دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۸:۲۰ - ۰۳ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۰۵۷۳
فیلم و سینمای جهان

۱۰ فیلم ترسناک که به واقعیت تبدیل شدند

فیلم ترسناک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
فیلم‌های ترسناکی در سینمای دنیا وجود دارد که بعدها به واقعیت تبدیل شدند.

به گزارش روزیاتو،شاید فیلم‌های ترسناک مناسب همه افراد نباشند (منظورمان شما دختران و پسرانی هستید که با دیدن یک قطره خون دچار تهوع یا حتی بیهوشی می‌شوید) اما در طرف مقابل افرادی وجود دارند که برای دیدن فیلم‌های ترسناک با صحنه‌های ترسناک‌تر و شخصیت‌های خوفناک و بد لحظه شماری می‌کنند. همین موضوع باعث شده که برخی از طرفداران این فیلم‌های ترسناک پا را از حد معمول فراتر گذاشته و با ورود به مرحله‌ی دیوانگی جنایات بسیار وحشتناک و مرگباری را بر اساس فیلم‌هایی که دیده‌اند انجام دهند.

 

اگر چه برخی از این فیلم‌ها از روی داستان‌های واقعی ساخته شده‌اند اما در طرف مقابل نیز برخی از این فیلم‌ها باعث شده‌اند که افرادی همان روش‌های قاتل معروف فیلم ترسناک محبوب خود را روی دوستان، اعضای خانواده و حتی افراد غریبه پیاده کنند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با جنایات خوفناک اما واقعی آشنا کنیم که از فیلم‌های ترسناک الهام گرفته شده‌اند.

 

۱- ملکه جهنمی

سومین بخش  از داستان‌های ترسناک آن رایس با نام «خاطرات خون آشام» (The Vampire Chronicles) در سال ۲۰۰۲ با عنوان «ملکه جهنمی» (Queen of the Damned) به فیلم تبدیل شد که به شدت با انتقاد روبرو شده و گفته شد که داستان اصلی رایس توسط کارگردان و عوامل ساخت نسخه ی سینمایی به کلی نابود شده است. اگر چه این فیلم با عکس العمل منفی منتقدان، تماشاگران و نویسنده‌ی داستان همراه شد اما برای یکی از تماشاگران بسیار الهام بخش بود. در سال ۲۰۰۱۳، یک جوان ۲۲ ساله به نام آلن منزیس بعد از اینکه دوست ۲۱ ساله‌اش، توماس مک کندریک از فیلم انتقاد کرده و به بازیگر نقش خون آشامی به نام آکاشا (با بازی آلایا هاتن) بد و بیراه گفته بود، با چاقو ضربات مرگباری را به وی وارد کرد و در نهایت پس از مرگ مقداری از خون وی را نوشید.

 

منزیس در جلسه‌ی دادگاه خود عنوان کرد که پس از شنیدن نظرات دوستش در مورد فیلم به سرعت به او حمله کرده و با دست کم ۱۰ ضربه‌ی چکش او را به قتل رسانده است. وی در ادامه با چاقو نیز ضرباتی به بدن دوست خود وارد کرده و بخشی از مغز وی را خورده بود. منزیس اعتراف کرد که بیش از ۱۰۰ بار این فیلم را تماشا کرده و بشدت تحت تاثیر آن قرار گرفته بود. وی همچنین گفت که این فیلم چنان تاثیری بر روی او گذاشته بود که حس می‌کرد باید یک نفر را کشته و با نوشیدن خون او به رویای فناناپذیر شدن مانند شخصیت آکاشا جامه‌ی عمل بپوشاند. وی در ادامه چنین گفت:” در پایان به این نتیجه رسیدم که باید به هر ترتیبی یک نفر را به قتل برسانم… اگر کسی را نکشی نمی‌توانی خون آشام باشی”.

 

وی ادعا کرده بود که در زمان ارتکاب قتل حالت روانی عادی نداشته است اما دادگاه اظهارات او را رد کرد و وی را به جرم قتل عمد و وحشیانه مقصر شناخت. در نوامبر سال ۲۰۰۴ منزیس در حالی که در زندان شاتس در نزدیکی شهر گلاسکو در بازداشت به سر می برد و می دانست که دستکم به ۱۸ سال زندان محکوم خواهد شد خودکشی کرد.

 

۲- وحشت در خیابان الم/ جمعه سیزدهم

 

در سپتامبر سال ۲۰۰۴، دانیل گونزالز ۲۶ ساله طی سه روز ۴ نفر را در الهام از شخصیت قاتل فردی کروگر در فیلم ترسناک «وحشت در خیابان الم» (Nightmare on Elm Street) به قتل رساند. قربانیان گونزالز کاملاً تصادفی انتخاب شده بودند و وی در هنگام قتل یک ماسک هاکی روی صورت خود داشت که کاملاً شبیه ماسک شخصیت جیسون وورهیز، قاتل مخوف فرانچایز ترسناک «جمعه سیزدهم» (Friday the 13th) بود. گونزالز در دادگاه عنوان کرد که قصد داشته دست کم ۱۰ نفر را به قتل برساند و به یک قاتل سریالی شناخته شده و ترسناک مانند شخصیت فردی کروگر تبدیل شود.

 

گونزالز به ۸ بار حبس ابد محکوم شده و در بیمارستان روانی برودمور در برکشایر انگلستان که یکی از ایمن‌ترین مراکز نگهداری از بیماران روانی در جهان است فرستاده شد. در ۹ آگوست سال ۲۰۰۷، پرستاران این مرکز،گونزالز را در گودالی پر از خون خود مرده یافتند. بعدها مشخص شد که وی خودکشی کرده و قبل از مبادرت به قتل‌ها به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بوده و به شدت مواد مخدر مصرف می‌کرده است.

 

۳- پاکسازی

جیمز دموناکو در فیلم خود با عنوان «پاکسازی» (The Purge) در سال ۲۰۱۳ تماشاگران را به دنیای موازی می‌برد که در ان در یک کابوس آباد افراد می‌توانند تنها در یک شب از سال هر کاری که می‌خواهند انجام بدهند بدون این که تحت پیگرد قرار بگیرند حتی اگر دست به قتل بزنند. نه تنها این فیلم چنان مورد توجه قرار گرفت که دو دنباله‌ی دیگر نیز از آن با نام‌های «هرج و مرج» (Anarchy) در سال ۲۰۱۴ و «سال انتخابات» (Election Year) در سال ۲۰۱۶ ساخته شد بلکه واژه‌ی «پاکسازی» را نیز در معنای کمتر مورد توجه قرار گرفته خود به تصویر کشید: از بین بردن وحشیانه و خشونت آمیز عناصر و افرادی که برای یک سازمان یا یک مکان خاص بدرد نخور انگاشته می شوند.

 

این دقیقاً همان کاری بود که جاناتان کروز در ماه می سال ۲۰۱۶ با کشتن سه نفر در عرض ۴ روز انجام داد و واژه‌ی «پاکسازی» را واقعیت بخشید. در آن زمان کسی انگیزه‌ی کروز را نمی‌دانست و پلیس فکر می‌کرد که وی بی‌هدف و تنها برای ارضای امیال سنگدلانه‌ی خود این جنایات را مرتکب شده است. اما وقتی مصاحبه‌هایی با دوستان و آشنایان کروز انجام گرفت مشخص شد که وی بارها گفته است که قصد دارد یک «شورش جنایتکارانه مرگبار» را آغاز کند که در واقع یک نوع «پاکسازی» است. وی در حین قتل‌های موسوم به پاکسازی خود مرتکب دزدی نیز شده بود. در نهایت وی با اتهام قتل، دزدی، ایجاد رعب و وحشت و ترغیب گروه‌های خلافکار محاکمه شد و در آوریل سال ۲۰۱۷ کروز به ۳ بار حبس ابد بدون امکان تجدیدنظر محکوم شد. وی در توافقی با دادستان با این مجازات موافقت کرد در غیر این صورت به مرگ محکوم می‌شد.

 

۴- هالووین

بعد از تماشای فیلم ترسناک «هالووین» (Halloween) ساخته‌ی راب زامبی در سال ۲۰۰۷ که بازسازی فیلمی با همین عنوان ساخته‌ی جان کارپنتر در سال ۱۹۷۸ بود، جیک ایوانز ۱۷ ساله به این فکر افتاد که از روش‌های قاتل داستانی این فیلم با نام مایکل می‌یرز تقلید کند. در فیلم، می‌یرز خواهر قلدر، نامزد و البته مادر نامزد او را در شب هالووین به قتل می‌رساند و ایوانز نیز که تحت تاثیر آرامش و خونسردی می‌یرز در هنگام ارتکاب این قتل‌ها قرار گرفته بود تصمیم گرفت با استفاده از همین روش اعضای خانواده‌ی خود را به قتل برساند زیرا فکر می‌کرد که این کار در زندگی واقعی نیز به اندازه‌ی دنیای فیلم آسان خواهد بود. بدین ترتیب ایوانز با شلیک گلوله خواهر ۱۵ ساله‌ی خود به نام مالی و مادر ۴۸ ساله‌اش جمی را در ۳ اکتبر ۲۰۱۲ به قتل رساند.

 

ساعاتی بعد وی دستگیر شد و در برگه‌ی اعترافات خود خاطرنشان کرد که در هفته‌ی منتهی به جنایت خود فیلم «هالووین» را ۳ بار تماشا کرده است. وی در اعترافات خود گفته بود:” زمانی که فیلم را تماشا می‌کردم از آرامش و خونسردی پسر داستان در حین ارتکاب قتل‌ها و این که هیچ نشانه‌ای از پشیمانی در او دیده نمی‌شد شگفت زده شده بودم. بعد از آن فکر کردم که در صورتی ک من نیز کسی را بکشم همین احساس را خواهم داشت”. وی در نامه‌ی خود عنوان کرده بود که قصد نداشته خانواده‌اش را به قتل برساند اما به هرحال مجبور شده دست به این جنایت بزند زیرا حس می‌کرده که خانواده‌اش دارند او را خفه می‌کنند.

 

بر اساس اظهارات پلیس، وی بعد از تماشا کردن فیلم «هالووین» آن را در جعبه قرار داده و در سطل آشغال انداخت تا بعداً کسی فکر نکند که وی تحت تاثیر این فیلم قرار داشته است. در ژانویه سال ۲۰۱۳، ایوانز به ۴۵ سال زندان محکوم شد که ۲۱ سال آن را باید بدون حق درخواست عفو مشروط بگذراند.

 

۵- کلکسیونر

تریلر جنایی روانشناسانه‌ی «کلکسیونر» (The Collector) که در سال ۱۹۶۵ بر اساس داستانی به همین نام نوشته‌ی جان فاولز ساخته شد منبع الهام بسیاری از جنایات شناخته می‌شود. در این فیلم جوانی تنها به نام فردریک کلگ به تصویر کشیده می‌شود که به شدت منزوی بوده و تنهایی خود را با جمع کردن پروانه و تماشای یک دختر دانشجوی هنر به نام میراندا گرِی پر می‌کند. وی به شدت به میراندا علاقمند می‌شود اما میراندا نظر مساعدی نسبت به او ندارد. همه چیز زمانی که فردریک یک خانه ی بزرگ را در حومه‌ی شهر می‌خرد رنگ دیگری به خود می‌گیرد. وی در این خانه یک گودال زیرزمینی حفر کرده و پس از ربودن میراندا او را در این گودال زندانی می‌کند تا بدین ترتیب او را به خود علاقمند کند.

 

در کمال ناباوری تمامی نقشه‌های میراندا برای فرار، گمراه کردن و کشتن فردریک با شکست مواجه می‌شود و در نهایت میراندا می‌میرد. فردریک نیز تصمیم می‌گیرد که کلکسیونی از دختران زیبا را فراهم کند. دو مرد جوان به نام‌های لئوناردلیک و چارلز ان جی نیز از روش فردریک برای انجام جنایات خود الهام گرفتند. لیک در سال ۱۹۸۵، دو دختر نوجوان به نام‌های کتی آلن و برندا اوکانر را دزدیده و در یک انباری با دیوارهای عایق صوتی زندانی کرد. وی در همین مکان به قربانیان خود تجاوز کرده و پس از شکنجه و ازار و اذیت فراوان آنها را به قتل رساند.

 

دوست لیک نیز در این اعمال شنیع با او همراه بود و به نقشه‌های آدم ربایی و قتل خود اسم «عملیات میراندا» داده بودند. در همان سال لیک هنگامی که به دلیل دزدی از یک فروشگاه دستگیر شد با خوردن قرص سیانور خودکشی کرد و ان جی نیز به ۱۲ قتل عمد متهم شد. وی در حال حاضر در زندان ایالتی سن کوئنتین در انتظار اعدام به سر می‌برد.

 

۶- روانی آمریکایی

فیلم «روانی آمریکایی» (American Psycho) با نام هشدار دهنده خود و داستانی ترسناک یکی از فیلم‌هایی است که قاتلان خوفناک بسیاری در زندگی واقعی از آن الهام گرفته‌اند. برایان داگلاس وایت ۱۹ ساله بعد از جدایی از نامزدش در سال ۲۰۱۲ نیز از داستان این فیلم الهام گرفته بود. در این فیلم کریستین بیل نقش یک عاشق دلشکسته به نام پاتریک بیتمن را بازی می‌کند و برایان داگلاس نیز همانند او در دنیای واقعی با استفاده از تبر مادر نامزد سابق خود دزیره استپرفن و نامزد جدید او را به قتل می‌رساند. در هنگام قتل، آنجلا کیم استپرفن ۴۶ ساله و جیکوب لی برنز ۱۹ ساله در خواب بودند. برایان کمی قبل از اقدام به قتل‌های خود در کامنتی در حساب فیسبوک خود گفته بود:” دوست دارم دختران را تکه تکه کنم. آیا الان گفتم که دیوانه شده‌ام؟”.

 

جمله‌ی آخر وی همه را به یاد یکی از دیالوگ‌های ماندگار فیلم «روانی آمریکایی» می‌انداخت که در آن بیتمن می‌گوید:” آیا می‌دانستی که من کاملاً دیوانه هستم؟”.بر اساس گزارش‌ها در زمان قتل خود دزیره نیز در خانه حضور داشته اما مشخص نیست که آیا وایت می‌خواسته او را نیز بکشد یا خیر. خوشبختانه وی توانست از مهلکه بگریزد و با پلیس تماس بگیرد. وقتی که مامورین پلیس به محل اقامت خانواده‌ی استپرفن رسیدند جسد برایان داگلاس را پیدا کردند که با اسلحه خودکشی کرده بود.

 

۷- اره

و اکنون رسیدیم به فیلمی که با دنباله‌های فراوان داستان شخصی را روایت می‌کند که قربانیانش را در طی یک بازی ترسناک و پر از درد و وحشت آهسته آهسته به سوی مرگ سوق می‌دهد در حالی که کورسوی امیدی واهی را برای وی باز می‌گذارد: اره. متیو تینلینگ ۲۵ ساله اهل لندن یکی از طرفداران مجموعه فیلم‌های ترسناک «اره» (Saw) بود که با قتل همسایه‌ی ۴۵ ساله‌اش به نام ریچارد همیلتون در سال ۲۰۱۲ به شهرت رسید. در یک شکنجه‌ی دردناک که از آن به عملی «وحشیانه و طولانی» یاد شده و کاملاً از روی داستان فیلم «اره» کپی برداری شده بود، تینلینگ ضربات متعددی را با چاقو به قربانی خود وارد کرده و سپس در حالی که ریچارد همیلتون هنوز زنده بود ستون فقرات او را مانند یک قصاب بیرون می‌کشد.

 

انگیزه‌ی او از این شکنجه‌ی وحشیانه این بود که همیلتون کد عبور حساب بانکی خود را که تنها ۳۱۱ دلار در آن پس انداز کرده بود به تینلینگ بدهد و وقتی که در نهایت در نتیجه‌ی شکنجه‌های تینلینگ کد عبور را به وی داد،تینلینگ سپرده‌ی قربانی خود را برداشته و صرف خرید کوکائین نمود. مامورین پلیس پس از دستگیری تینلینگ در رختخواب او یک نسخه ی دی وی دی از پنجمین  قسمت از مجموعه فیلم‌های «اره» پیدا کردند که بعدها مشخص شد تینلینگ در شکنجه‌ی قربانی خود دقیقاً از روی حوادث این فیلم کپی برداری کرده است. تینلینگ به حبس ابد محکوم شد و دستکم باید ۳۰ سال را در زندان بگذراند.

 

تیموتی پونتیوس،قاضی پرونده در جلسه دادگاه خطاب به تینلینگ چنین گفت:” تو در حین حمله ۱۷ ضربه به قربانی وارد کردی که به طور ویژه برای صدمه رساندن به ستون فقرات انجام شده و فلج شدن و مرگ قربانی را به دنبال داشت، دقیقاً همان چیزی که در نسخه‌ی دی وی دی [فیلم] دیده می‌شود. این که این صحنه در «اره ها ۵» یا دیگر قسمت‌ها باشد یا نباشد اهمیتی ندارد. این چیزی بود که تو دیده بودی و از آن تقلید کردی”.

 

۸- جیغ

فیلم ترسناک کلاسیک «جیغ» (Scream) ساخته‌ی وس کراون با دنباله‌های فراوان و البته یک قتل در دنیای واقعی همراه شده است. تیری ژارادین ۲۴ ساله در سال ۲۰۰۱ یک دانش آموز دختر ۱۵ ساله به نام آلیسون کمبیر را که قبلاً با هم دوست شده بودند و با این بهانه که می‌خواهد با او حرف بزند و چند فیلم به او بدهد به خانه‌اش در گرپینس بلژیک کشاند. وقتی که ژارادین می‌خواست به دخترک دست بزند، آلیسون به او اعتراض کرده و مانع وی شد. در نتیجه ژارادین به حالت قهر به اتاق بغلی رفت و با یک ماسک ارواح دقیقاً شبیه آن چه که در فیلم «جیغ» دیده می‌شود بازگشت و بیش از ۳۰ ضربه ی چاقو به قربانی وارد کرد.

 

ژارادین جنازه‌ی آلیسون را روی تختخواب خود گذاشته و یک گل رُز در دهان او قرار داد و سپس در تماسی با پدر و یکی از همکارانش به ارتکاب قتل اعتراف کرد. وی بعدها اعتراف کرد که قتل را با الهام از فیلم «جیغ» و تحت تاثیر آن انجام داده است. ماموران پلیس گفته بودند که در ژارادین هیچ نشانه‌ای مشکلات روانی دیده نشده و وی هیچ سوء سابقه‌ای در اداره پلیس نداشته است. ژارادین در نهایت به حبس ابد محکوم شد.

 

۹- مصاحبه با خون آشام

در سال ۱۹۹۴، دانیل استرلینگ ۲۵ ساله پس از تماشای فیلم «مصاحبه با خون آشام» (Interview with the Vampire) سعی کرد نامزدش که ۸ سال از آشنایی آن ها می گذشت را به قتل برساند. استرلینگ همراه با نامزد ۲۳ ساله اش لیزا استلواگن در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۴ برای تماشای فیلم «مصاحبه با خون آشام» که در آن دو شخصیت مرد اصلی داستان یک دختر را به خون آشامی فناناپذیر تبدیل می کردند به سینما رفتند. در ساعات اول ۱۸ نوامبر وقتی لیزا از خواب بیدار شد استرلینگ را دید که به او خیره شده است. وقتی که از او پرسید موضوع از چه قرار است او پاسخ داد که می خواهد او را بکشد و خون او را بنوشد.

