پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۰۰ - ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۱۰۷۱۵
مدیریت فرهنگی

بهروز افخمی و پول‌های بادآورده

اظهارات بهورز افخمی,پول‌های بادآورده بهورز افخمی

سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: طبق معمول این سال‌ها بهروز افخمی حرف می‌زند و اعصاب کثیری از اهالی فرهنگ را به هم می‌ریزد. عده‌ای از بر و بچه‌های سینما معتقدند بهروز عقده دیده شدن به هر قیمتی دارد و به همین دلیل هرچند وقت یک‌بار حرف‌های به‌ظاهر متفاوت می‌زند تا هم پاسخ بخشی از مازوخیسم و سادیسم درونش را بدهد و هم با این حرف‌ها چند روزی در صدر اخبار باشد.

من اما او را و همگنان او را کمی زیرک‌تر از این حرف‌ها می‌دانم. آن بخش عقیدتی و ایدئولوژیکش را که اصلاً نباید جدی گرفت. که اصلاً نه سبک زندگی این جماعت و نه سابقه آن‌ها به این حرف‌ها نمی‌خورد. صرفاً حرف‌هایی است برای دل به دست آوردن از ما بهتران. بین خودشان هم مسابقه راه افتاده و ظاهراً به آن‌که بتواند بهتر دلبری کند جایزه می‌دهند. نمی‌دانم ولی هرچه هست بی‌اعتقادی این جماعت به شعارهای انقلابی‌شان اظهرمن الشمس است.

حیف که برخلاف این زمره بی‌اعتقاد به حداقل‌هایی از اخلاق و حفظ بعضی از حدود پای بندم وگرنه ذکر یکی دو خاطره کافی بود تا بدانید وقتی می‌گویم طرف به هیچ‌چیزی اعتقاد ندارد دقیقاً چه می‌گویم. گفتم که بهروز افخمی و رفقایش شعارهایشان را برای از ما بهتران سر می‌دهند وگرنه آن‌که آن حرف‌های رسوا کننده را در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بر زبان آورد و یکی دو روز هم نکشید که بطلان حرف‌هایش بر همگان ثابت شد امروز این حرف‌ها را درباره نیوزویک بر زبان نمی‌آورد. مرد حسابی تو هنوز هم بابت حرف‌های خیال‌پردازانه و خلافت بابت هواپیمایی بوویینگ کلی به مردم بدهکاری آن‌وقت هنوز جای آن اولی خوب نشده چنین داستان‌هایی سر هم می‌کنی؟

و اما اصل ماجرا چیست؟ کافی است کمی به عقب‌تر برگردیم و حافظه تاریخی‌مان را به کار بیندازیم تا حساب کار دستمان بیاید. شبیه این بلوا را قبل‌ترها هم داشته‌ایم. کی؟ دقیقه وقتی‌که پای یک پروژه مهم و پرخرج وسط می‌آید.

فیلم پرخرج مجید مجیدی را به خاطر دارید. همان‌که یوسفعلی میرشکاک در پشت صحنه برنامه هفت که معلوم نیست چجور پشت صحنه‌ای بوده که عالم و آدم آن را دیدند گفت: طرف برای این‌که غش نکنه تو ۸۸ اون ور این پروژه رو بهش دادن. در زمان همان پروژه و به ویژه وقتی آمار و ارقام مالی پروژه این‌طرف و آن‌طرف درز کرد رسانه‌های ما پر شد از همین شعارهای شبه انقلابی. جماعتی گمان کردند ای‌وای حالا که وقت تقسیم غنائم است چرا ما باید عقب بمانیم! و از آن جایی که شرط گرفتن چنین پروژه‌هایی را نه داشتن صلاحیت فنی و هنری که میزان شعارهای نامعقول و حرص درآور می‌دانستند شروع کردند به از یکدیگر سبقت گرفتن.

در بخش‌های دیگر فرهنگی هم ماجرا از همین قرار است. تولید نوابغی مثل رائفی پور و حسن عباسی را هم در همین کانتکست باید دید و فهم کرد. غرض این که از وقتی خبر پروژه سریال موسی به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا بیرون آمد و آن آمار و ارقامی که البته صحت و سقمش هنوز معلوم نیست جماعتی به طمع افتاده‌اند که جا پای حاتمی کیا بگذارند و اگرنه به‌اندازه او دست کم حق‌وحقوق حقه خود را از حلقوم نهادهای انقلابی بیرون بکشند.

برای افخمی فرقی نمی‌کند که در کف خیابان چه اتفاقی می‌افتد. درست مثل همکارش فرخ نژاد که می‌گفت هشتاد میلیون ایرانی فدای یک تار موی فرزندم او هم معتقد است همه کشته‌شده‌های آبان ۹۸ و جان‌باختگان این ایام فدای زندگی لاکچری من! اگر هم می‌گوید کشته‌شدگان آبان ۹۸ قابل درکند و قابل ترحم! نه از آن بابت که واقعاً با آن‌ها احساس همدردی کند بلکه فکر می‌کند بالاخره ماجرای آبان یک قسمتش برمی‌گردد به حسن روحانی و زدن حسن روحانی در همه این سال‌ها نه‌تنها آزار و اذیتی در پی نداشته بلکه مزایایی هم در برداشته.

به لحن و بیان او نگاه کنید. وقتی دارد درباره آسیب دیدگان حرف می‌زند هیچ نشانه‌ای از همدردی و همدلی و رحم و شفقت دیده نمی‌شود. پوزخند هم می‌زند و احتمالاً آن پوزخندها را فاکتور هم می‌کند. گران هم حساب می‌کند. مثل همه آن پوزخندهایی که قبلاً زده و گران حساب کرده. پوزخندهایی که احتمالاً چون قیمتش را طرف مقابل به دلخواه افخمی پرداخت نکرده برای همین هم کارش را کامل تحویل نگرفته. مثل آن سریال بلاتکلیف و آن فیلمی که قریب به یک دهه سرمایه‌گذارانش را سرِ کار گذاشت و در نهایت هم چیزی تحویلشان نداد که بیرزد.

من چون خیلی وقت است دست افخمی و امثال او برایم رو شده دیگر اعصابم از این حرف‌ها به هم نمی‌ریزد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. دلم به حال کسانی که بابت این خزعبلات هم پول می‌دهند نمی‌سوزد. سزای مغز کافر پتک ملحد. فقط یک نکته: عزیزانی که دلتان به این شعارهای صدتا یک غاز خوش است و فکر می‌کنید با حمایت از بهروز افخمی و امثال او راهی به دهی می‌برید اگر در این دادوستدها چیزی هم گیر شما می‌آید که دمتان گرم. کلوا وشربوا. فقط حواستان باشد:

با تمام توانتان بخورید

شاید این شام آخرین شام است

اما اگر جدی جدی فکر می‌کنید با این خاصه‌خرجی‌ها چیزی هم از حیث فرهنگی به داشته‌های جبهه خودی افزوده‌اید سخت در اشتباهید. بروید این سرمایه‌ها را لااقل به‌پای جوان‌های مستعد بریزید وگرنه از این جماعت لاف‌وگزاف چیزی جز باد به کف اندر حاصل نخواهید کرد. والسلام.

  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش