
از امروز دقیقا یک سال تا آغاز سیودومین دوره بازیهای المپیک تابستانی به میزبانی توکیو باقی مانده است. در این فاصله زمانی تعداد سهمیههای ایران هنوز به انگشتان یک دست هم نرسیده است و بر اساس جدول زمانبندی و شیوه مسابقات انتخابی رشتههای گوناگون، ورزشکاران ایران تا حدود دو ماه مانده به المپیک هم شانس کسب سهمیه دارند، همین موضوع موجب شده مسوولان کمیته ملی المپیک در صحبتهایشان ابراز نگرانی نکنند و پیشبینی کاروان پرتعداد و باکیفیتی را در توکیو داشته باشند. اما چراغ کسب سهمیه ایران در المپیک توکیو۲۰۲۰ را یک دختر روشن کرده است. اردیبهشت امسال بود که نجمه خدمتی توانست در مسابقات جهانی پکن، نخستین سهمیه ایران را در تفنگ بادی کسب کند و ۱۵ماه مانده به بازیهای المپیک، مسافر این بازیها شود. نجمه خدمتی ۲۳سال سن دارد و ساکن شهر بیرجند است؛ فرزند اول خانواده است و سه برادر کوچکتر از خود دارد.
نجمه پنج سال پیش با کسب مدال طلای بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ اینچئون نشان داد که قرار است در آینده خبرهای بیشتری از این دختر ۱۸ساله بشنویم. خدمتی در المپیک ۲۰۱۶ ریو نیز حضور داشت و عملکرد قابل قبولی را از خود بهجای گذاشت، اما نتوانست روی سکو برود. امروز در فاصله یکسال تا المپیک به سراغ تنها دختر سهمیهدار ایران رفتیم و دقایقی را با او درباره شرایط امروزش، تجربیات گذشته و رویاهای آینده گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
یکسال تا المپیک باقی مانده. دلت میخواهد این یکسال چگونه بگذرد؟
من هر روز فقط به فکر المپیکم. هر کاری که انجام دهم در فکر المپیکم. وقتی غذا میخورم، سفر میروم، میهمانی میروم، قبل از خواب، بعد از بیداری، تمام لحظههایم با فکر المپیک میگذرد و تمام زندگی من در یکسال پیشرو هم زیر سایه المپیک و موفقیت در آن سپری خواهد شد. دلم میخواهد در این یکسال مسوولان بیش از پیش ما را همراهی و حمایت کنند. وقتی اسم حمایت میآید همه فکر میکنند منظورمان حمایت مالی است. طبیعی است که رشته پرهزینهای مثل تیراندازی نیاز به حمایت مالی دارد، اما منظور من از حمایت فقط حمایت مالی نیست، بلکه حمایت غیرمالی را هم شامل میشود. منظورم این است که ورزشکار را از نظر روحی و انگیزشی هم حمایت کنند تا به حضور و همراهیشان دلگرم باشیم. برای موفقیت به هر دوی اینها نیاز داریم.
در سه ماه گذشته بهعنوان تنها ورزشکار تیراندازی که سهمیه حضور در المپیک را کسب کرده، چه حمایت ویژهای از تو شده است؟
اتفاق خاصی تا امروز نیفتاده است. من اهل گلایه از مسوولان نیستم. اگر موردی باشد هم به مربیام خانم هاشمی میگویم و ایشان واسط من با فدراسیون یا دیگر مسوولان هستند، اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم کار ویژهای برای من نشده است و شرایط برابری با دیگران دارم. البته میدانم فدراسیون منتظر است تعداد سهمیهها بیشتر شود و برنامهریزیهای خاصی دارد، اما در این سه ماه که من تنها سهمیهدار تیراندازی ایران در المپیک هستم کار خاصی برایم انجام نشده است.
همیشه چهره قوی و خندانی داشتهای و با آرامش و بدون حاشیه در مسابقات حاضر میشوی. روند ذهنی که داری چگونه است؟
من در تمام مسابقههایم همیشه فکر میکنم این آخرین مسابقه من است و باید هرچه در چنته دارم بگذارم و از آخرین فرصت زندگیام استفاده کنم. تا امروز هیچ مسابقهای برای من معمولی نبوده و جنبه تدارکاتی نداشته.
همیشه تلاش کردهام بهترین خودم باشم و با تلاش و تمرین به این توانایی رسیدهام. یک روز به این باور رسیدم که در درونم چنین چیزی وجود دارد و سعی کردم روی آن متمرکز شوم. البته مادر و پدرم نیز برای رسیدن به این شخصیت سهم زیادی داشتهاند. از کودکی من را تشویق کردند کاری که شروع میکنم را با کیفیت و جدیت ادامه دهم. بچه که بودم دلم میخواست کارهای قدرتمندانه و هیجانانگیز انجام دهم. خیلی اهل درس و کتاب نبودم و دور و برم ماشین و تفنگ اسباببازی بود. همبازیهایم کمتر از دختران بودند و روحیهام جنگنده بود. در همان دوران بود که یک روز همراه مادرم که مربی تیراندازی است به سالن رفتم و با نخستین شلیک فهمیدم به تیراندازی علاقهمندم، اما هیچوقت فکر نمیکردم روزی ورزشکار حرفهای تیراندازی شوم و تا المپیک پیش بروم!
از نگاه بیرونی بهنظر میآید تیراندازی ورزش کمهیجانی است.
بله، اکثر مردم این تصور را دارند، اما درست نیست. غالبا هیجان را در جیغ زدن و تحرک میدانند اما از نظر من این تعریف مطلق هیجان نیست. هیجان تیراندازی بسیار بالا است. برای هر شلیک هیجان و استرس زیادی به ورزشکار وارد میشود و وقتی به هدف بزنی یا با فاصله میلیمتری بهتر از رقیبانت شلیک کنی، حتی شاید بیشتر از خیلی از ورزشها هیجانزده شوی. باید این ورزش را انجام دهید تا دقیقا حرف مرا متوجه شوید و آن وقت حتما تایید خواهید کرد.
برخی دختران علاقهمند به ورزش فکر میکنند حتما باید به شهرهای بزرگ یا تهران بیایند تا بتوانند ورزشکار حرفهای شوند. امکانات پیشرفت را فقط در تهران میبینند. تو بهعنوان کسی که از شهرستان به تیم ملی و المپیک رسیدی چه نقشه راهی داشتهای؟
اینکه آدم کجا زندگی کند واقعا دورترین ویژگی در کسب موفقیت است. بهنظر من داشتن هدف، علاقه و تلاش سه فاکتوری است که یک نفر را به موفقیت میرساند؛ حالا هرجا که میخواهد زندگی کند. من واقعا مسیر سختی را طی کردم تا امروز به این جایگاه رسیدم. گاهی امکانات حال حاضر را با ۹سال پیش که خودم تیراندازی را شروع کردم مقایسه میکنم و میبینم چقدر همهچیز برای افراد مبتدی بهتر شده است. علاقه و تلاش خیلی مهم است. خیلیها ممکن است بهترین امکانات را داشته باشند، اما قطعا بدون علاقه و تلاش به نتیجه نمیرسند و برعکس!
در این سالها چقدر توانستی در بین زنان بیرجندی اثربخش باشی تا به سمت ورزش بیایند؟
امیدوارم توانسته باشم قدمی بردارم. مادرم که در باشگاه تیراندازی مربی است میگوید هر بار که من مدالی میگیرم تعداد دخترانی که برای فعالیت در تیراندازی و ثبتنام در کلاسها میآیند، بیشتر میشود. اگر توانسته باشم انگیزهای در میان دختران ایران و بخصوص دختران شهرم بیرجند ایجاد کنم واقعا خوشحالم.
شرایط در تهران و دیگر شهرها چگونه است؟ مردم کوچه و خیابان چقدر تو را میشناسند؟ اصلا شهرت را دوست داری؟
در بیرجند که همه مرا میشناسند و همیشه لطف داشتهاند. در تهران و دیگر شهرها هم خیلی پیش آمده که بشناسند. شهرت هم خوب است و هم بد. بهنظرم حدود هر چیزی رعایت شود خوب است.
برخی بر این باورند که تیراندازی ورزش گرانی است و فقط پولدارها میتوانند آن را انجام دهند. چقدر با این نظر موافقی؟
در پرهزینه بودن تیراندازی که شکی نیست اما باز هم همان بحث علاقه و تلاش مطرح است. همیشه در زمانهایی که هزینهها زیاد میشود با خودم میگویم مگر آدم چندبار زندگی میکند؟ پس لازم است اگر هدفی داریم برایش هزینه کنیم. از خرجهای دیگر کم و روی هدفمان تمرکز کنیم. قبول دارم شاید خیلیها وقتی میشنوند ما که عضو تیم ملی هستیم از هزینهها گلایه میکنیم، پس اوضاع برای یک مبتدی ترسناک است! اما من اعتقاد دارم برای رسیدن به خواستههایمان باید بجنگیم و بهخاطر مسائل مالی نباید از رویاهایمان بگذریم.