 

لیزا که این موضوع را نادیده گرفته و آن را شوخی می‌دانست بار دیگر دراز کشیده و به خواب رفت اما استرلینگ چند ساعت بعد با ۷ ضربه ی چاقو در ناحیه‌ی سینه و پشت نقشه‌ی خود را عملی کرد و به گفته‌ی خودش به مدت چند دقیقه از خون او نوشید. در کمال ناباوری لیزا زنده ماند اما استرلینگ ادعا می‌کرد که بی‌گناه است و می‌گفت که تخت تاثیر فیلم دست به این عمل وحشتناک زده است. وی در این باره چنین گفته است:” من تحت تاثیر فیلم قرار داشتم. از فیلم لذت بردم. اما نمی‌توانم اینجا بنشینم و فیلم را سرزنش کنم”.

 

۱۰- بازی کودکانه

فیلمی که به شدت نسل‌های زیادی را از عروسک‌ها ترساند فیلم ترسناک «بازی کودکانه» (Child’s Play) در سال ۱۹۸۸ بود که داستان یک عروسک خبیث به نام چاکی را روایت می‌کرد که روح یک قاتل سریالی مرده در او حلول کرده بود و دست به قتل‌های متعددی می‌زد و قبل از شلیک گلوله یا وارد کردن ضربه‌ی چاقوی خود قربانیانش را تا سرحد مرگ می‌ترساند. ۴ سال پس از اکران این فیلم، یک زن ۵۵ ساله به نام برنادت مک نیلی به همراه تعدادی از دوستانش که به آنها «دارودسته‌ی دیوانه‌ی معتاد» گفته می‌شد یک دختر ۱۶ ساله به نام سوزان کاپر را ربوده، شکنجه کرده و در نهایت به قتل رساندند که یکی از وحشیانه‌ترین قتل‌های تاریخ بریتانیا شناخته شد.

 

در دسامبر سال ۱۹۹۲، مک نیلی دست به ربودن قربانی زده و پس از لخت کردن او را مجبور کرد که در داخل یک وان پر از مایع ضدعفونی کننده دراز بکشد. سپس او را مجبور کرد به نواری که مک نیلی از داستان فیلم «بازی کودکانه» و دیالوگ‌های چاکی در این فیلم تقلید کرده بود گوش دهد. در حالی که سوزان به نوارهای مک نیلی گوش می‌داد، همدستان مک نیلی او را کتک زده به تخت خواب بستند و مواد مخدر متعددی را به او تزریق کردند و در ادامه دندان‌های جلویی او را تماماً بیرون کشیدند. سپس جنازه‌ی وی پس از مرگ به یک منطقه‌ی جنگلی برده شده و در آتش انداخته شد. مک نیلی و سه نفر از  پنج همدست شیطان صفت او به حبس ابد محکوم شدند اما در سال ۲۰۱۲ دوران زندان مک نیلی به دستور یک قاضی کاهش یافت.

 

سه سال بعد و در سال ۲۰۱۵، به مک نیلی عفو مشروط داده شد و در گزارش زندان آمده بود که وی بسیار از کار خود شرمسار بوده و یک زندانی نمونه است. وی اکنون تحت یک نام جدید در منطقه‌ای نامشخص در شمالی غربی بریتانیا زندگی می‌کند اما هم سلولی‌های او در زندان آزادی مک نیلی را نابخردانه می‌دانند. یکی از آنها آزادی او را یک «اشتباه شوک آور» دانسته و دیگری او را «خطرناک و مکار» خوانده است. یکی دیگر از هم سلولی‌های مک نیلی در این باره چنین گفته است:” هیچ انسانی نباید از هوایی که این حیوان از آن نفس می‌کشد استنشاق کند…او می‌خواهد که مردم برایش دل بسوزانند اما او خطرناک است”.

 

 

 

 

 

  • 24
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش