دو دختر جوان پشت دار قالی نشستهاند و بدون توجه به حضور دیگران حواسشان به گرههای ریزی است که به دار میزنند. یک چشمشان به دار و چشم دیگرشان به نقشه خوش آب و رنگ است. یک اشتباه کوچک در گرهها میتواند اشتباهی نابخشودنی باشد چراکه کمتر مشتریای پیدا میشود که قالی ابریشمی را با چند گره اشتباه بخرد!
هوا گرم است. «قیزل گل» با پشت دستش عرق پیشانیاش را پاک می کند. او روزی ۱۲ ساعت پشت همین دار مینشیند و نخهای رنگی را به دار یکدست سفید شق و رق گره میزند. بافت این قالیچه یک در یک متر و نیمی یک سال زمان میبرد و بیشتر دختران روستای «دویدوخ» از بخش جرگلان خراسان شمالی کارشان همین است که صبح تا شب پشت دار بنشینند و نخهای رنگی را به قالیچهای زیبا و منحصر به فرد تبدیل کنند با دستمزدی کمتر از یک کارگر!
باید از روستای دویدوخ بگویم؛ این روستا زمانی مشهور شد که قالیچههای دو رو بافتش چشم دوستداران قالی ایرانی را بهخود جلب کرد و در نهایت ثبت جهانی شد. نخستین بار زنی۲۵ ساله بهنام «امان گوزل مرادی» با ابتکاری که به خرج داد توانست قالیچه زیبایی را خلق کند که دو روی متفاوت دارد. این قالیچه در ابعاد یک متر و ۳۰ سانت در ۲ متر مورد پسند و استقبال بینظیری از جمله اروپاییها و امریکاییها قرار گرفت. میتوان گفت خلق چنین قالیچههایی تاکنون سابقه نداشته است و حالا جزئی از میراث ناملموس استان خراسان شمالی بویژه ترکمنها بشمار میرود.
به هر خانهای در روستای دویدوخ که سرک بکشید زنانی را خواهید دید که دار قالی در گوشهای از خانه برپا کردهاند و مشغول قالیبافی هستند. هر کدام بر اساس سفارشی که به آنها دادهاند رج به رج قالیچه را با هنرمندی تمام میبافند. عدهای که وضع مالیشان بدک نیست خودشان بر اساس نقشهای که تصور میکنند مورد پسند مشتری قرار میگیرد پای دار مینشینند.
از صفورا آفرین ۲۰ ساله که از کودکی پای همین دارهای قالی بزرگ شده و اکنون به جایگاه استادی رسیده است درباره فرش دو رو ابریشم دویدوخ میپرسم. مادرش نخستین زنی است که بافت این نوع قالیچه را ابداع کرده و حالا همه اهالی روستا از این تکنیک بینظیر برای بافت قالیچههای دو رو بهره میبرند.
او در این باره میگوید:«مادرم ۳۰ سال پیش با سفارش دار قالی مخصوصی شروع به بافتن قالیچه ابریشمی دو رو بافت کرد که کسی تصورش را نمیکرد چنین قالیچهای بافته شود. بعد از اینکه موفق شد خبر قالیچه دو رو ابریشم به روستاهای دیگر رسید و در نهایت از بجنورد آمدند و کلی فیلم و عکس گرفتند و در نهایت قالیچه مادرم به ثبت جهانی رسید.
این را باید بگویم بافت قالی ابریشم به خاطر ظرافت و گران بودن خیلی صبر و حوصله میخواهد. بهعنوان مثال بافت یک قالیچه در ابعاد یک متر در یک متر و نیم با ۴ بافنده ۶ ماه و با ۲ بافنده یک سال زمان میبرد.»
قیمت یک قالیچه یک رو ابریشم در دویدوخ نزدیک ۲۰ میلیون تومان است ولی دستمزد کار یک بافنده که برای ۶ ماه روی آن زحمت کشیده است چیزی بین ۲ تا ۳ میلیون است. یعنی دستمزد هر ماه بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان!
صفورا آفرین عنوان میکند که بافت قالیهای ابریشمی بسیار سختتر و طاقتفرساتر از قالی پشمی است و دستمزدش هم آنچنان فرقی نمیکند. سود اصلی را واسطه و تاجر میبرند.
در ۲ اتاق خانه آفرین چند دار قالی ابریشمی برپاست. یکی از آنها سفارش تاجر تهرانی است و سفارش دیگر تصویر برج خلیفه دوبی است و طرف دیگرش تصویر دیگری است که از آلمان به آنها سفارش داده شده و قیمت آن نزدیک به ۳۰ میلیون می شود.
او در توضیح این سفارشها میگوید:«تا چند سال پیش وضعیت مردم این منطقه بد نبود یعنی قالی پشم یا ابریشم میبافتند و مشتریها از سایر مناطق کشور از ما خرید میکردند ولی الان وضعیت خوب نیست. بهعنوان مثال قالیچهای که سال پیش میبافتیم ۱۵ میلیون، امسال بهخاطر گرانی نخ و چله و دار نزدیک به ۲۵ میلیون هزینه برمیدارد. معمولاً هر قالیچه هم بین ۳ماه تا یک سال زمان میبرد تا فروش برود. از سال پیش دیگر قالیچهای نمیبافیم مگر اینکه کسی یا شرکتی سفارش بدهد و فقط دستمزد بافت عایدمان میشود.»
ترکمنهای منطقه راز و جرگلان و مانه و سملقان با استفاده از برگهای درخت توت و کرمهای ابریشمی، ابتدا پیله تولید کرده و سپس با استفاده از رنگهای طبیعی، نخهای ابریشمی را رنگ کرده و با بهره بردن از طرحها و نقشهها و ذهن خلاق خود، قالیچههای تمام ابریشمی میبافند. چند سالی است که روستای دویدوخ میزبان گردشگران داخلی و خارجی است که برای بازدید قالیچههای بینظیر به این روستا سفر میکنند.
از «آشر مراد» یکی از اهالی این روستا درباره وضعیت اقتصادی مردم دویدوخ میپرسم که سر زبان افتادن اسم این روستا برایشان نفعی داشته یا نه. «اگر بگویم نفع آنچنانی نداشته شاید باورتان نشود. ما هنوز راه درست و حسابی نداریم که اگر گردشگر قصد سفر داشته باشد بدون دردسر به این منطقه بیاید. افزایش قیمتها توان خریدار و فروشنده را پایین آورده و آدمهایی را میشناسم که دیگر قالی نمیبافند. زمانی بیشتر خانههای مناطق راز و جرگلان و مانه و سملقان مهد فرش بود و زنان و حتی مردان قالی میبافتند ولی به جرأت میتوانم بگویم ۸۰ درصد از آنها دیگر قالی نمیبافند و به شغلهای دیگری روی آوردند که گاهی در شأن و شخصیتشان نیست.»
زنان بویژه دختران کم سن و سالی که هنوز ازدواج نکردهاند سهم زیادی در بافندگی دارند، دخترانی که تحصیلاتشان سیکل هم نیست. برخی از آنها مجبورند پای دار قالی بنشینند و این واقعیتی تلخ است از هنری زیبا و مسحورکننده!
با دختر ۱۵ سالهای که میخواهد اسمی از او در این گزارش برده نشود و تا کلاس دوم ابتدایی بیشتر درس نخوانده صحبت می کنم. او سرگذشت تلخی دارد و بخشی از آن را برایم تعریف میکند.
«من ۴ خواهر و ۲ برادر دارم که همگی جز یک برادرم ازدواج کردهاند. من هم نامزدم و سال دیگر ازدواج میکنم. در بین ما رسم است دختر باید قالیبافی را یاد بگیرد و تا زمانی که خانه پدرش است قالی ببافد بدون هیچ دستمزدی. هر چقدر که ببافیم پولش برای پدرم است. وقتی هم خانه شوهر برویم یکی از کارهایمان قالیبافی است. من از ۷ سالگی این کار را یاد گرفتهام و تا الان قالی میبافم. پدرم نگذاشت بیشتر از دو کلاس درس بخوانم. عقیدهاش این است که دختر درس بخواند که چه شود. من و خواهرهایم چند کلاس بیشتر سواد نداریم. روزگارمان هم با قالیبافی میگذرد. این قالیهای زیبا را میبافیم و لذتش را آدمهای دیگر میبرند. رنج و خستگی و پا درد و کمردردش برای من و دختران دیگر میماند. ای کاش بتوانید به خانههای دیگر حتی در روستاهای دیگر بروید و ببینید که دخترهای نوجوان پای این دارها چه رنج و عذابی میکشند.»
دو دختر جوان پشت دار قالی نشستهاند و بدون توجه به حضور دیگران حواسشان به گرههای ریزی است که به دار میزنند. یک چشمشان به دار و چشم دیگرشان به نقشه خوش آب و رنگ است. یک اشتباه کوچک در گرهها میتواند اشتباهی نابخشودنی باشد چراکه اعتبار و استادیشان از بین میرود و قالیهایشان بیمشتری میماند.
- 14
- 3