شرایط مالی و درآمدی تو بهعنوان کسی که بهترین ایران است، دوبار سهمیه المپیک گرفته و در مسابقات آسیایی و جهانی مدالآور و درخشان بوده چگونه است؟
وضعیت مالی خاصی ندارم. حداقل دو سال است که هیچ حقوقی از فدراسیون نگرفتهام. حقوق المپیکیها هم فکر کنم از این ماه قرار است پرداخت شود. تا امروز که چیزی پرداخت نشده. اسپانسری هم ندارم که هزینههایم را تامین کند. فصل گذشته قراردادم در لیگ برتر ۸میلیون تومان بود که واقعا کفاف هیچچیز را نمیدهد. هفته قبل که از تهران به بیرجند آمدم بلیت هواپیما ۶۸۰ هزار تومان بود. حالا دیگر خودتان تصور کنید با این هزینهها شرایط چگونه است... اگر حمایت پدر و مادرم نبود عملا نمیدانم چه اتفاقی میافتاد.
بارها عنوان شده تیراندازی از جمله رشتههایی است که تبعیض بین مردان و زنان در آن وجود ندارد و شاید حتی شرایط زنان از نظر توجه بهتر از مردان باشد. با این موضوع موافقی؟
شرایط تمرینی رشته ما با بسیاری از رشتههای ورزشی متفاوت است. ما معمولا یک سرمربی مشترک در تیم ملی داریم. دختران و پسران در یک سالن تمرین میکنیم و این موضوع باعث شده شرایط برابر بهنظر بیاید. اگر گاهی در مسابقات تعداد زنان اعزامی بیشتر از مردان بوده هم به رکوردها بازمیگردد و اینکه زنان در نتیجهگیری موفقتر بودهاند و در اعزامها تعداد نفرات بیشتری داشتهاند. من تبعیضی به سمت زنان ندیدهام، اما باید بگویم در همین لیگ تیراندازی که من ۸میلیون میگیرم، قرارداد پسران حداقل دوبرابر است.
تقریبا همه میدانند تیراندازان ایران بدون فشنگ تمرین میکنند و مساله نبود فشنگ کافی همیشه وجود داشته، اما با این تفاوتها سهمیه المپیک را گرفتهای. چطور ممکن است در رقابتی نابرابر پیروز میشوید؟
شاید دلیل اصلی این است که آدم در سختی و کمبودها تلاش بیشتری برای رشد و موفقیت میکند. رقبای من روزانه ۳۰۰ تیر میزنند و من در بهترین حالت هفتهای ۵۰ تیر. مثلا تصور کنید یک والیبالیست برای تمرین توپ نداشته باشد! شرایط ما هم همینقدر سخت است. بچههای تیراندازی واقعا با سختی تمرین میکنند. در مسابقات المپیک ریو وقتی به رقبایم میگفتم ما بدون فشنگ تمرین میکنیم باورشان نمیشد و میگفتند حتما شوخی میکنید. از نظر من این اتفاق شگفتانگیز و ارزشمند است که بچههای تیراندازی ایران با وجود همچین شرایطی باز هم در مسابقات پابهپای رقبا راهی فینال میشوند و روی سکو میروند. به هر مسابقهای که اعزام میشویم، در روزهای باقیمانده تا مسابقه سعی میکنیم نهایت استفاده را از شرایط داشته باشیم. به هر حال شرایط تمرین با فشنگ و بدون فشنگ واقعا متفاوت است اما راهی جز تلاش نداریم و گاهی فکر میکنم انگار همه خیالشان راحت شده که اینها بدون فشنگ هم میروند و نتیجه میگیرند.
به چهره خندان و همیشه آرامت نمیآید اما حتما تو هم مثل تمام همسن و سالهایت روزهای ناامیدی و خستگی داشتهای. چه راهی برای رد شدن از این روزها داری؟
بارها ناامید و ناراحت شدهام. هربار که پس از ماهها تلاش نتوانستهام در مسابقه نتیجه بگیرم به اوج ناامیدی رسیدهام و خستگی در تنم مانده. رشته تیراندازی غیرقابل پیشبینی است. ۱۵۰نفر با هم رقابت میکنند تا به ۳ مدال برسند. ۲۰۰نفر در کنار هم میجنگند که به ۲سهمیه المپیک برسند و این شرایط را خیلی سخت میکند. تصور کنید پس از ماهها تمرین به روز مسابقه رسیدید و با فاصله میلیمتری نتیجه نگرفتهاید. حالا باید مجددا دو ماه از اول تلاش کنید و خودتان را به مسابقه بعدی برسانید. طبیعی است که شرایط سختی است و هر کسی نمیتواند پس از هر شکست دوباره از نو تلاش کند و این رویه را پیدرپی به انجام برساند. من همیشه سعی کردهام خودم را خیلی زود از این حال بیرون بکشم. «لازلو» سرمربی قبلی تیم ملی به من آموخت سکه دو رو دارد. همیشه روی خوش ماجرا نیست. یکبار ۱۰۰ میشوم و یکبار یک و باید توان گذران هر دو شرایط را داشته باشم.
رفتن لازلو و تغییرات در کادر فنی در ماههای اخیر را چطور میبینی؟
تیراندازی ایران از لازلو چیزهای زیادی یاد گرفت و اثراتش تا سالها خواهد بود. در حال حاضر خانم هاشمی مربی ما هستند که خدا را شکر هیچ مشکلی با بازگشت ایشان وجود ندارد. خانم هاشمی سالها مربی من بودهاند و شناخت خوبی نسبت به من دارند. بهجز اینکه مربی من هستند، روانشناس خوبی هم برایم من به حساب میآیند.
در صفحه شخصیات عکسهایی از کارهای بافتنی و قلاببافی هم داری؛ از آن هنرهایی که انگار دختران ورزشکار زیاد دنبالش نیستند.
من از بچگی عاشق کارهای هنری بودم. کلاس نقاشی میرفتم و بافتنی را هم دوست داشتم. ذهنم را متمرکز میکند و بهعنوان علاقه در زمانهای بیکاری انجام میدهم.
شاید خیلی از دختران همسن و سالت در عمرشان هنوز فرصت سفر خارجی را نداشتهاند اما تو بهواسطه شغلت به سفرهای زیادی رفتهای. فکر میکنی این موضوع چقدر بر جهانبینیات اثر گذاشته و اصلا به چشم یک اتفاق ویژه به آن نگاه کردهای؟
من از بچگی آرزو داشتم خلبان شوم. دلیلش هم این بود که بتوانم به کشورهای مختلف دنیا سفر کنم. خلبان نشدم و تیراندازم اما رویایم برآورده شده و به چیزی که میخواستم رسیدهام. ما در جریان اعزامها خیلی درگیر مسابقات و تمرین هستیم اما همیشه تلاش میکنم به سفرم فکر کنم و جغرافیای جدید اطرافم را به چشم مسافر تماشا کنم.
به سه سال پیش و روزهای المپیک ریو برویم. دو سال پس از مدال طلای بازیهای آسیایی اینچئون خیلیها برایت شانس کسب مدال در المپیک ۲۰۱۶ را قایل بودند، اما از رسیدن به سکو باز ماندی.
شاید یکی از مهمترین دلایلی که نتوانستم به مدال برسم، همین «خیلیها» بودند. من توانسته بودم در بازیهای آسیایی در تفنگ بادی مدال طلا بگیرم و رکورد خوبی داشتم، اما در المپیک نتوانستم خودم باشم. استرس زیادی را تحمل میکردم. روز مسابقه همه مسوولان به سالن آمده بودند. از روزهای قبل مدام درباره نتیجه گرفتن من حرف میزدند و این مرا تحت فشار قرار میداد و تمرکزم را بههم میریخت و در پایان هم مانع موفقیتام شد. در همان ریو یک هفته بعد از مسابقه تفنگ بادی، با آرامش خودم را برای مسابقه تفنگ خفیف آماده کردم؛ رشتهای که دو سال بیشتر روی آن کار نکرده بودم و کسی هم توقع مدال یا حتی صعود به فینال را نداشت. بدون استرس و تحمل فشار از سوی اطرافیان مسابقه دادم و به فینال صعود کردم و در فینال به کمتجربگی خودم باختم.
حالا برای توکیو چه برنامهای داری؟
مهمترین تصمیم و برنامهام این است که به حرف دیگران توجه نکنم. از یک هفته قبل از مسابقه گوشم را به روی هر حرفی میبندم و تمام تمرکزم را جمع میکنم تا بتوانم به هدفم برسم.
تا به حال به مدیریت در تیراندازی، رییس فدراسیون شدن یا مربیگری هم فکر کردهای؟
خیلی جدی فکر نکردهام اما بدم نمیآید. در حال حاضر زمان تمرکز روی این موضوعات را ندارم. این موضوعات مربوط به آینده است و الان خیلی زود است که وارد این فکرها شوم.
شکوفه موسوی
- 10
- 1