میگوید به بلیت آدمها احتیاجی ندارد و استدلال میکند اگر یک بازیگر طرفدارهایش را از دست بدهد دیگر کسی برای تماشای فیلمهای او بلیت نمیخرد، اگر یک موزیسین هوادارانش را از دست بدهد، کسی به کنسرتش نمیرود. ولی زندگی نقاش، اینطور نیست. «در هنرهای تجسمی هر قدر هم معروف باشی، بهاندازه یک بازیگر معمولی سینما شناخته نمیشوی». «افشین پیرهاشمی» سالهاست انزوایی خودخواسته پیشه کرده. زنان هراسناک و معترض او، گاه با ماسکهایی بر چهره اعتراضشان را نشان میدهند.
پیرهاشمی هنرمندی است که پیچیدگیهای زندگی روزمره مدرن ایران را از طریق پرترههای عکسنمایانه و واقعگرایانه که اغلب در حواشی خود به ترکیبات اکسپرسیونیستی و به تابلوهایی دراماتیک بدل میشوند، مورد آزمایش قرار میدهد. او تحتتأثیر نقش زن در جامعه معاصر ایران و ارتباطاتش با جهان بیرون است و با ورود به ابعاد فیزیولوژیک ایران معاصر، در جستوجوی تبیین و تصویر قدرتی است که از طریق فضاهای جنسیتی قادر به بروز هستند. نخستین آثار بهنمایشدرآمده پیرهاشمی سال ۱۳۷۰ دیده شد و این هنرمند ٤٣ساله متولد ارومیه، پس از آن به فعالیت هنری خود در تهران ادامه داد. سال ۱۳۸۲ در ششمین دوسالانه نقاشی تهران جایزه برگزیده هیئت داوران و نیز جایزه بهترین اثر را به انتخاب آرای تماشاگران از آن خود کرد.
یک سال بعد، جایزه اثر متفاوت دوسالانه پکن را به خود اختصاص داد؛ جایزهای که بهگفته خودش، مقدمات ورود او را به نمایشگاهها و حراجهای خارجی فراهم کرد. آثار پیرهاشمی سراسر رمز و راز است. زنان، موضوع اصلی آثارش را تشکیل میدهند. او به نمایش دغدغههای درونی آدمهای امروز علاقه دارد و نقاشیهای سیاهوسفید یا رنگیاش با قدرت به انسان خیره میشوند و مخاطب را مبهوت میکنند. زنان جسور تابلوهای او، گاه کنار پرسوناژهای سینمایی مانند مارلون براندو و آل پاچینو به تصویر کشیده شدهاند. اما موضوع مهمتری که در کار این نقاش بازتاب داشته، تحولات اخیر در خاورمیانه و خصوصا نبرد مردم «کوبانی» با گروهک داعش است. ایستادگی کوبانی موضوع چند تابلوي بزرگ او به نامهای «در یک آن»، «کوبانی» و «سوریه» (هرسه ٢٠١٤) شده است.
پیرهاشمی در این تابلوها به زنان مبارز کوبانی ادای احترام میکند. جدا از دریافت جایزه متفاوت دوسالانه پکن در سال ۲۰۰۴، حضور در فهرست ۵۰۰ هنرمند برتر سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ و کسب دو رکورد نیممیلیوندلاری در حراج «کریستیز»، از او چهرهای خبرساز در هنر معاصر ایران ساخته است. اخیرا در حراج «فیلیپس» لندن، نامش بهعنوان تنها هنرمند ایرانی در کنار نامهایی مانند ژوزف بویز، گرهارد ریشتر، اندی وارهول، دیمن هرست، ویکتور وازارلی، دیهگو ژاکومتی، آرمان، فرانتز کلاین، سیدنی شرمن و... قرار گرفت و اثری از او در این حراج چکش خورد؛ هرچند به گفته خود نقشی در حضور این اثر در این حراج نداشته و از مجموعهای ایتالیایی به لندن فرستاده شده است. پيرهاشمی از پنج سال قبل با گالری «ایام» دوبی کار میکند و نمایشگاه اخیرش با عنوان House of Cards (خانه پوشالی) بهخاطر تعریضهای سیاسیاش به کاخ سفید و یادآوری سریال آمریکایی به همین نام درباره رقابتهای سیاسی این کشور، حاشیههایی را رقم زد، هرچند این نقاش برداشت سیاسی از کارهایش را رد میکند.
بهتازگی در حراج «فیلیپس» لندن، نامتان را بهعنوان تنها هنرمند ایرانی در کنار نامهایی مانند ژوزف بویز، گرهارد ریشتر، اندی وارهول، دیمن هرست، ویکتور وازارلی، دیهگو ژاکومتی و... دیدیم. قرارگرفتن نامتان کنار این نامها برایتان چه مفهومی داشت؟
خیلی افتخار میکنم؛ چون تا چند سال پیش درباره آنها درس میخواندم. برایم باورنکردنی بود که اسمم کنار این اسمها باشد. این اتفاق بعد از برگزیدهشدنم در بیینال چین، همانقدرعجیب و خوشحالکننده بود و امیدوارم مثل بیینال چین که اتفاقهای خوبی برایم رقم خورد، این اتفاقهای خوب تکرار شود.
این روزها هنرمندبودن در مفهوم بینالمللی در مسئله بازاریابی، نشان تجاری شخص محسوب میشود. هنرمندان بسیاری هستند که به نحوه بازاریابی هنر معاصر در جهان امروز معترضاند؛ بیشتر شکایت آنان درباره شبکه انحصارطلبانه معدود صاحبان گالری، سرمایهگذاران و مدیران اجرائی بانفوذی است که در عرصه هنر بینالملل نقشی پررنگ دارند. در نهایت، دستگاه تبلیغاتی منعکسکننده استراتژیهای سرمایهگذاری یا سیاستهای منطقهای است که عملا هیچ ارتباطی به هنر ندارند. هنرمندانی که داخل این شبکه فعالیت میکنند، در واقع به مجموعهای از نشانههای تجاری تبدیل میشوند؛ نامهای تجاری مانند جف کونز، دیمن هرست، سیندی شرمن و... . از نظر شما، هنرمندبودن در اساسیترین مفهوم آن، به چه معناست؟ تبدیلشدن به هرست، شرمن و کونز؟ آیا اینها فضیلت است؟
مبحث مهمی که وجود دارد، این است که نوعی برخورد دوگانه در این زمینه به چشم میخورد؛ از یک طرف، هنر مثل چیزهای دیگر، دست سرمایهداران است؛ اما منتقدان به تعبیر شما شبکه انحصارطلبانه صاحبان گالری و سرمایهگذاران از یک طرف از سرمایهداران پولدار بدشان میآید و از طرف دیگر میخواهند همین افراد از آنها حمایت کنند. به نظرتان شدنی است؟
اما همه الزاما این دید را ندارند... .
گروه دیگری ندیدهام. به نظرم مشکل اینها درنگاهشان است که در جامعه ما متأسفانه خیلی گسترش یافته است؛ یعنی دیدشان نسبت به افراد سرمایهدار منفی است؛ بااینحال، انتظار دارند همین سرمایهدارها از آنها حمایت کنند!
اما بسیاری از آنها نگاهی انتقادی به این ماجرا دارند و خاستگاه پرسشگری آنها شخصی نیست... .
پاسخ من همین است که صحبت بر سر یکسری اسم است که دنیای سرمایهداری آن اسمها را مطرح کرده. هنرمندان معترضی که من دیدهام، حالتشان اینطور است که در مقابل آدمهای سرمایهداری که آنها را مطرح کردهاند، گارد میگیرند. پس آدمهای سرمایهدار هم نمیتوانند با این افراد کار کنند. بعد هم فقط دورزدن میماند.
یکی از دگرگونیهای اساسی و مخرب در هنر این دوران، تجاریشدن و تجاریکردن مسئله هنر است که از نتایج جهانیشدن اقتصادی و همچنین جهانیشدن فرهنگی است. به واسطه کسب دو رکورد نیممیلیوندلاری در حراج کریستیز دوبی، شما را به این جریان منتسب میکنند. چه واکنشی به این موضوع دارید؟
اقتصاد در همه چیز گسترش پیدا میکند و مختص هنر نیست. در همه زمینهها پیشرفت سرمایهداری به اقتصاد ربط دارد. این ربطداشتن، از نظر شما بد است؟ اگر هم ربط نداشته باشند، پیشرفت و توسعه با اقتصاد همراه است.
درباره مافیای هنر چه میگویید؟
شما با کسی صحبت میکنید که زمانی در فضایی بوده و پنج سال است آن فضا را ترک کرده است. من پنج سال است با یک گالری غیرایرانی متعهدانه کار میکنم. شنیدهام مایکل جها، مدیر بخش خاورمیانه کریستیز، از یک هنرمند ایرانی نام میبرد که من هستم و میگوید او تنها آرتیست ایرانی است که به شکل مستمر پنج سال است با یک گالری کار میکند. دوام این همکاری خیلی برای آنها مهم است. هنرمندان ما میخواهند با جایی کار کنند که آنجا سود باشد. هنرمندانی داریم که با چند گالری کار میکنند و معتبر هم هستند؛ اما روش من با آنها متفاوت است و الان در این فضا هستم. تخصص و فکرم بعد از پنج سال در فضای حرفهای قرار دارد و درباره این پنج، شش سال میتوانم صحبت کنم. زوم شما روی دورهای از هنر است که پول زیاد بود.
الان این پول در هنر نیست؟
به نظرم بههیچوجه آنطور نیست. موجی بود که خوابید و خیلی از هنرمندان از آن موج استفاده کردند و خیلیها هم استفاده نکردند. اگر نمیتوانم پاسخ این سؤال را آنطورکه مایل هستید، بدهم، به خاطر این است که در جریانش نیستم. من میتوانم درباره آرتیست، گالریدار و حرفهایکارکردن خیلی صحبت کنم؛ چون پنج سال است که این کار را میکنم. آنچه شما میگویید، مربوط به سالهای قبل است و الان اقتصاد هنر خاورمیانه به دلیل اینکه قیمت نفت به کمتر از نصف رسیده، خوابیده است؛ چون اقتصاد خاورمیانه خیلی به نفت وابسته است و همینطور مسائل تروریستی و فضای حاکم بر خاورمیانه نیز به نظرم هنر خاورمیانه را خوابانده است.
بیان کردید یک عده هستند که اگر از طرف سرمایهدارها و صاحبان گالریها حمایت شوند، اعتراضی ندارند؛ اما عدهای هستند که خودشان آرتیست نیستند و از باندبازی، پروپاگاندا و انحصارطلبیها شکایت دارند و میگویند اینها هنر را به بیراهه برده است... .
من پنج سال است با گالریهای ایران کار نمیکنم و به صورت حرفهای با یک گالری خارجی قرارداد دارم. مطمئنم ایران فرقی با جاهای مختلف دنیا ندارد و در همه جای دنیا یکسری سرمایهدار از طریق یکسری تشکل سازمانیافته که در ایران «مافیا» نامیده میشوند، کارها را جلوتر میبرند... .
اجازه دهید درباره خودتان صحبت کنیم. رکوردهایی که شما کسب کردهاید مهم است ولی شما را به همین جریان منتسب میکنند... .
این رکوردها مربوط به هفت، هشت سال قبل است.
اما از آن مدت تاکنون این ذهنیت درباره شما عوض نشده... .
همان پنج سال پیش که آقای خالد صمعاوی، مدیر گالری ایام، به ایران آمد همین صحبتها را با من کرد. تمام سیاستش بر این اساس بود که کارهای هنرمندان را براساس ارزش هنری قیمتگذاری کند؛ نه براساس اینکه در حراج چه قیمتی دارند.
چرا همزمان با همکاریتان با گالری «ایام» حضورتان در حراجهای دوبی و تهران کمرنگ شد؟
چون مدیر گالری ایام اینطور فکر میکند. آن راه اشتباه بود. اولین صحبتهایش با من این بود که تو حیفی و همینطوری هم کارت ارزنده است و من میتوانم به تو کمک کنم به شرط اینکه از این داستانها چشم بپوشی. من هم این کار را کردهام و الان پنج سال از آن زمان گذشته. در این پنج سال نهتنها از آن آدمها خبری نیست، بلکه در سه حراج کار من فروش نرفته است.
این اتفاقها بر زندگی هنری شما اثری گذاشته است؟
اثر خوبی گذاشته؛ چون چیزی را که گالری میخواست توانستیم با هم انجام دهیم.
از این تصمیم پشیمان نیستید؟
خیلی خوشحالم، ممکن است پول زیادی از دست داده باشم مخصوصا پول ایران را؛ اما در حراج آخر کار من از کجا سر درآورده؟ کارکردن با گالری «ایام» مزیتهای زیادی داشت. حراج اخیر «فیلیپس» یک هیئت ژوری داشت که بهانه صحبت من با شما شد، این هیئت معیارهایی داشتند. طبق آن معیارها مطمئن باشید من در بین هنرمندان ایرانی رتبه خوبی دارم چون تنها آرتیستی هستم که پنج سال است با یک گالری بینالمللی کار میکنم. سیاست این گالری از ابتدا این بود که یکسری کلکتور پشت یک آرتیست جوان هستند و اینها باید محو شوند. شاید در جاهایی در ایران محو نشده باشد اما در جاهای حرفهای محو شده است. یعنی گالری ایام به صورت اساسی در این مورد کار کرده و من هم راضی بودم و خیلی بابت این همکاری خوشحال هستم. تفکرات شما با مدیر گالری ایام یکی است!
در خاطرم هست زمانی گفتید باندبازی و مافیای هنر محصول هرچه باشد بالاخره هست و تثبیت شده. ولی برخی این باندبازیها و گسترش چتر سرمایه را روی هنر، نوعی آسیب فرهنگی میدانند؛ از زمانی که «پول» وارد هنر شد، ساحت هنر آلودگی پیدا کرد و منافع اکثریت جامعه به نفع مصالح اقلیت نادیده گرفته شد... .
الان نظرتان عوض شده؟
گفتم اگر باندبازی بوده، کارش را میکند؛ همان موقع هم گفتهام ایرانیها به هر ساختاری که چند نفر با هم جمع شوند و هدفی داشته باشند سریع نام مافیا میدهند. مافیا برای چیزهایی مثل قاچاق مواد مخدر است که در آن میلیاردها دلار پول در گردش است. در کل هنر ما مگر چقدر گردش مالی هست که بگوییم مافیا هم وجود دارد؟ خیلی کم است.
از بُعد هنری گفته میشود این حراجها روی نگاه هنرمندان اثر گذاشته و هنرمندان به سمت هنر بازاری رفتهاند تا پول بیشتری به دست بیاورند. بهخصوص هنرمندان جوانی که مثلا در جایگاه ٢٠ سال قبل شما هستند. از همه مهمتر این فضا به حذف هنرمندان مستعد جوان و به حاشیهرفتن و گهگاه مهاجرتشان انجامید. نظرتان دراینباره چیست؟
اینها بستگی به بسترهای فرهنگی، دانشگاه و آموزشی یا استعدادهای شخصیشان دارد. کار اشتباهی میکنند. من سال ٧٦ که در گالری برگ نمایشگاه فیگوراتیو داشتم همه انتزاعی کار میکردند چون مُد بود. طبیعتا من هم باید انتزاعی کار میکردم. آقای مسلمیان یکی از بهترین هنرمندان فیگوراتیو بود. ایشان هم آن سالها انتزاعی کار میکرد اما من فیگوراتیو کار میکردم. شما درباره کسانی صحبت میکنید که ناآگاهانه راه اشتباهی میروند.
اما شاید همه شانس و موقعیت شما را نداشته باشند که یک گالری معتبر با آنها کار کند و وابسته به فضای داخل نباشند. تکلیف آنها چیست؟
این شانس را که به من کادو ندادهاند! شما خودتان چند سال است که کارهای من را دنبال میکنید. همان زمان که آقای خالد با من صحبت کرد اگر کسی دیگر در موقعیت من بود، میگفت بعدا صحبت میکنیم. ضمن اینکه راهنمایی دکتر سمیعآذر بسیار در من تأثیر داشت. الان حدود ٢٠ سال است که کار میکنم و بالاخره آگاهی داشتم و میدانستم این راهها به بنبست میرسد. بنابراین توقعم را کم کردم. شما وقتی با یک گالری خارجی کار میکنید جنس این همکاری مثل ایران نیست. از هر چیز ٥٠ درصد متعلق به گالری است. گالریهای خارجی متکی بر اقتصاد دنیا است و با آن تنظیم میشود. اینطور نیست که تصور کنید هرچه پول بخواهید در اختیارتان قرار میدهند. قانون و مقررات دارد. وقتی من یک قرارداد بینالمللی را امضا میکنم، اگر تخلف کنم، نمیتوانم حتی تا دوبی بروم. آن زمان میدانستم پول و آزادیهای زیادی را از دست میدهم ولی آینده خوبی خواهم داشت. هنوز هم این اعتقاد را دارم. تا الان بهسختی و لذت پنج سال با این گالری همکاری کردهام و الان که صحبت میکنم تصور میکنم اگر همینطور کمتوقع و متعهد کارم را ادامه دهم آینده خیلی بهتری در انتظارم است. روند پیشرفت در نقاشی کند است و یکشبه اتفاق نمیافتد. هنرمندانی که کارم در کنارشان در حراج «فیلیپس» عرضه شده کسانی هستند که من نام آنها را در كتابهاي تاريخ هنر ميخواندم و الان کارم در کنار آنها روی دیوار است. ٢٠ سال طول کشیده تا به این نقطه رسیدهام. هنرمندانی که سمت بازار کار میکنند، میخواهند یکشبه به جایگاهی برسند که اصلا امکان ندارد. در هنر رقابت سختتر است، در نقاشی از همه سختتر. اوضاع اقتصادی هم الان در خاورمیانه خوب نیست و تقریبا غیرممکن است الان با تبلیغات و پروپاگاندا و از طریق یک حراج بتوان کسی را مطرح کرد.
در نقاشیهای اخیرتان که در گالری ایام دوبی به نمایش گذاشتید به نقش مسلط مدیا در دوران امروز پرداختهاید. از کدام موضع بر این مسئله اصرار دارید که مدیا میتواند دیدگاههای جهانی را شکل دهد؟
من کارهایم را به گالری دادهام و آنها متنی نوشتهاند. اینکه درباره من نوشتهاند، نمیدانم چیست اما داستان «خانه پوشالی» (مجموعه اخیرم)، چیزی بود که ذهنم را مشغول کرده بود. من به ٢٠، ٣٠ سال پیش فکر میکنم که زندگیها چطور بود. الان همه آدمها همینطور هستند. همه داستان دارند، فکر میکنند، سیاست دارند. مثل قدیم نیست که زندگی ساده باشد. در این کارها من روی آمریکا و کاخ سفید خیلی زوم نداشتم، بیشتر روی آن اسم زوم داشتم که میبینم همه اطراف من چنین کیفیتی را دارد... .
المانهایی که به کار بردهاید تداعیکننده یک کار سیاسی است... .
تنها بخش سیاسیاش این است که ما از کودکی با تمایلات ضدآمریکایی بزرگ شدهایم. از بچگی «مرگ بر آمریکا» در ما ریشه داشته. مخصوصا این روزها که فکر نمیکنم کسی را پیدا کنید که ضدآمریکایی نباشد.
به طور مشخص منظورتان رویکارآمدن ترامپ است؟
این کارها مال قبل از انتخاب ترامپ است. اما خیلیها میگفتند کارها ضدآمریکایی است. حتی کاری که کردم با هیچ روزنامهای صحبت نکردم. چون در ایران زندگی میکنم، گالریام هم اصالتا سوریهای هستند و دوبی هم کشور خاصی است. نخواستیم به ضدآمریکاییبودن و سیاست بپردازیم اما همه مثل شما درباره ضدآمریکاییبودن کارها صحبت میکنند. مخصوصا اینکه بودن ترامپ این داستان را خیلی داغ کرد و خیلی از مردم از این خوانش ضدآمریکایی لذت میبردند. به نوعی تفکرات من و اسم نمایشگاه با آمدن ترامپ همزمان شد و فضای جالبی ایجاد کرد.
فضای ضدترامپ در ایران هم به نوعی اشتراک با سایر نقاط جهان رسیده و انتقادها به او جهانی شده... .
آخرین کارم مال زمانی بود که آقای ترامپ انتخاب نشده بود و اوباما میگفت اگر ترامپ رئیسجمهور شود ستونهای کاخ سفید طلا میشود و اینجا استخر خانمها میشود. آخرین کار من همزمان با شروع انتخابات تمام شد.
١٠، ١٥ سال قبل شما به همراه عدهاي از نقاشان ایرانی به آمریکا رفتید. درست است؟
١٠ سال قبل بود.
با وزیر امور خارجه آمریکا هم دیدار کردید.
بله، خانم رایس بودند.
آن زمان هم همین نگاه سیاسی را که در نقاشیهایتان دارید، داشتید؟
این ذهنیتِ سه، چهار سال اخیر است. آن زمان من چنین ذهنیتهایی نداشتم و در دنیا هم سیاستها به این شکل نبود. درست است که ایران با آمریکا دوستی ندارد اما داستان برجام آن زمان غیرقابل باور بود. چه کسی ١٠ سال قبل فکرش را میکرد که ایران با آمریکا پای میز مذاکره بنشیند؟ اما الان این اتفاق افتاده. کاری ندارم که بهنفع ایران بوده یا نه، اما تا این حد فضا عوض شده. همینقدر همهچیز در مدت ١٠ سال فرق کرده.
به نظر شما جایگاه هنرمندان ایران در هنر جهان چگونه است؟
اگر از من ناراحت نشوند؛ درحالحاضر جایگاهی نداریم. مرحوم آقای کیارستمی جزء اولین کسانی بود که برای هنر ایران جایگاه درست کرد. البته ایران در چند سال اخیر آنقدر در صدر خبرهاست که آدمهای کشورهای دیگر نگاهی میاندازند به اینکه فرهنگ و هنر ایرانیها چگونه است. آنقدر که مدام به خاطر مسائل هستهای نام ایران سر زبانها افتاده، نگاهی هم به هنرمان میاندازند.
در واقع هنر ایران به نوعی زیر سایه سیاست بوده؟
بله؛ ایران کشوری است که الان همه جا به این عنوان شناخته شده که سرسختانه بر سر مواضعش ایستاده؛ از همین رو، همیشه در تیتر خبرهاست. ١٠، ٢٠ سال قبل اینطور نبود؛ اما الان توجه دنیا به ایران بیشتر شده است. در نتیجه کسانی که علاقهمند به هنر هستند، به هنر ایران هم بیشتر توجه میکنند. در دنیا، جایگاه ایران در خاورمیانه خیلی خوب و در حد رتبه اول است. حال ببینید جایگاه هنر خاورمیانه در دنیا در چه حدی است! به نظرم در پایینترین جایگاه است؛ یعنی ما در همه هنرها در خاورمیانه مطمئنا بهترین جایگاه را داریم؛ اما خاورمیانه حرفی برای گفتن در دنیا ندارد.
هنر معاصر در ایران قدمت و قدرت زیادی ندارد. شاید ١٠، ١٥ هنرمند مطرح داشته باشیم؛ ولی این تعداد، خیلی کم است. به هر دلیل یکسری هنرمند اضافه شدهاند؛ اما باید ببینیم چرا بیشتر از این تعداد اضافه نشدهاند. مشکل ما در هنر خاورمیانه بهجز ارزانشدن نفت، این است که هنر خاورمیانه پیر است و جوان خیلی کم داریم. ١٠ آرتیست هم برای یک کشور کم است، چه برسد به کل خاورمیانه. لطفی که گالری ایام به من دارد، به خاطر سن من است که ٤٣ سال دارم؛ اما بین هنرمندان مطرح، جزء جوانترینها هستم. کاش مطرح شدنها خیلی بیشتر بود. سعی میکنم حتی از حیطه خاورمیانه خارج شوم؛ چون هنر خاورمیانه مسن است و ورودی آن به صفر رسیده. در خاورمیانه نمیتوانند جوانها را به دلایلی مطرح و برای آنها نمایشگاه برگزار کنند.
برای شما اینکه چه کسی تابلویتان را میخرد، مهم است یا همه مخاطبان برایتان یکساناند؟
مخاطب با اینکه کار کجا میرود، خیلی متفاوت است. کارهایم که معلوم است کجا میروند؛ بیشتر به کلکسیونهای اروپایی و آمریکایی میروند. در اینکه کار کجا میرود، من دخیل نیستم. برعکس اینکه همه تصور میکنند عربها کارهای فیگوراتیو خریداری میکنند، اینطور نیست. عربها خریدار خط و انتزاع هستند. کارهای من در کلکسیون افراد پولدار آمریکا و اروپا میرود. الان بیش از ١٢ سال است که در ایران نمایشگاه نگذاشتهام. خیلی دوست داشتم نمایشگاه آخرم به جای دوبی در ایران بود.
این امر ارتباط شما را با داخل قطع نمیکند؟ شما برخلاف خیلیها که اغلب در اروپا و آمریکا ساکن هستند، در ایران ماندهاید... .
خیلی هم بیارتباط نیستم و میتوانم خیلی از اطلاعات را از اینترنت بگیرم و مهمتر اینکه، خودم هم در تهران زندگی میکنم.
با هنرمندان داخل کشور گفتوگوی هنری دارید؟
بههرحال در اینستاگرام متوجه میشوم چه کسی چه کاری میکند. دلیل ندارد حتما به نمایشگاه بروم و با هنرمندان صحبت کنم. اگر در فیسبوک و اینستاگرام باشید، متوجه اتفاقات داخل شهر میشوید. میتوانم تصویر کارها را در نمایشگاه از طریق اینترنت ببینم. با افراد هنری در داخل ایران رابطهای ندارم؛ اما هر روز سایتها را میبینم و خبر دارم؛ اگرچه دیالوگ و دیدار ندارم.
اختلافاتی که بهتازگی بین ایران و کشورهای خلیجفارس و عربستان رخ داده، در نوع همکاری شما با گالری «ایام» تأثیرگذار نبوده است؟
گالریدار من خودش را اینترنشنال میداند. دو سال اول مشکلاتی وجود داشت؛ ولی به مرور زمان نمیدانم چطور حل شد. خاورمیانه رشد کرده و به نوعی اهالیاش بافرهنگ شدهاند. مثل پنج سال قبل کاری به این ندارند که طرف چه ملیتی دارد. عید که آنجا بودم، احساس کردم تعصباتی که اول بود، دیگر تا آن حد وجود ندارد. هیچ مشکل و گلهای ندارم.
- 20
- 4