جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۴۰ - ۰۱ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۰۲۱۸
شبکه نمایش خانگی

روزنامه جوان: سریال 'دل' بی ارزش است / فیلم توقیف شده منوچهر هادی مبتذل بود

سریال دل,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,شبکه نمایش خانگی
سریال «دل» که این روزها در شبکه نمایش خانگی توزیع می‌شود نمونه بارز یک سریال بی‌ارزش است که اساساً با کلیشه‌های رایج همیشگی ساخته شده است.

به گزارش روزنامه جوان، منوچهر هادی که در فروردین سال جاری فیلم مبتذل سینمایی‌اش به دلیل زدوبندهای پشت پرده و دور زدن نظارت سازمان سینمایی توقیف شد، شروع به ساخت سریال «دل» کرد؛ سریالی که از نظر محتوایی هیچ و پوچ است و فقط بخش لاکچری بودن سریال برای کارگردانش اولویت داشته و می‌شود این سریال را دنباله سریال پیشین هادی یعنی «عاشقانه» دانست. بابک کایدان این سریال را برای هادی نوشته است که این نویسنده لاکچری‌پسند نویسنده سریال «مانکن» هم است.

اگر از بخش نوشتاری «دل» شروع کنیم می‌بینیم که وجه اشتراک سریال «مانکن» و «دل» در یک عنصر خلاصه شده و آن هم پول و ثروت است، انگار نویسنده گرامی با نوشتن این گونه از سریال‌ها عقده‌گشایی می‌کند و این وسط مخاطب برای نویسنده و کارگردان بی‌اهمیت است. مواد لازم برای ساخت سریالی مثل «دل» آنقدر راحت است که هر کسی می‌تواند آن را بسازد. در وهله اول باید خانه‌های لاکچری تهران را انتخاب کنیم و بعد ماشین‌های گرانقیمت شهر را برای سریال اجاره کنیم. زمانی که این دو مهیا شود یک یا دو بازیگر چهره با دستمزدهای نجومی انتخاب می‌شود. حالا بابک کایدان هم می‌تواند با این چند عنصر یک موضوع پیدا کند، اساساً پیدا کردن موضوع هم زیاد دشوار نیست؛ یک رابطه عاطفی مثلث‌شکل برای این گونه از سریال‌های لاکچری جواب می‌دهد. یک زن و دو عاشق دلخسته، زن هم در این گونه از سریال‌ها نیازی به شخصیت‌پردازی ندارد، فقط پولدار باشد و کمی هم نگران، بقیه‌اش درمی‌آید.

به همین راحتی ساخت یک سریال به شوخی بزرگ تبدیل شده است و کارگردان با سطحی‌ترین عناصر ساختاری مخاطبش را گول می‌زند و مخاطب طفلک دائماً در حال گول خوردن است. سریال «دل» در ادامه تجربه پیشین کارگردانش یعنی فیلم‌های سینمایی «آینه بغل» و «رحمان ۱۴۰۰» و سریال عاشقانه یک سریال شلخته و بی‌محتواست که در سه قسمت از این سریال نابلد بودن کارگردانش را در سریال‌سازی فریاد می‌زند. آقای فیلمساز فکر کرده با عقب جلو کردن زمان فیلم و فلاش‌بک‌های کلیشه‌ای منسوخ شده می‌تواند سریال بسازد. ۵۰ دقیقه زمان هر قسمت از این سریال است که ۱۲ دقیقه آن به آنچه گذشت و تیتراژ اول و آخر اختصاص دارد، زمان مفید این سریال ۳۸ دقیقه است که بیشتر آن هم به سکوت و فلاش‌بک می‌گذرد. در قسمت دوم این سریال وقتی رستا در محوطه آرایشگاه گم می‌شود آرش کل زمان سریال را در راه‌پله‌ها بالا و پایین می‌رود تا رستا را پیدا کند و اساساً هیچ اتفاق مهم یا کلیدی در قسمت دوم یا حتی سوم رخ نمی‌دهد و انگار قصه توانایی جلو رفتن را ندارد.

به نظر می‌رسد کسانی مثل بابک کایدان یا منوچهر هادی اختلاف بیش از حدی با جامعه دارند؛ میل آن‌ها به ظاهرسازی و لاکچری بودن و فراموش کردن جایگاه متوسط و زیر متوسط باعث شده سریالی مثل «دل» به مخاطب فخر بفروشد. اساساً قشر ثروتمند جامعه زمان دیدن این گونه از سریال‌ها را ندارد و این قشرهای آسیب‌پذیر جامعه هستند که با پرداخت هر هفته ۱۰ هزار تومان «دل» را می‌بینند، پس این قشر در کجای این سریال حضور دارد؟ چرا فکر می‌کنند پرداختن به زندگی مجلل و لاکچری و مثلاً ۸ میلیون خرج کردن برای یک عروسی برای مخاطب جذابیت دارد؟ آیا نشان دادن این زندگی‌ها برای مخاطب برداشت غیرمتعارف بودن ندارد؟ در قسمت اول دوربین از پشت مادر آرش (نسرین مقانلو) شروع به حرکت می‌کند که مخاطب حواسش به لباس و گردنبند لاکچری این کاراکتر باشد، خب کارکرد این نگرش برای چیست؟

زندگی لاکچری، ماشین‌های گرانقیمت و خانه‌های مجلل از یک سو و زندگی‌های نافرجام و طلاق و خیانت مهم‌ترین نکات این سریال‌ها هستند که این نکات قطعاً از سریال‌های ماهواره‌ای بهره‌گیری می‌شود، با این تفاوت که در سریال‌های ترکیه‌ای ایده و فکر حساب‌شده‌تری وجود دارد، مثل اینکه در این آثار دست‌کم برای جذب مخاطب و توریسم از اماکن دیدنی و میراث فرهنگی استفاده مناسبی می‌شود، اما در سریال‌های ایرانی به دلیل نداشتن برنامه و راهبرد از سوی مدیران سینمایی و فرهنگی نه فرهنگ قرار است ارتقا یابد نه منافع ملی در نظر گرفته می‌شود. اساساً امید و امیدواری در این سریال‌ها دیده نمی‌شود، پایان این سریال‌ها به راحتی رها می‌شود، کدام یک از این سریال‌ها پایان منطقی داشتند؟ اینگونه است که این سریال‌های کلیشه‌ای تبدیل به بنگاه اقتصادی شده‌اند که جیب مخاطب را خالی کنند. در عوض مخاطب ساده با دیدن این زندگی‌های دروغین و تقلبی حسرت می‌خورد، در این میان تنها نکته‌ای که مهم است نقد شدن چک بازیگر و سرمایه‌اندوزی کارگردان و تهیه‌کننده با کلاه گذاشتن بر سر مخاطب است.

  • 21
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش