فرجام خونین برق طلا!

خانواده خانم معلم در ازای دریافت دیه از مجازات مرگ این قاتل گذشت کردند. پنجم فروردین سال ۹۱ ، ماموران پلیس پیشوا از  کشته شدن یک زن ۶۵ساله به نام سکینه که معلم بازنشسته بود  مطلع شدند. ماموران وقتی پای در صحنه قتل گذاشتند با بررسی های میدانی دریافتند این زن  که پس از مرگ شوهرش به تنهایی در آپارتمان شخصی اش زندگی می کرد به احتمال زیاد قربانی سرقت طلاهایش شده است. همین موضوع کافی بود تا تیم جنایی پلیس وارد عمل شود ودر نخستین گام از تحقیقات به پرس و جو از همسایه ها پرداخت. 

مرد همسایه گفت: شبی که سکینه کشته شد پسر همسایه به نام یاسر را دیدم که یک ساک در دست داشت و در حالی‌که پریشان بود  از آپارتمانشان  که روبه روی خانه سکینه  است  خارج شد.من همان شب به رفتارهای او مشکوک شدم.   با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد ردیابی یاسر آغاز شد اما این پسر همزمان با کشته شدن زن همسایه فراری شده بود. یاسر تحت تعقیب قرار گرفت و هنوز یک هفته از این جنایت نگذشته بود که  پسر ۱۹ ساله در  ویلای عمه اش واقع در چالوس بازداشت شد و لب به اعتراف گشود. 

یاسر گفت: چندین بار زن همسایه را در راه پله ها دیده بودم. برق طلا و جواهراتش مرا وسوسه کرده بود و  چون می دانستم او معلم بازنشسته است و جواهرات زیادی در خانه اش دارد   برای سرقت نقشه کشیدم. او بعد از مرگ شوهرش به تنهایی زندگی می کرد و همین باعث شد تصمیم به سرقت من جدی تر شود. وی ادامه داد: آن شب خانواده ام برای عید دیدنی به خانه یکی از بستگانمان رفته بودند. دندان درد داشتم و برای تسکین درد مشروب خوردم. چند دقیقه بعد  یکی از دوستانم با من تماس گرفت و مرا به خانه اش دعوت کرد   به آن‌جا رفتم و بار دیگر با دوستم مشروب خوردیم.دل و جرئتم به خاطر مصرف مشروب بیشتر شده بود به همین دلیل  همان شب تصمیم گرفتم نقشه سرقت را عملی کنم. نقاب به صورتم زدم و از بالکن وارد خانه زن همسایه شدم.

پیرزن  مشغول تماشای تلویزیون بود که به محض روبه رو شدن با من فریاد کشید. او به سوی من حمله کرد و می خواست نقاب را از روی صورتم بردارد که مقاومت کردم. همان موقع  نقاب پاره شد. من که می دانستم زن همسایه مرا شناخته است از ترسم با چاقویی که همراه داشتم به او چند ضربه زدم. سپس  از او خواستم تا جای طلا و جواهراتش را به من بگوید. او گفت طلاها را در داخل فر پنهان کرده است. من طلاها را برداشتم .می خواستم از خانه خارج شوم که صدای ناله پیرزن را شنیدم. به همین خاطر از ترس این‌که زنده بماند و مرا لو دهد  موقع خروج از خانه با یک گلدان چند ضربه  به سرش کوبیدم. یاسر در ادامه گفت: وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم کاپشنم را جا گذاشته ام. به همین خاطر بار دیگر به خانه پیرزن برگشتم و کاپشنم را برداشتم. چند روز بعد طلاها را حدود ۶۰ میلیون تومان فروختم و به ویلای عمه ام رفتم  که  دستگیر شدم.

قصاص

یاسر بعد از صدور کیفرخواست در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیای دم به قصاص به سه سال زندان و ۱۵۴ضربه شلاق  محکوم شد.  این رای در شعبه اول دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و مهر تایید خورد .

کسب رضایت اولیای دم

در حالی که یاسر در یک قدمی چوبه دار قرار گرفته بود توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد. بنابه این گزارش، قرار است یاسر به زودی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.