
فیلم «خانم بالا» (Miss Bala) که طی سه ماه اخیر بتدریج در نقاط مختلف جهان اکران شده، یک کار از سبکهای اکشن و تریلر و برگرفته از فیلمی مکزیکی با همین نام است و با اینکه سروصدای زیادی را چه به لحاظ هنری و چه از نظر تجاری و فروش در گیشهها موجب نشده اما شاید از بهترینهای این ژانرها در سالجاری باشد. این فیلم از بازیگران پرطرفداری مثل جینا رودریگز و آنتونی مک کی بهره میگیرد و با اینکه از درون یک ژانر بیش از حد به کار گرفته شده نشأت گرفته اما توانسته است به همین گونه سینمایی نوعی تازگی ببخشد.
در این فیلم کاراکتر مرکزی گلوریا (با بازی رودریگز) یک هنرمند شاغل در دنیای سینما و هنرهای نمایشی و مستقر در شهر لسآنجلس است که روزی رضایت میدهد برای کمک به یک دوست مکزیکیاش بهنام سوزو (کریستینا رودلو) به شهر تینخوانای مکزیک سفر کند و آنجا وسایل پیروزی این دوست را در یک مسابقه ویژه زنان شایسته و شاغل جور کند. در آنجا اوضاع خلاف چیزی میشود که گلوریا امیدش را داشت زیرا آدمرباهای ناشناخته سوزو را میدزدند و گلوریا هم مجبور میشود پیش از آنکه بفهمد و راهی برای کنترل اوضاع بیابد، با یک کارتل بزرگ توزیع موادمخدر در منطقه به همکاری بپردازد. این چنین است که ادامه و بطن فیلم سرشار از تلاش گلوریا و نظایر او برای فرار از دست تبهکاران و پناه بردن به گوشهای آرام میشود و آن هم در حالی که وی و نظایر او هیچ پیشینهای در این زمینه ندارند و با مسائل و خشونتهایی از این دست بیگانهاند.
فضا و روح و اتفاقات «میس بالا» به وضوح نشانگر استقرار یک کارگردان کارکشته پشت دوربین و تلاش هنرمندی است که عرصه ورود کرده به آن را نیک میشناسد و بواقع نیز از کاترین هاردویک که پیشینه ساخت فیلمهای متنوع و گاه توهمزا و زمانی هم کوبندهای همچون «گرگ و میش» و «۱۳» را دارد توقعی جز این نمیرود.
هاردویک معمولاً با قرار دادن یک زن قدرتمند درمرکز قصههای سرشار از برخوردش دست به ساختارشکنیهای آشکار زده و از توفیق زنانی میگوید که در یک دنیای تسخیرشده توسط مردان ابایی از مبارزه با عاملان زر و زور ندارند. هاردویک در مصاحبه پیش رو از سختیهای تبدیل کردن یک فیلم به زبان اسپانیایی و متکی بر فرهنگ مکزیکی به کاری در بردارنده علایق امریکاییها و علایق مردم امریکای شمالی سخن میگوید و همین طور از فرمولهای کار ژانرهای اکشن و تریلر و از کارکردن زنان در یک صنعت تسخیر شده توسط مردان بویژه در حرفه کارگردانی و فیلمسازی.
خانم هاردویک، «خانم بالا» به موازات روابط تیره اخیر امریکا و مکزیک و بخصوص پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ نشانگر تنشهایی است که هم در کشور مکزیک وجود دارد و هم تصویرگر برخوردهایی که با یکدیگر تجانس فرهنگی ندارند. آیا هدف شما نیز از ساختن «Miss Bala» در درجه اول ترسیم چنین وضعیتی نبود؟
هدف من در درجه اول تعریف و تشریح یک داستان جنایی بود و اینکه محل شکلگیری داستان مرزهای امریکا و مکزیک است و به تبع آن اتفاقات ریشه در تنشهای روابط این دو کشور دارد. بخش جنبی ماجرا تبعاتی است که نمیشد از آن پرهیز کرد. قدر مسلم اینکه کار من یک بیانیه سیاسی و هدفم صدور چنین چیزی نبوده است.
ظاهراً با مشخصات منطقه و ویژگیهای اینگونه داستانها و آدمها کاملاً آشنا هستید.
بله، من در حاشیه مرزهای مکزیک و در گوشهای از ایالت تگزاس بزرگ شدم و مزرعه خانوادگیای که داشتیم، در مجاورت رودخانه ریوگرانده قرار داشت. من حتی مدتی از دوران تحصیلم را در مکزیک گذراندم و با این اوصاف مرکزیت بخشیدن به شهر تیخوانا در قصه فیلمم طبعاً نشانگر ارتباطهای قویام با آنجا است و چنین گزینشی جای تعجب ندارد.
به فرهنگ و هنر و رویدادهای اجتماعی در مکزیک چطور نگاه میکنید؟
من واقعاً مکزیک و فرهنگ آن را دوست دارم و این در درجه اول به خاطر فرهنگ غنی و چندسویهای است که در آنجا وجود دارد. من یک سال در دانشکده «سن میگل دوالنده» رشته هنر را میخواندم و براساس شرایط و الزامهای درسیام و همچنین علایقی که داشتم دست به سفرهای گستردهای در سطح مکزیک زدم و اگر بگویم به تمامی ایالتهای این کشور سر زدم، اغراق نکردهام. در جای جای مکزیک میتوان هنرهای ناب این کشور را حس کرد و برخی شاخهها و جنبههای آن مثل موسیقی در بالاترین و جذابترین سطح ممکن است.و سینمای آن نیز همینطور.
بله، آن نیز بینیاز از گفتن است و همگان در دو دهه اخیر از دیدن کارها و اندیشههای ناب امثال ایناریتو، کوارون و ول تورو به وجد آمدهاند. چیزی وجود ندارد که بتوان در سایه آن مهارتها و وسعت فکری این هنرمندان را بدرستی و با وسعت لازم نشان داد.
ظاهراً از نشان دادن ابعاد فرهنگی شهر تیخوانا و سایر مناطق مکزیک هم در فیلمتان غافل نماندهاید.
همین طور است زیرا معتقد بوده و هستم که تنها وجه مکزیک برخی خشونتهای رفتاری نیست که به سبب ضرورتها از بعضی اتباع این کشور سر میزند. اینکه همه جنبهها و ابعاد فرهنگی و مثبت یک منطقه و کشور را نادیده بگیریم و فقط برخوردها و چالشها را عمده کنیم، کم لطفی به یک کشور است و حتی در شهرهای مرزی که ارتباطات ملل در آن قویتر از سایر نقاط است، نشانههای فرهنگ اختصاصی آن کشور قابل رؤیت و لمس است.
در هر جای این شهرها میتوان نشانههای شعر و ادب و نقش و نگارهای حک شده روی دیوارها را رؤیت و از یک فرهنگ غنی پرده برداری کرد و من کوشیدهام در «خانم بالا» همینها را به نمایش بگذارم و از هنرهای عمیق کشوری بگویم که به سبب همسایگی با امریکا بر وجوه مختلف هنریاش به اندازه کافی اوج گذاشته نشده است.
با اینکه مخاطبان فیلم شما بیشتر مردم امریکا و اروپا و بواقع انگلیسی زبانها هستند، باز حجم قابل ملاحظهای از گفتوگوها به زبان اسپانیایی است و حرفها و اظهارات و دیالوگها بین انگلیسی و اسپانیا در نوسان و در حال تغییر مکرر است. آیا این خلاف میلتان شکل گرفته است؟
کاراکتر اصلی داستان که همان گلوریا است، بجز امریکایی بودن اشرافی بر زبان اسپانیایی و فرهنگ و گویش مکزیک ندارد و طبیعی است که ما باید زبان انگلیسی را برای او به کار میگرفتیم و این طریقه ارتباط برقرار کردن اوست. این در مورد کاراکتر محوله به اسماعیل کروز کوردووا هم که لینو نامیده میشود، صدق میکند و ما چارهای جز ترسیم این رویکردها و فرهنگها برای آنان نداشتیم. درست است که برخی آدمهای شبیه به لینو و خود او در امریکا بزرگ شدهاند و در فرهنگ این کشور حل شدهاند اما نمیتوان آنها را از جنس و تبار لاتنشان سوا کرد و با آن آمیختهاند.
آنها از جانب هر دو طیف مورد انتقاد قراردارند. چه امریکاییها که آنها را خودی نمیدانند و چه مکزیکیها و لاتن تبارها که میگویند آنها به آدمهایی چند هویتی تبدیل شدهاند و دیگر مایه افتخار مکزیکیها و اسپانیاییها نیستند.
- 19
- 3