی محسوسی مشاهده نشد چون زمستان بود:سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است/ ...مسیحای جوانمرد من، ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین/ هوا بس ناجوانمردانه سرد است... .پس پاسخ پرسش شما به زبان عاطفه و شعر این است که هوا بس ناجوانمردانه سرد شده بود و به زبان امروز وسایل ارتباطی به محدود به رادیو و روزنامه‌ها مي‌شد که اولی در کنترل حکومت بود و دومی را نيز قلع‌وقمع کرده بودند. مردم از کجا باید از اعدام دکتر فاطمی با خبر می‌شدند تا اعتراض کنند؟ نزدیک به یک سال قبل صدای اعتراض در دانشگاه را در ۱۶ آذر خاموش کرده بودند.ربط دکتری حقوق بین‌الملل را با موضوع هم البته ملتفت نشدم. ضمن اینکه پیشتر و با استناد به سخنی از استاد علوم ارتباطات یادآور شدم دکتری او در روزنامه‌نگاری بود.

 

دکتر حسین فاطمی یک بار هم توسط عبدخدایی وابسته به حزب موتلفه ترور می‌شود. دلیلش چیست وچرا آن‌ها وی را مورد هدف قرار می‌دهند؟

شايد منظور شما از موتلفه، فداییان اسلام است. گروه فداییان اسلام خواستار اجرای شریعت اسلام بود و اینکه مصدق و فاطمی برای نفت و انتخابات و دموکراسی اولویت قایل هستند مطلوب آن‌ها نبود. یادمان باشد دکتر مصدق مشروطه‌خواه بود و فداییان اسلام همچون شیخ فضل‌ا... نوری مشروعه‌خواه. پس آب‌شان به یک جو نمی‌رفت و پیراهن‌های‌شان را در یک آفتاب خشک نمی‌کردند. حاج مهدی عراقی می‌گفت آن‌ها حتی آیت‌ا..کاشانی را تهدید به کشتن کرده بودند، فاطمی و مصدق که جای خود داشت. در نگاه خوش‌بینانه می‌توان گفت دچار ضعف تحلیل بودند و در کارزاری چنین سنگین موضوعات دیگر را مطرح می‌کردند و دست آخر به دست یک نوجوان ۱۴ساله سلاح دادند تا در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ حسین فاطمی را سر قبر محمدمسعود در ظهیرالدوله از پا درآورد.در نگاه سهم‌خواهانه معتقد بودند اگر آن‌ها رزم‌آرا را کنار نزده بودند، راه برای مصدق و فاطمی هموار نشده بود اما سهم آنان را ندادند و جفا دیدند و حق‌شان ادا نشد؛ هرچند درباره انتساب ترور حاجعلی رزم‌آرا تردیدهای جدی وجود دارد. در نگاه بدبینانه فداییان اسلام اگرچه نیت خیر داشتند و کسانی چون سیدمجتبی نواب‌صفوی از خلوص برخوردار بودند اما در عمل در زمینی که قبل‌تر سیدضیا برای آنان طراحی کرده بود، بازی می‌کردند و سیدضیا از مصدق كينه داشت، خاصه پس از نطق‌های توفانی در مخالفت با اعتبارنامه او در مجلس شورای ملی چند سال پس از سقوط رضاشاه. مرحوم علی‌اکبر پوراستاد از چهره‌های شاخص فداییان اسلام که رییس اتحادیه آهن شده بود بعد از انقلاب در دیداری با یکی از بستگان که من نيز حضور داشتم، گفت آخرین‌بار که به دیدن نواب رفتم سید ضیا را هم نزد او دیدم.

 

آیا نهضت ملی ایران در صورت تحقق و اجرایی شدن خواسته هایش، بیش از شاه جامعه ایران را به سکولاریسم نزدیک می‌کرد؟

اگر نهضت ملی‌شدن صنعت نفت در پی سکولاریسم بود که روحانیون شاخص با آن همراهی نمی‌کردند. ضمن اینکه تصور نمی‌کنم چنین اصطلاحی در آن زمان رایج بوده باشد. مفاهیم امروزی را نمی‌توان بر تاریخ بار کرد. نگرانی علما و مراجعی که از نهضت فاصله گرفتند و بعضي رویاروی دکتر مصدق ایستادند نیزکمونیسم بود نه سکولاریسم. بر پایه اسنادی که منتشر شده و دکتر مجید تفرشی سندپژوه نيز در سفر اخیر به ایران تصریح کرد دست‌هایی در کار بوده تا ترس از غلتیدن ایران به دامان کمونیسم، روحانیت را از مصدق و نهضت ملی‌شدن نفت دور کند. نهضت ملی‌شدن نفت هرگز به دنبال سکولاریسم نبود. روحانیت و مرجعیت آن زمان نيز به دنبال برانداختن سلطنت و تاسیس حکومت دینی نبود و به مخیله کسی چنین گزینه‌ای خطور نمی‌کرد و بیم داشتند در غیاب یگانه‌سلطنتی که به نام تشیع برپا بود، زمام کار به دست کمونیست‌ها بیفتد. چیزی به نام سکولاریسم مطرح نبود.

 

 

 

 

 

  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش