
براي بررسي فعاليتهاي انجمن هنرمندان نقاش ايران بايد بيست سالي به عقب برگشت؛ انجمني كه ديماه سال ٧٧ رسميت يافت تا در نخستين فعاليتش در برگزاري بيينالهاي نقاشي با موزه هنرهاي معاصر تهران همكاري كند. اما اين انجمن در طول اين مدت فراز و فرودهاي بسياري را تجربه كرده است؛ فرازوفرودهايي كه بعد از برگزاري چند دوسالانه بعد از پايان كار ششمين دوسالانه نقاشي در سال ٨٢ شروع شد و بعدها با حاشيههايي كه در جريان برگزاري هفتمين دوره اين دوسالانه پيش آمد اين انجمن ترجيح داد تا در برگزاري بيينالها با موزه همكاري نداشته باشد. انجمن نقاشان ايران اما در طول يك سال گذشته ترجيح داده تا در واكنش به اتفاقات حوزه تجسمي شكل ديگري از فعاليت را هم تجربه كند. فعاليتهايي كه معصومه مظفري، رييس اين انجمن در اين گفتوگو تعبير «حضور هوشيارانه در قبال مسائل حوزه تجسمي» را براي آن به كار ميبرد.
اخبار مربوط به واگذاري موزه هنرهاي معاصر تهران در فروردينماه سال گذشته نقطه شروع اين حضور بود. واكنش اين انجمن در كنار چند انجمن ديگر باعث شد تا در نهايت واگذاري اين موزه منتفي شود. اما انجمن نقاشان در طول يك سال گذشته به اتفاقات ديگري هم به همين شكل واكنش نشان داد، از برگزاري نمايشگاه گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران در برلين و رم گرفته تا بحث هيات امنايي شدن موزه. اين اتفاقات بهانهاي بود تا در گفتوگو با معصومه مظفري، رييس انجمن نقاشان ايران به آنها پرداخته شود. گفتوگويي كه از مرور فعاليتهاي انجمن در طول اين سالها شروع شد و در پايان به انتظارات جامعه تجسمي از سيدعباس صالحي، وزير جديد ارشاد رسيد.
به نظر ميرسد دوره اخير رياست شما در انجمن نقاشان نسبت به دوره قبلي كه اين پست را داشتيد دردسر بيشتري داشت؟
بله، خيلي زياد. البته به جاي «درد سر» بهتر است «فعاليت بيشتر» بگذاريم. از طرفي تعداد اعضاي انجمن بيشتر شده و اين امر خود برنامهريزي سنگين و پيچيدهتري را طلب ميكند و از طرف ديگر حضور اجتماعي فعال در عرصه هنرهاي تجسمي است كه هوشياري و دقت، انتقاد درست و ارايه راهكار نياز دارد.
چرا اين تصور وجود دارد كه فعاليتهاي انجمن نقاشان نسبت به بقيه انجمنهاي تجسمي كمتر است؟
من اينطور فكر نميكنم و فعاليت انجمن را كمتر از انجمنهاي ديگر نميبينم، اگر چنين بود ما الان مقابل هم ننشسته بوديم و شما انجمن هنرمندان نقاش ايران را خطاب قرار نميداديد. انجمن در اين دوره فعاليتهايش را در بخشهايي مثل بازبيني اساسنامه و آييننامههاي كميتهها، فعاليت كميتههاي انجمن، نشست و گفتوگو با ارگانها و مراكز فرهنگي و هنري، نشست و گفتوگو با اعضاي انجمن، نشست و گفتوگوي ماهانه با انجمنهاي تجسمي ديگر مثل هنرمندان مجسمهساز، طراحان گرافيك، عكاسان، تصويرگران و هنرمندان سراميست و حضور هوشيارانه در قبال مسائل حوزه تجسمي قرار داد. توضيح كامل درباره فعاليت كميتههاي انجمن به دليل حجم آن از حوصله اين گفتوگو خارج است ولي از آنجا كه در هر يك از كميتههاي انجمن يعني نمايشگاهها، كارشناسي و ارزيابي آثار هنري، نقاشي ديواري و هنرهاي محيطي، انتشارات، آموزش و رفاه، با تلاش اعضاي اين كميتهها پژوهش، ارايه طرح و اجراي طرح صورت گرفته لازم ميدانم كه در وقتي ديگر به طور مفصل به آن بپردازيم.
