جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۲۱ - ۲۱ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۵۵۲۶
فیلم و سینمای ایران

جذابیت پایان‌ناپذیر اسم‌های فرنگی در سینمای ایران

کلمبوس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
موج انتخاب اسامی خارجی برای فیلم‌های ایرانی پایانی ندارد. انگار در یکی دو ساله طرز فکری بین تهیه‌کنندگان و کارگردانان سینمای ایران ریشه زده که نام‌های خارجی را باکلاس می‌داند.

به گزارش شهروند، اگر بگوییم سینمای ما یک سینمای مودی و جو زده است، بیراه نگفته‌ایم؛ سینمایی که یک سال جو غالبش فیلم‌های اجتماعی تند و تلخ و سیاه می‌شود، یک سال آثار عظیم به‌اصطلاح اوجی و یک سال هم کمدی‌های بی‌دروپیکر سوپرمارکتی. سینمایی که اگر فیلمی موفق شود، می‌شود انتظار داشت که سیلی از فیلم‌های مشابه پشت سرش راه بیفتد؛ مثل همین اتفاقی که امسال هم رخ داده است.

 

نام‌ خارجی

 امسال انگار سال نام‌های خارجی است؛ جریانی که دو سال پیش با لاتاری آغاز شد و بعدتر با پاستاریونی، آستیگمات، خانم یایا، میلیونر میامی، کاتیوشا، کلمبوس، لس‌آنجلس تهران، هت‌تریک، تگزاس، لازانیا، هشتگ و جدیدا هم ایکس لارج ادامه پیدا کرد. انگار در این یکی دو ساله طرز فکری بین تهیه‌کنندگان و کارگردانان سینمای ایران ریشه زده که نام‌های خارجی را باکلاس می‌داند.

 

شهر خارجی

 از این جریان مهمتر اما سیلی از فیلم‌های کمدی است که با نام‌گذاری فیلم‌هاشان به نام شهرهای آمریکایی جریانی عجیب را شکل داده‌اند. جریان فیلم‌های کمدی نازلی که با استفاده از ستارگان معتبر و درجه اول سینمای ایران توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده و فیلم‌های پرفروشی چون میلیونر میامی، تگزاس، لس‌آنجلس تهران و کلمبوس را حاصل آورده‌اند؛ جریانی که کم‌کم می‌رود تا نام‌گذاری فیلم به نام شهرهای غربی را تبدیل کند به نوعی برند؛ یا تضمینی برای موفقیت اقتصادی فیلم‌هایی که نه داستان جذاب و خنده‌داری دارند، نه پرداخت سینمایی آن‌چنانی و تنها عامل جذابیت‌شان لوکیشن‌های شیک و چهره‌های زنان غربی است که با سیراب‌کردن عقده‌های دیداری تماشاگر جیب سازندگان را پرپول می‌کند.

 

فیلم‌ خارجی

 به سیاق دو بخش پیش باید گفت که «از این نیز مهمتر جریان فیلم‌های به‌اصطلاح کمدی است که در خارج از کشور و با مثلا داستان‌هایی با محوریت ایرانیان خارج‌نشین فیلمبرداری شده‌‌اند». فیلم‌هایی که در بهترین و سالم‌ترین تصورات ممکن نیز از این‌رو که با منطق سرمایه‌گذاری در سینمای ایران نمی‌خوانند، تردیدهای زیادی را موجب شده‌اند.

 

این موج که فیلم مصادره مهران احمدی آغازگر آن بود، در ادامه با فیلم‌هایی چون تگزاس مسعود اطیابی، لس‌آنجلس تهران تینا پاکروان، میلیونر میامی مصطفی احمدی و کلمبوس‌ هاتف علیمردانی تمامیت اکران سینمای ایران را تسخیر کرد و اگر فیلم اکران‌شده خانم یایای رضا کاهانی و دو فیلم هنوز اکران‌نشده سامورایی در برلین مهدی نادری و و ایده اصلی آزیتا موگویی که البته ظاهرا کمدی‌ نیست را نیز به این سیاهه بیفزاییم، لشگری از فیلم‌های ایرانی فیلمبرداری‌شده در خارج از کشور شکل می‌گیرد.

 

کلیشه خارجی

 در هر سینمایی بی‌تردید ده‌ها و صدها فیلم بد و مبتذل ساخته می‌شوند؛ در این تردیدی نیست اما مشکل سینمای ما به‌خصوص در یک سال اخیر نه تولید فیلم‌های بد که ساخت یک‌سری فیلم واقعا نازل کاملا شبیه به ‌هم در یک مدت زمان محدود است. انگار عمدی در کار است که سینما دربست در اختیار فیلم‌های خاصی باشد که با هر موضوع و مضمونی کار داشته باشند؛ با شرایط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی امروز ایران کاری ندارند.

 

پول خارجی  

 مروری حتی گذرا و کوتاه در صحبت‌های یکی دو سال اخیر تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران سینمایی به سهولت نشان می‌دهد که در سینمای ایران تقریبا تمام سینماگران از دشوارشدن تولید فیلم و بالارفتن هزینه‌ها نالانند. دردی مشترک بین سینماگران؛ در شرایطی که افزایش قیمت دلار هزینه‌های فیلمسازی را چند برابر کرده است. در این وضع‌ و حال آیا به ‌نظرتان نرمال است که ناگهان چند فیلم شال‌وکلاه کنند و بروند آن ‌سوی مرزها و با دلار و یورو -و نه با ریال و تومان- فیلم‌ بسازند؟ آیا این نرمال است که ناگهان همه سینماگران ویار فیلمسازی درباره مهاجران داشته باشند و همزمان دغدغه اغلب‌شان داستان‌هایی با محوریت ایرانیان خارج‌نشین شود؟ این طبیعی است که در روزگار دلار چهارده پانزده‌هزار تومانی تهیه‌کننده‌ای دست سی چهل نفر را بگیرد و ببرد به آن سوی دنیا برای فیلمسازی؟

 

درآمد ایرانی

تهیه‌کنندگان می‌گویند که هزینه یک فیلم ایرانی حداقل دو میلیارد تومان است. با این معیار که تنها ٣٠‌‌درصد فروش یک فیلم به تهیه‌کننده می‌رسد؛ یعنی فیلم باید هفت میلیارد بفروشد تا هزینه اولیه تولیدش بازگردد و اگر به‌اصطلاح بازار، خواب سرمایه و... را نیز در نظر آوریم، یعنی فیلم‌هایی که کمتر از ١٠- ١٢ میلیارد بفروشند، درواقع ضرر داده‌اند و می‌دانیم که همه‌ ساله کمتر از ١٠ درصد فیلم‌ها به چنین فروشی می‌رسند.در این اقتصاد بیمار فیلمسازی در خارج از کشور هزینه‌ها را به ‌شکل تکان‌دهنده‌ای بالا می‌برد.

 

تهیه‌کننده‌ای هزینه تولید یک فیلم در همین کشورهای دوروبر را حدود دو میلیون دلار عنوان کرده که حداقل بیست‌وپنج میلیارد می‌شود و این هم یعنی که برای سودآوری باید حداقل صد میلیارد بفروشد. حتی اگر این هزینه‌ها را نصف هم بکنیم و هزینه تولید این فیلم‌ها را ١٠ میلیارد تومان تخمین بزنیم، باز هم فروش پنجاه میلیاردی فیلم را به سود می‌رساند که می‌دانیم و می‌دانید در سینمای ایران غیر قابل دسترس است؛ پس چه انگیزه‌ای این فیلم‌ها را به تولید می‌رساند؟

 

  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش