یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۱۰ - ۲۰ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۵۵۵۴
موسیقی

سالار عقیلی:تفاوتی میانِ یک آهنگساز زن و مرد وجود ندارد

سالار عقیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

سال پیش آلبوم «عشق ماند»‌ را با آهنگسازی «ارشد طهماسبی» منتشر کرد؛ آلبومی که نوید از حضورِ خواننده‌ای جوان می‌داد که حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. او پس از آن «سایه‌های سبز» را نیز با این هنرمند منتشر کرد و پس از آن «دریای بی‌پایان» اثری با همراهی گروه موسیقی دستان. او در این سال‌ها، همچنان همکاری خویش را با بزرگانِ موسیقی ایران ادامه داده است. همین روزها قرار است آثاری از او با آهنگسازی حمید متبسم، مسعود شعاری و پشنگ کامکار به انتشار درآید؛ او اما فلسفه‌ خویش را در ارائه کارهای هنری دارد، می‌گوید همان‌طور که او در روزگار جوانی مورد اعتمادِ بزرگان موسیقی قرار گرفته است، حالا این رسالت را دارد تا به جوان‌ترهای بااستعداد موسیقی کمک کند؛ به همین خاطر است که در کارنامه‌ی هنری او می‌توان آثارِ بسیاری را با آهنگسازانِ جوانی مشاهده کرد که بعد از همکاری با او به دنیای حرفه‌ای موسیقی پا گذاشته‌اند. این گفت‌وگو درباره‌ آواز ایرانی است. درباره جایگاه موسیقی سنتی در این روزهای ایران؛ اما این گفت‌وگو از منظرِ دیگری اهمیت دارد؛ «سالار عقیلی» از مباحثی حرف می‌زند که جامعه‌ امروز موسیقی ایران به آن مبتلاست؛ اما انگار مدام آن را به قسمتِ ناخودآگاه ذهنش می‌فرستد. این واکنشِ طبیعی آدمیزاد است درباره چیزهایی که دوستش ندارد یا می‌خواهد از آن فرار کند و در این میان بیانِ آن شجاعتی را می‌طلبد که همه از آن برخوردار نیستند. «سالار عقیلی» از فضای نامهربانی می‌گوید که بین هنرمندان برقرار است. از اینکه کسی دلش برای کسِ دیگری نمی‌تپد. آدم‌ها، موفقیت‌های دیگران را دوست ندارند. کارهای هم را نمی‌شنوند. او آرزو می‌کند که ای‌کاش روزگاری را ببینیم که اهالی موسیقی باری دیگر دلشان برای هم بتپد. این آرزو محقق می‌شود؟‌ 

 

آقای عقیلی به نظر می‌رسد که جامعه‌ امروز در تمامِ جوانب، مختصاتِ خاصِ خودش را پیدا کرده است. طبیعی است که این جامعه، موسیقی خودش را می‌خواهد و چه بخواهیم و چه نه؛ دیگر نمی‌توان از آن انتظار داشت که همان موسیقی‌ قاجاری را بی‌هیچ تغییری به‌عنوان موسیقی مصرفی‌اش بپذیرد. در این میان آواز ایرانی چه سرنوشتی را پیدا می‌کند؟‌ 

برای پاسخ به این سوال باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. اصلا نمی‌توان انتظار داشت تمام مردم به موسیقی کلاسیک کشورشان توجه داشته‌ باشند (در هیچ کجای دنیا این اتفاق رخ نمی‌دهد) از سوی دیگر در فرهنگِ ما هنوز عده‌ بسیاری به موسیقی به‌عنوان یک پدیده مشروع یا یک اصلِ اجتناب‌ناپذیر که زندگی بدون آن امکان نداشته باشد، نگاه نمی‌کنند و همین موضوع تاثیراتِ خواسته و ناخواسته‌ خویش را برجای می‌‌‌گذارد. در این بین عده‌ زیادی نیز موسیقی را به‌عنوان یک کالای مصرفی می‌دانند؛ طبیعی است که موسیقی سنتی – چه آواز و چه تصنیف موردِ توجه این عده قرار نمی‌گیرد. ضمن اینکه همان‌طور که اشاره کردم، موسیقی سنتی از قدیم‌الایام در انحصار خواص بوده است و ما هیچگاه نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که «آواز» و به طور کلی موسیقی اصیل، همگانی شود و بین مردم عمومیت پیدا کند. موسیقی سنتی دارای ماهیتی خاص است و بنابراین تنها عده‌ای توانایی بهره‌گرفتن از آن را دارا هستند.

 

سالار عقیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

چرا این خصوصیت را برای موسیقی سنتی قائل هستید؟ 

دلایلِ متفاوت دارد که بخش مهمی از آن را باید در ذاتِ این موسیقی جست‌وجو کرد. موسیقی سنتی، برای تامل است نه وقت‌گذرانی؛ از آن طرف در وجود خود از اشعارِ شاعرانی کهن بهره می‌گیرد که ممکن است همه معنای آن را درک نکنند؛ جز کسانی که با ادبیات مانوس هستند و شناخت خوبی از آن دارند؛ اما به نظرِ من مهم‌ترین دلیل در این بحث عدم وجود «شناخت» از موسیقی سنتی در بین مردم است. شما تنها می‌توانید چیزی را دوست داشته باشید که نسبت به آن شناخت، لااقل شناختی نسبی داشته باشید و «هنر» هم از این قاعده مستثنی نیست. خود من تا ۱۶ سالگی آشنای چندانی با موسیقی اصیل نداشتم؛ بعد از ورودم به هنرستانِ موسیقی بود که افکارم نسبت به موسیقی تغییر کرد و با کارهای استاد شجریان آشنا شدم. همین شناخت باعث شد تا به آثارشان بسیار علاقه‌مند شوم و تمامشان را از حفظ بخوانم و سعی کنم با دانشِ آن روزم تحلیلشان کنم. در همان زمان از حضور آقای «صدیق تعریف» به‌عنوان استاد آوازم بهره گرفتم و آشنایی‌ام به این موسیقی عمیق‌تر شد؛ در نتیجه هر قطعه‌ای را که می‌شنیدم، با نگاهی تازه‌تر با آن ارتباط برقرار می‌کردم. اینکه این آواز در چه دستگاهی است؟ خواننده از چه تکنیکی برای اجرای آن استفاده کرده است؟‌ ما وقتی چیزی از این موسیقی نمی‌دانیم و آن را نمی‌شناسیم، ممکن است برایمان خسته‌کننده باشد؛ به قولِ شیخِ اجل «لاابالی چه کند دفتر دانایی را/ طاقت وعظ نباشد سر سودایی را» ما نمی‌توانیم خیلی چیزها را بشنویم، چون درباره‌اش چیزی نمی‌دانیم. شناخت موسیقی ورود به دنیای جدیدی است که هر چه بیشتر در آن تامل کنید، بیشتر دوستش خواهید داشت.

 

تکلیفمان با آن مخاطبی که شناخت ندارد؛ چه می‌شود؟ 

شاید ما باید آثاری ارائه کنیم که عمومیت داشته باشد؛ آثاری که هم هویتِ موسیقی اصیلِ ما را داشته باشد و هم به آن عمومیت دهد. دوستان دیگر نیز در این زمینه تجربیاتِ جدیدی انجام داده‌اند.

 

پس باید این را به‌عنوان یک اصل بپذیریم که آنچه ما به‌عنوان موسیقی سنتی می‌شناسیم، دارای مخاطبی محدود است؟ 

موسیقی‌های کلاسیک در تمامِ دنیا این ویژگی را دارند؛ حتی موسیقی‌های فولکلور کشوری مثلِ اسپانیا – پاکو دلوچی- هم این روزها مثلِ گذشته عمومیت ندارد؛ اما یادتان باشد که موسیقی سنتی ما در این دوران بیش از هر زمانِ دیگری همگانی شده است. شما در حالِ حاضر کنسرت‌ها و آثاری بسیار در این حوزه می‌بینید که تا پیش از این وجود نداشته است.