شايد بزرگترين مشكل انجمن در اين سالها اين باشد كه فعاليتهايش نه كاملا صنفي است و نه كاملا هنري. اين موضوع بعضا تداخلهايي ايجاد ميكند...
به نظر من بايد تعريف جديدي از انجمن بدهيم؛ آن هم از انجمني كه امروز مورد نياز است. حدود بيست سال پيش انجمنهايي پايهگذاري شد با رويكردها و نيازهاي آن زمان، اما امروز با توجه به تغيير و تحولات جامعه هنري و به خصوص هنرهاي تجسمي رويكردهاي تعريف شده بيست سال پيش كارساز نيست. اينكه چه چيزهايي بايد دگرگون شود و چه جايگزين نياز به پژوهش و بررسي و گفتوگوي بيشتري دارد.
آيا در نهايت قرار است انجمن به سمت صنفي شدن برود؟
نه، ما نميتوانيم اين انجمن را صنفي كنيم. اگر لزومي بر اين كار باشد بايد يك انجمن صنفي تاسيس شود. صنفي شدن انجمن نقاشان ماهيت آن را كاملا تغيير ميدهد. با اين حساب بايد اول آن را منحل كرد و بعد به فكر صنفي كردن آن افتاد. چنين پيشنهادي را نه من ميدهم و نه اشخاص ديگري كه در انجمن هستند. ما به اعضايي كه درخواست صنفي شدن انجمن را داشتند پيشنهاد داديم خودشان چنين انجمني را تاسيس كنند؛ انجمني كه در صورت تاسيس ما هم در آن عضو خواهيم شد. شايد در اين صورت وضعيت انجمن هنرمندان نقاش و اينكه قرار است در چه حوزهاي كار كند هم مشخصتر شود.
انجمن نقاشان و ديگر انجمنهاي هنري يك دوره خيلي طلايي را تجربه كردند؛ دورهاي كه انجمنها برگزاركننده بيينالها هم بودند. اين دورهاي بود كه هيچوقت در طول اين سالها تكرار نشد. همين انجمنها بعد از اينكه برگزاري بيينالها از آنها گرفته شد در حاشيه قرار گرفتند. شما دليل اين اتفاق را چه ميدانيد؟
من فكر نميكنم كه برگزار نكردن دوسالانهها انجمنها را به حاشيه كشانده باشد. در متن ماندن، حضور موثر و دايمي در حوزه فرهنگ و هنر را ميطلبد، چه در واكنش به رويدادها و نقد آنها و چه در ارايه ديدگاهها و راهكارهاي درست و كارساز. از اين رو امروز انجمنها اتفاقا خيلي بيشتر نسبت به قبل در متن جامعه تجسمي هستند. مشكل زماني پيش ميآيد كه متوليان حوزه تجسمي نخواهند قبول كنند عده زيادي هنرمند و متخصص در انجمنهاي تجسمي حضور دارند كه بسيار بهتر ميتوانند در تصميمگيريها و فعاليتها همفكري و همكاري كنند. دوسالانه فقط يكي از اموري است كه قاعدتا انجمنهاي مربوطه صلاحيت بيشتري در انجام آن دارند.
ميدانيم كه بعضي از انجمنهاي تجسمي دوسالانههايشان را برگزار كردند و هيچ اتفاقي نيفتاد و بعضي ديگر رويدادهايي را تعريف كردند به عنوان جايگزين دوسالانهها كه موفقتر بود. تا زماني كه دوسالانهها تعريف درستي نشوند و دبيرخانه دايمي نداشته باشند و بودجه مشخصي برايشان در نظر گرفته نشود اتفاق خاصي نخواهد افتاد. ما به عنوان انجمن هنرمندان نقاش ايران دوسالانه ششم را برگزار كرديم كه نتيجهاش معرفي و نگاه به هنرمندان جوان بود؛ هنرمنداني كه بعدها همهشان چهرههاي مطرح و شاخصي شدند.
برگزاري آن دوسالانه به انجمن سپرده شد و مديريت وقت موزه هنرهاي معاصر بدون دخالت فقط حمايت كرد. اگر قرار بر برگزاري دوسالانه ديگري توسط انجمن نقاشان باشد ترجيح ما اين است كه در سطح بالاتري از دوسالانه ششم اين اتفاق بيفتد. ما در حال حاضر در انجمن هنرمندان نقاش اعضايي با گرايش به عكس، ويديو، مجسمه، هنر اجرا، چيدمان و نقاشي داريم و بنابراين برگزاري دوسالانه نقاشي يعني ناديده گرفتن بخشي از اعضاي انجمن. درست است كه اسم انجمن فقط به نقاشان اشاره دارد ولي سعي كرديم با توجه به اينكه امروزه مرز مشخصي بين رشتهها نميتوان كشيد در اساسنامه انجمن تا حدودي به جبران اين امر بپردازيم.
يكي، دو سال پيش، طرحي را براي برگزاري دوسالانه هنر به موزه هنرهاي معاصر تهران داديم. ما براي اين طرح يك تيم شش نفره انتخاب كرديم كه به مدت سه ماه به پژوهش و بررسي دوسالانههاي مهم جهان و در واقع به جستوجوي تعريف معاصر از دوسالانهها بپردازند. طرح، تهيه و در موزه هنرهاي معاصر در جلسهاي براي هنرمندان و پژوهشگران توضيح داده شد. البته مديريت وقت به انجمن جواب منفي دادند و دليلش را بودجه بالاي چنين طرحي عنوان كردند. دليل ديگرشان اين بود كه اين طرح پيشنهادي، رشتههاي ديگر تجسمي را هم در برميگيرد و بايد با همراهي ساير انجمنها برگزار شود. آن زمان اين نزديكي كه الان بين انجمنها هست، وجود نداشت. به ما گفتند كه اگر توانستيد انجمنها را راضي كنيد تا در كنار هم كار كنيد، اين دوسالانه را برگزار كنيد. آنها انتظار داشتند ما هم طرح بدهيم و هم با انجمنها ارتباط بگيريم و خب، مركز هنرهاي تجسمي در اين ميان قرار بود چه كار كند؟ به هر حال اوضاع طوري پيش رفت كه اين انجمنها به هم نزديك شدند.
خيليها اين نظر را داشتند كه در جريان برگزاري بيينال هفتم نقاشي انجمن خودش كنار كشيد، هر چند يكسري هم اين نظر را مطرح ميكردند كه انجمن در جريان برگزاري اين بيينال كنار گذاشته شد. شما طرف كدام نظر را ميگيريد؟
ما براي برگزاري دوسالانه هفتم يك دوره طولاني كار كرديم. شوراي سياستگذاري دعوت كرديم و صحبتها انجام شد و تيم برگزاري آن هم تشكيل شد اما در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه دوسالانهاي به اين شكل را برگزار نكنيم. بحث ما سر اين بود كه دبيرخانه دوسالانه به دفتر انجمن بيايد براي اينكه تجربهاي در برگزاري كسب كنيم. اين كار صرفه اقتصادي نداشت و مركز هنرهاي تجسمي ميگفت دبيرخانه بايد در همان موزه باشد. بعد از آن بحث دبيرخانه دايمي دوسالانهها مطرح شد كه هيچوقت دنبال نشد. همان زمان البته اعلام كرديم كه اگرچه انجمن نقشي در برگزاري دوسالانه هفتم ندارد، اعضاي انجمن ميتوانند چنانچه تمايل دارند در آن شركت كنند.
در طول اين سالها هيچوقت پيشنهاد برگزاري دوباره بيينالها به انجمن داده نشد؟
سالهاي بعد من در هياتمديره انجمن سمتي نداشتم.
يعني در جريان سياستها يا پيشنهادهايي كه به انجمن نقاشان ميشد هم نبوديد؟
دوسالانهها معمولا در اين سالها سر دو سال برگزار نشده است. زمان نامشخص و سياستها و برنامهريزيهاي باري به هرجهت امكان حضور مشخص و مفيد را از انجمنها سلب ميكند. در نتيجه يك مديريت ممكن است برگزاري دوسالانه را به انجمنها بسپرد و مدير بعدي نه.
در دوره اخير و رياست آقاي ملانوروزي اوضاع انجمن نقاشان بهتر شد يا بدتر؟
آقاي ملانوروزي سعي ميكنند خيلي مثبت با اتفاقات برخورد كنند. وقتي با او حرف ميزنيد فكر ميكنيد همهچيز حل شده اما بعد از آن هيچ اتفاقي نميافتد. اين است كه عملا هيچ حركتي نداشتهايم. ما نه توانستهايم دوسالانه را برگزار كنيم و نه طرحي را كه ارايه داده بوديم پيش ببريم. خب، اين كار را سخت ميكند. در دوره ايشان خيلي قولها به ما داده شد كه بعدا انجام نشد. فروردين سال ٩٥ و بعد از بحث واگذاري موزه به بنياد رودكي قرار شد شورايي تجسمي با حضور نمايندگان انجمنها، گالريدارها و منتقدين حوزه هنر تشكيل شود. تا همين امروز يك قدم براي تشكيل اين شورا برداشته نشده است. هر جلسهاي هم كه در اين مدت با آقاي ملانوروزي داشتيم اين موضوع را مطرح كردهايم و با روي باز گفتهاند كه حتما از شما دعوت ميكنيم اما در عمل چيزي نميبينيم. البته ناگفته نماند من شخصا بارها با ايشان تماس گرفتهام و مشكلات افراد و اعضاي انجمن را طرح كرده و پيشنهاد ياري و همراهي از ايشان داشتهام كه همواره همراه بودهاند، ولي بر سر مسائل و تصميمگيريهاي كلان اتفاقي نيفتاده است. شايد بايد دلايل را جاي ديگري جستوجو كرد.
خيليها اين عدم توجه به حوزه تجسمي را در اين سالها طور ديگري تعبير ميكنند، اينكه هيچوقت حوزه تجسمي جزو اولويتهاي وزارت ارشاد نبوده است...
بله، نبوده و متاسفانه هنوز به اهميت و نقش زيربنايي هنرهاي تجسمي پي نبردهاند. در كمال تعجب پس از گذشت اين سالها نقش موثر عكاسي، گرافيك، مجسمهسازي و نقاشي در ثبت و تحليل و بيان هنرمندانه تاريخ اين سرزمين ناديده گرفته ميشود.
در كل اين تصور هم وجود دارد كه حوزه تجسمي درآمد خودش را دارد و نيازي به بودجه بيشتر نيست...
من اينطور فكر نميكنم. اينكه انجمنهاي تجسمي رديف بودجه ندارند ولو اندك و وزارت ارشاد هيچ مسووليتي در قبال مكان دفاتر انجمنها احساس نميكند، اهميتي به مسكن، كارگاه و بيمه هنرمندان نميدهد. اينكه ارشاد حتي نميداند هر يك از صنوف اين حوزه چه تواناييها و چه نيازهايي دارد اشاره به مشكلات و معضلات بسيار عميقتري دارد. برگزاري حراجها كه تازه چند سالي است پا گرفته دليل بر رونق و بينيازي حوزه تجسمي نيست. بسياري از هنرمندان ما فاقد بيمه، كارگاه و دفاتر كار و حتي مسكن هستند. ما در انجمنها براي تمام اين موارد دوندگي ميكنيم، بدون بودجه و بدون دريافت حقوق. در يك دوره سه ساله به تمام اين موارد بايد رسيدگي شود كه كاملا صنفي است و در عين حال به مباحث و فعاليتهاي هنري هم پرداخت و چشم و گوش حوزه تجسمي هم شد، آن هم بدون احساس امنيت و حمايت...
احتمال اين را ميدهيد كه روزي اين نگاهها به حوزه تجسمي عوض شوند؟
در هر دوره و با عوض شدن مسوولان در ادارات و ارگانهاي انجمن ما نامهاي نوشتيم براي خوشامدگويي به مدير جديد با توضيح مفصل تواناييهاي انجمن و ارايه پيشنهاد همكاري و مشاوره كه بهندرت جواب گرفتهايم.
پيشنهاد شما براي عوض شدن اين نگاه چيست؟
كاش يكبار هم كه شده به ما اعتماد كنند و بپذيرند انجمنهايي وجود دارند كه به شكل تخصصي كار ميكنند. بپذيرند كه اين انجمنها در سختترين شرايط در طول اين سالها كار كرده و تجربه اندوختهاند و ميتوان از اين تجربهها در جايش استفاده كرد. حداقلش اين است كه ما با مشكلات حوزههاي خودمان آشنا هستيم و ميتوانيم آنها را بيان كنيم. به نظر من اين پذيرش اوليه انجمنها وجود ندارد. زمستان سال گذشته بود كه با آقاي صالحياميري، وزير پيشين ارشاد در موزه ديداري داشتيم در اين نشست انجمنها حرفهايشان را زدند. جدا از بحث بيمه و درخواست يك درصد خريد آثار و مشكلات عديده ديگر مهمترين خواستهمان اين بود كه ارتباط وزير ارشاد با حوزه تجسمي بيشتر شود. پيشنهاد داديم جلساتي با هر كدام از انجمنها داشته باشند تا در جريان مشكلات و تواناييهاي آنها قرار بگيرند. آن زمان گفته شد كه اين پيشنهاد خيلي خوبي است، اما هيچوقت چنين جلساتي برگزار نشد. دست آخر هم پس از پيگيريهاي بسيار گفتند اگر خيلي عجله داريد با معاون هنري جلسه بگذاريد...
اين كار را نكرديد؟
اگر قرار است وزير ارشاد به ما هيچوقتي ندهند و حاضر نباشند در حد يك جلسه با انجمنها آشنا شوند و حرفهاي آنها را بشنوند و كوچكترين قدمي براي انجام حتي يك مورد كوچك از خواستههايي كه در جلسه موزه داشتيم برندارند فكر ميكنيد ديداري ديگر فايده داشت؟
فكر ميكنيد با آمدن وزير جديد ارشاد اين مشكلات رفع شود؟
من سعي ميكنم به اين مساله مثبت فكر كنم و اميدوار باشم.
من به شخصه فكر نميكنم نگاه حاكم در ارشاد آن هم در حوزه هنرهاي تجسمي دچار تغيير آنچناني شود. مهمترين موضوع، آشنايي شخص وزير با اين حوزه و مشكلات آن است. اين تخصصي است كه معمولا در بين وزيران ارشاد نميتوان سراغ گرفت. ضمن اينكه با اتفاقات يك سال اخير از پيشنهاد واگذاري موزه به بنياد رودكي گرفته تا نمايشگاه گنجينه در خارج از كشور خواه، ناخواه اين تصور را ايجاد كرده كه انجمنها مخصوصا انجمن نقاشان بيشتر مزاحم هستند تا همراه...
در مورد نمايشگاه گنجينه اينطور وانمود شد كه انجمن نقاشان نميخواهد اين آثار از كشور خارج شود در صورتي كه همه ما با اين موافق بوديم كه برگزاري اين نمايشگاه اتفاق خوب و مثبتي است. ما هيچوقت نگفتيم كه آثار از كشور خارج نشود. اصلا مخالف مبادله فرهنگي نبوده و نيستيم. مساله اين بود كه هيچ چيز درست و شفافي در مورد اين نمايشگاه نگفتند و همهاش ما را دور زدند. از طرفي ميگويند شوراي تجسمي تشكيل ميدهيم و از طرف ديگر جواب درستي نميدهند. هميشه گفتهاند ما قرارداد محكمي داريم و بيمه مهمي پشت اين پروژه است و... ولي به سوالات مشخصي كه در اين رابطه پرسيده شد با بله و نه جواب دادهاند.
در نهايت هم اينطور برداشت شد كه شما ارشاد را دور زدهايد و با مجلسيها وارد مذاكره شديد؟
اتفاقا پيشنهاد جلسه از طرف مجلسيها بود و در خود موزه هم برگزار شد.
از آن جلسه هم نتيجهاي نگرفتيد؟
به هر حال حرفهايمان را شنيدند. آنها فقط ميخواستند راجع به نمايشگاه آثار گنجينه صحبت كنند اما انجمنها هر كدام مسائل و مشكلاتشان را از بودجه گرفته تا عدم اعتماد گفتند...
خيليها از جلسهاي كه برگزار شد همين ايراد را گرفتند. آنها گفتند همين صحبتها باعث شد تا در مورد نمايشگاه گنجينه هيچ صحبتي نشود...
ما راجع به نمايشگاه گنجينه هم صحبت كرديم. خود من در آن جلسه خواستم تا در مورد بودجهشان براي موزه توضيح بدهند. آنها گفتند اول شما حرفهايتان را بزنيد. من گفتم همهچيز به بودجه شما برميگردد. وقتي گفته ميشود كه گنجينه را ميفرستيم و با پولي كه ميگيريم، ميتوانيم بخشي از مشكلات موزه را حل كنيم، معنياش اين است كه موزه هنرهاي معاصر ما مشكل بودجه دارد. البته بسيار جاي تعجب است كه با وجود ناكافي بودن بودجه موزه چند روز قبل از آن جلسه براي گنجينه موزه آثاري با قيمت يك ميليارد و چهارصد و ده ميليون تومان خريداري ميشود. حتي اگر در نظر بگيريم رديف بودجه خريد آثار با رديف بودجه مرمت موزه دو ورودي متفاوت دارند، باز اين مبلغي است كه هزينه شده واي كاش برايش بيشتر برنامهريزي ميشد. به نظر من در اين جلسه همه صحبتها به هم مرتبط بود.
اگر شوراي تجسمي كه خودشان پيشنهادش را دادند به طور مرتب تشكيل ميشد متوجه ميشدند كه ما مشكلي با رفتن كارها به خارج از كشور نداريم، بلكه مشكلمان عدم شفافيت در اين موضوع بود. آخر همان جلسه هم گفتند حتما به انجمنها رديف بودجه خواهيم داد و حتما شوراي تجسمي را تشكيل ميدهيم. بعد هم كه جلسه تمام شد ديگر هيچ اتفاقي نيفتاد.
بعد از آن به هيات امنايي شدن موزه هم واكنش نشان داديد؟
بله، در اين مورد هم باز بايد مشخص كنند كه چه اتفاقي قرار است بيفتد...
يعني مساله شما فقط شكل تعريفهاست و با هيات امنايي شدن موزه مشكلي نداريد؟
اتفاقا داريم. به نظر ما هيات امنايي شدن، دست موزه را در مورد گنجينهاش خيلي باز ميگذارد. اين با شورايي شدن موزه فرق زيادي دارد. اداره شورايي موزه به اين معني است كه موزه مدير خود را دارد و با شورا درباره تصميمگيريها مشورت ميكند. شورا سهمي نميخواهد، تصميمگيرنده نيست اما هيات امنا فرق ميكند. در اين حالت مسووليت از ارشاد گرفته ميشود و در اختيار هيات امنا قرار ميگيرد. در مورد شكل هيات امنا هم سوالهاي زيادي پيش ميآيد. اينكه چه كساني در آن هستند و قرار است چه كار كنند؟ شما فكر ميكنيد با هيات امنايي شدن موزه آن شفافيتي كه ما از آن صحبت ميكنيم ايجاد خواهد شد؟ نخستين فرض اين است كه موزه با هيات امنايي شدن زيرمجموعه يك نهاد ديگر قرار ميگيرد. آيا قرار است آن مجموعه بنياد رودكي باشد؟ اينها دقيقا مشخص نيست و بايد دربارهاش صحبت كرد.
خيلي از موزههاي دنيا هستند كه به شكل هيات امنايي اداره ميشوند. اين هيات امنايي شدن اصلا به معناي تصميمگيري نهايي نيست.
حرف ما اينجاست كه هر چه هست را همان اول مشخص كنند. هيات امنايي شدن چه سود بيشتري ميتواند براي موزه داشته باشد؟ و حد و حدود آزادي عملش تا كجاست؟
شايد سودي نداشته باشد اما با توجه به تعريفهايي كه دارد و محدوده وظايف و اختياراتش، ايرادي هم در آن نيست. مثلا در مورد نمايشگاه گنجينه موزه باز هم اين هيات امنا نيست كه تصميم نهايي را ميگيرد و لازم است همان روندي طي شود كه در طول يكسال گذشته بارها از آن صحبت شده است...
حرف من تنها اين است كه بايد همهچيز را از ابتدا مشخص كرد؛ از دامنه اعمال نظرهاي اين هيات امنا گرفته تا محدوديتهايي كه براي آن در نظر گرفته شده. به همين آساني نميشود نتيجه گرفت وقتي موزه هيات امنايي شود همه مشكلات هم حل ميشوند. هيات امنايي شدن موزه يا تشكيل شوراي تجسمي پيشنهادهايي هستند كه در طول اين سالها بارها از طرف اهالي تجسمي داده شدهاند، اما خود من بهشخصه فكر ميكنم قبل از هر تصميمي بايد شوراهاي تجسمي تشكيل شود. حتي پيشنهادم به وزير جديد هم همين است. نخستين كار وزير ارشاد در حوزه تجسمي ميتواند تشكيل همين شوراها باشد.
خودتان فكر نميكنيد در موارد اينچنيني، واكنش انجمن نقاشان و ديگر انجمنها خيلي تحت تاثير نوشتههاي افشين پرورش است؟
نه، به هيچوجه من چنين فكري نميكنم. اين موضوعي است كه عدهاي از هنرمندان به خودم هم گفتهاند. موضوعات زيادي بوده كه افشين پرورش در طول اين چند سال در موردش نوشته است. خيليها از ما به عنوان انجمن هنرمندان نقاش در مقابل اين صحبتها انتظار دفاع و پاسخ داشتند. ما اين كار را نكرديم، براي اينكه عقيده نداريم بايد به هر صحبتي كه شده جواب بدهيم. آدمها در اين موارد تعيينكننده نيستند و اين تاريخ و گذشت زمان است كه مشخص خواهد كرد چه اتفاقي افتاده و چه اتفاقي نيفتاده. صحبتهايي كه درباره اتفاقات يك سال گذشته شد از تجمع جلوي موزه گرفته تا بحث گنجينه از نگرانيهاي تمام انجمنها بود. اينكه شخص ديگري هم درباره اين موضوع صحبت كند دليل نميشود كه ما تحت تاثير او عمل كرده باشيم. اتفاقا ما در مورد گنجينه نظر ديگري داشتيم و ميگفتيم با ارسال اين آثار مشكلي نداريم، اما به اين حرفمان اصلا توجهي نشد. موضع ما كاملا مشخص بود و آنها را هم كاملا واضح گفتيم. ما به سابقه افراد كاري نداريم و بحث ما فقط توضيح كامل در مورد اتفاقات است.
حساسيت شما به موزه هنرهاي معاصر و اتفاقاتي كه در آن ميافتد همچنان ادامه خواهد داشت؟
شايد؛ ولي بايد متذكر شوم كه سال گذشته وقتي شايعه حذف دروس گرافيك و نقاشي از هنرستانها بر سر زبانها افتاد انجمن نامهاي به وزير آموزش و پرورش نوشت و جلسهاي هم با چند نفر از مديران هنرستانها برگزار كرديم. براي ما آنچه در حوزه فرهنگ و هنر رخ ميدهد اهميت دارد.
نخستين خواسته انجمن نقاشان از وزير جديد ارشاد چه چيزي خواهد بود؟
از نظر من نخستين خواسته اين است كه انجمنها را ببينند. انجمنها سالهاست كه در فضاي تجسمي حضور دارند و كار ميكنند. خواسته ما اين است كه تواناييهاي اين انجمنها ديده شود. در كل جامعه تجسمي را بيشتر ببينند. من بهشخصه نخستين درخواستم بودجه و خريد آثار نخواهد بود و با اينكه مكاني براي آموزش و نمايش آثار نداريم اما درخواست ما پول و كمك مالي نيست، براي ما مهم است كه مجموعه ارشاد ذهنيت خودش را درباره هنرهاي تجسمي عوض كند، پاي صحبتهاي ما بنشيند و براي حل مشكلات از ما كمك بخواهد. ما از ارشاد هيچ كمكي نميخواهيم اما اي كاش آنها هم به اين حد از دانش و درايت برسند تا از انجمنهاي تجسمي در وقتش كمك بگيرند.
و فكر ميكنيد حاشيههاي برگزاري نمايشگاه گنجينه موزه با آمدن وزير جديد ارشاد هم ادامه داشته باشد؟
اين نمايشگاه ممكن است در نهايت برگزار شود. آرزوي ما اين است كه كارها با صحت و سلامت برگردد و آن تاثير مثبتي را كه انتظار داريم بر فضاي فرهنگي و تجسمي ايران بگذارد. بهترين شكلش هم اين است كه همهچيز شفاف باشد. براي برگزاري اين نمايشگاه بايد دلايل مشخص وجود داشته باشد با قراردادهاي مشخص. ما تا آنجا كه ميشد اين موارد را گوشزد كرديم.
- 11
- 4