 

اما ما در همین چند دهه‌ قبل، آثاری توسطِ موزیسین‌های کاملا سنتی و اساتیدی چون شجریان، مشکاتیان، لطفی و علیزاده شنیده‌ایم که تیراژهای میلیونی پیدا کرده است. تیراژهای میلیونی به نسبتِ جمعیتِ آن روزگار که حالا چیزی شبیه رویاست. چرا آن اتفاق ادامه پیدا نکرد؟ 

شما نمی‌توانید موسیقی را جدای از مسائلِ اجتماعی بررسی کنید. تولیداتِ موسیقی سنتی ما در آن زمان، توانست پاسخگوی نیازهای مردمی باشد که انقلاب کرده بودند و پس از آن درگیرِ جنگ شده بودند. موسیقی همیشه می‌تواند تا این اندازه تاثیرگذار باشد. 

 

در این سال‌ها هم آثارِ بسیاری تولید شده است که مخاطب چند میلیونی داشته باشد. مثلا این اتفاق برای «ایران جوان» یا دیگر کارهای وطنی رخ داده است؛ در حالی که ممکن است دیگر آثارِ من تا این اندازه شنیده نشده باشد. 

اتفاقا چند وقت پیش مخاطبی در خیابان به من انتقاد می‌کرد که چرا مدام کارهای ملی و میهنی می‌خوانم و کارهای عاشقانه‌ی کمتری خوانده‌ام؛ در حالیکه برایش توضیح داده‌ام که من ۴۶۰ قطعه خوانده‌ام اما اغلب آثار ملی میهنی که خوانده‌ام، از جاهای مختلف شنیده شده است. ‌

 

اما به نسبت دیگر خوانندگان به نظر می‌رسد شما علاقه‌ی بیشتری به خواندن آثار ملی‌- میهنی دارید. 

 

خواندن این آثار را هم دوست دارم و فکر می‌کنم صدایم مناسب آن هست. 

 

سالار عقیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

آقای عقیلی به نظر می‌رسد که در چهار دهه‌ی اخیر؛ تعداد آوازخوانانِ ما در قیاس با آهنگسازان و نوازندگان بسیار کمتر بوده است؛ یعنی در حالی که نوازندگان و آهنگسازانِ بسیاری ظهور کرده‌اند؛ تعدادِ خوانندگانی که توانستند اقبال عمومی پیدا کنند؛ بسیار اندک بوده است. 

اتفاقا من فکر می‌‌کنم به همان اندازه‌‌ای که نوازنده داریم، خواننده هم داریم؛ اما وقتی شما می‌گویید تعداد نوازندگان بیشتر از خوانندگان است؛ تعدادِ نوازندگان موجود را با خواننده‌هایی که نامشان برای مردم شناخته شده است، مقایسه می‌کنید. در این سال‌ها چند نوازنده‌ی مطرح در هر ساز به وجود آمده است؟ 

 

تعداد نوازندگان مطرح تار یا سه‌تار چقدر هستند؟ البته چهره شدن در خوانندگی بسیار دشوارتر است؛ ما هم‌اکنون صداهای بسیار خوبی داریم که یا هنوز مطرح نشده‌اند یا بخت چهره شدن را ندارند. این مسئله در گذشته به این شکل نبوده است.انگار حالا هیچ چیز شبیه گذشته نیست. 

بله؛ دقیقا. در گذشته ۲۰ خواننده به شکل حرفه‌ای فعالیت می‌کردند که همهشان با هم دوست بودند. هر هفته همدیگر را می‌دیدند و دلشان برای هم می‌تپید، اما حالا متاسفانه اغلب سال تا سال هم را نمی‌بینند. بسیاری از ما تنها در ختم یکدیگر را می‌بینیم؛ اگر جشنی باشد؛ هر کدام بهانه‌ای می‌آوریم که در آن حضور نداشته باشیم. ممکن است عده‌ای بگویند اگر فلانی باشد؛ من نخواهم بود. یادم می‌آید که ۱۸ سال پیش در خانه‌ام جشن تولدی برگزار کردیم که نزدیک بود به دعوا ختم شود. ما یک سری آدم‌ها را دوست داریم که دلمان می‌خواهد در جشنمان شرکت داشته باشند؛ حالا این افراد ممکن است با یکدیگر موضع داشته باشند و ما ندانیم در حالی که در ختم همه همدیگر را می‌بینیم و حتی هم را بغل می‌کنیم. من متاسفم اما وظیفه دارم اعتراف کنم بسیاری از هنرمندان، چشم دیدنِ یکدیگر را ندارند. من همیشه تلاش کرده‌ام که پشتِ کسی بد نگویم یا برای کسی بد نخواهم. در حدِ توانم خواسته‌ام که به شکلِ سالمی به فعالیت‌های موسیقایی‌ام ادامه دهم؛ اما شما نگاه کنید که گاهی چه هجمه‌ها و نقدهای بی‌اساسی علیه من شکل گرفته است؟ من سکوت کرده‌ام و به کارم ادامه داده‌ام؛ به نظر من هنرمندان باید پشتِ همدیگر باشند. آرزو دارم که روزگاری را ببینم که اهالی موسیقی بار دیگر دلشان برای هم بتپد.

 

برسیم به کارهایی که این روزها مشغول انجام آن هستید. گویا بار دیگر اجرایی همراه با ارکستر ملی به رهبری آقای شهبازیان دارید. 

بله. همان‌طور که گفتم من ۹ سال در زمان رهبری استاد فخرالدینی به‌عنوان خواننده‌ ثابت این ارکستر بودم؛ زمانی که ایشان از ارکستر رفتند در فعالیت‌های آن وقفه‌ای افتاد تا استاد شهبازیان، رهبری آن را برعهده گرفت. در دوره حضور آقای شهبازیان هم دو کنسرت را با ایشان اجرا کردم؛ در جشنواره هم قرار است که یک شب با ایشان در تالار وحدت اجرا داشته باشیم.

 

سالار عقیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

شما همواره در این سال‌ها در کنار همکاری با اساتیدی چون فرهاد فخرالدینی، گروه دستان، ارشد طهماسبی و بسیاری دیگر، با آهنگسازانی جوان نیز همکاری داشتید که بسیاری از آنها اولین حضورِ حرفه‌ایشان در موسیقی با کار شما بود.

من بارها گفته‌ام که اگر حتی یک نوجوان، کار خوبی را به من پیشنهاد دهد که با روحیات من همخوانی داشته باشد، آن را می‌خوانم.

 

چرا؟ 

چون می‌خواهم کارِ خوبی، فارغ از نام ارائه دهم. از آن طرف فکر می‌کنم همان‌طور که روزگاری که ما جوان‌تر بودیم و بزرگ‌ترها دستِ ما را گرفتند تا رشد کنیم؛ ما هم باید در حدِ توانمان این کار را برای جوانان امروز انجام دهیم. خود من هیچگاه لطف استاد فخرالدینی یا دوستانِ گروه دستان را فراموش نمی‌کنم که چگونه حمایتم کردند. به همین خاطر است که فکر می‌کنم باید این چرخه ادامه پیدا کند. کسی که به اصطلاح «بالا رفت»، باید به دیگران کمک کند نه اینکه از آنجا به دیگران نگاه کند.

 

سالار عقیلی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

شما همیشه توجه ویژه‌ای به ظرفیتِ بانوان موسیقیدان داشته‌اید که البته حضور خانم «حریر شریعت‌زاده» در این زمینه موثر است. 

ببینید من با سه آهنگساز خانم: فریبا هدایتی، سوسن اصلانی و نسیم شاملو- کار کرده‌ام. از نگاه من تفاوتی میانِ یک آهنگساز زن و مرد وجود ندارد و تفکراتی با این مضمون که زنان نمی‌توانند کارها را به خوبی مردان انجام دهند مورد قبول من نیست. من هم به کیفیت اثر توجه دارم تا اینکه جنسیتِ خالق آن چیست؟ بانوان ما در عرصه موسیقی نشان داده‌اند که توانمندی‌ها و ظرفیت‌های گسترده‌ای دارند و همکاری با بانوان هنرمند هم مانند آقایان هنرمند جالب و به یاد ماندنی است.

 

 

 

aftabeyazd.ir
  • 11
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش