
دیجیاتو/ در حالی که پدران برای مدتی طولانی، نقش مهمی در بسیاری از بازی های ویدیویی داشته اند و شاید بهترین مثال های چند سال اخیر، بازی های The Last of Us و Bioshock Infinite باشند، نقش مادران همواره در بازی های ویدیویی کمرنگ بوده و یا به اشکال دیگری به تصویر کشیده شده که باعث افول شأن آنها می شود.
در حالی که بیش از ۳۰ دهه از پیشرفت بازی های می گذرد و هر روز و هر سال شاهد عناوینی تازه هستیم، هنوز مادران جایگاه لازم خود را نیافته اند و به خاطر برخی پیچیدگی ها، از نمایش صحیح فداکاری ها و توانایی های آنها اجتناب می شود.
کیت گری، نویسنده وب سایت گاردین اخیراً به بررسی ابعاد این موضوع پرداخته و دلایل عدم نمایش نقش مادران یا وارونه جلوه دادن عواطف و احساسات آنها را مورد موشکافی قرار داده است. در ادامه این مقاله جذاب را با یکدیگر مطالعه می کنیم.
من هیچوقت فرزندی نداشتم. یک بار، یکی از آن عروسک ها را خریدم که می توانستید به آن غذا بدهید و هر چند وقت یکبار خودش را خیس می کرد، اما متوجه شدم این عروسک، تنها بخشی از تجربه مادر بودن را ارائه می دهد. اما به شما می گویم که چه کاری را به دفعات انجام داده ام: من کلی بازی ویدیویی تجربه کرده ام.
و بازی ها، همانطور که احتمالاً شروع به کشف اش کرده اید، چندان در نمایش مادر بودن عالی عمل نکرده اند - هرچند که گویی کاملاً بر زیر و بم پدر بودن مسلط هستند. می دانستید به محض اینکه دختردار شوید، ناگهان به این موضوع پی می برید که زنان هم جزوی از مردم هستند؟
چه کسی می توانست پیش بینی کند؟ این پدیده مدرن که به نام «پدرسازی بازی ها» شناخته می شود، اساساً از سوی طراحان بازی و نویسندگانی نشئت گرفته که بزرگ شده اند، فرزند دارند و می خواهند عواطف و احساساتی مانند محافظت و اهمیت دادن به فرزندانشان را از طریق مدیوم منتخب خود منتقل کنند.
بازی هایی مانند The Last of Us ،Bioshock Infinite ،The Walking Dead و سایر عناوین مشابه را ببینید. در همین حال، به این خاطر که بسیاری از طراحان ارشد بازی ها زن نیستند، و به این خاطر که بسیاری از آنها که زن هستند معمولاً به انتخاب میان خانواده و شغل مجبور می شوند -چون تبعیض جنسیتی چرند است- داستان های مادر بودن گفته نمی شوند.

اگر چیزی درباره مادر بودن از بازی ها یاد گرفته باشم، این است که «تو حدوداً ۵ دقیقه بعد از زایمان می میری و آنقدر زنده می مانی تا بتوانی یادگاری یا نامه ای از خود به جای بگذاری که بعداً به انگیزه ای برای فرزندت برای رفتن به یک ماجراجویی بزرگ تبدیل می شود». تو کمتر از یک انسان پرورش داده شده و احساسی هستی و بیشتر به عنوان دستآویزی برای پلات داستانی استفاده می شوی.
احتمال آماری چنین اتفاقی، در ابعاد گسترده بسیار نگران کننده است: مادر الی را در The Last of Us داریم، مادر ایوی و جیکوب در Assassins's Creed Syndicate، مادر غرق شده در Brothers: A Tale of Two Sons، مادر پروتاگونیست در Fallout 3، بانو کامستاک قدیس در Bioshock Infinite (که وقتی به زندگی باز می گردد، به زنی حوری-مانند و به شکل کابوس واری کشنده تبدیل شده است) و... این لیست همینطور ادامه می یابد.
ممکن است فکر کنید مادرها نوعی پازل لاینحل در داستان سرایی هستند؛ بهتر است در همان ابتدا حذف شوند تا دیگر هیچکس به خود زحمت خلق یک کاراکتر مونث تمام و کمال ندهد.
اگر سخاوتمند باشیم، می توانیم بگوییم که بازی ها به صورت همیشگی، ساختارهای هندسی خود را از افسانه ها قرض گرفته اند (پرنس شجاعی که دوشیزه های زیبارو را نجات می دهد و چیزهایی از این دست) - و در این داستان های باستانی، مرگ مادران اتفاقی تحریک برانگیز و مشابه است. اما در عصر داستان سرایی پیچیده امروزی، این دلیل کافی نیست.

به عنوان مثال، درس دیگری که از بازی های ویدیویی گرفته ام این است که مادر بودن امری جنسی است، اما به شکلی خطرناک. بازی Dante's Inferno زنی برهنه و ۱۲ متری را نشان می دهد که کودکانی داس به دست را به سراغ دانته می فرستد. در بایوشاک، مادر پروتاگونیست، «رقاصی اگزوتیک» است که کودکانش را می فروشد و توسط معشوق اش به قتل رسیده است.
Bloodborne هم آریانا را دارد، بانوی شهوت رانی که به کودکانی هیولاوار جان می دهد که باید کشته شوند. اگر در عوض آریانا را به قتل برسانید، کفش هایش را دریافت می کنید که این توضیح ناخوشایند برایش ارائه شده: «معصوم و زیبا، در تناقض با صاحب اش».
بسیاری از بازی ها این ذهنیت غیرقابل تحمل و پاک دینانه را نمایش می دهند که مادرها باید از لحاظ جنسی عفیف باشند و بنابراین هرچیزی که جنسیت و مادر بودن را ترکیب می کند، چیزی بد و خطرناک است.
نوعی وسواس ترسناک درباره فاسد بودن مادرانگی وجود دارد که تسلیم ترس فرویدی از زنان به عنوانی ماهیتی خفقان آور و ضعیف شده است. از زمانی که زنان وجود داشته اند، این ترس هم وجود داشته است؛ ترس از اینکه آنها موجوداتی «هیولاوار» هستند - یعنی غیرقابل پیش بینی، پر هرج و مرج، غیرقابل اعتماد؛ در یک ثانیه دلبری می کنند و در ثانیه بعدی به عفریته هایی تند زبان تبدیل می شو

حتی حالا، این استعاره در قالب جوک های مربوط به قاعدگی و Manic Pixie Dream Girls (تیپی شخصیتی در برخی فیلم های سینمایی که دخترانی با نوعی دمدمی مزاجی غیرعادی را تصویر می کنند) ادامه یافته و کاراکترهای مونث بازی های ویدیویی هم بسیار خندان و دوست داشتنی به نظر می رسند تا اینکه در یک حرکت چرخشی، لگدی حواله صورت تان می کنند.
ترس از بدن به هنگام بارداری را نیز به ماجرا اضافه کنید تا همه چیز به آشوب کشیده شود. سری فیلم های Alien را به عنوان مثال در نظر بگیرید، فرنچایزی چند میلیون دلاری که براساس ایده «تولد، حال به هم زن است» ساخته شده است.
شاید مسئله بدی نباشد که مادر بودن به ندرت در بازی های ویدیویی نمایش داده شده است. به نقش مادر در تمام سری بازی پوکمون نگاه کنید؛ شخصیتی که در خانه و در شهری بن بست گیر افتاده، شوهرش یا گم شده یا برای کار به شهری دیگر رفته، پسر ۱۰ ساله اش تمام روز برای شکار موجوداتی کوچک از خانه بیرون می رود و تنها زمانی باز می گردد که از مادرش پول می خواهد. یک شخص نمی تواند به صورت موثر جای خود را به دستگاه ATM بدهد.
خوشبختانه چندین مثال خوب و جالب درباره مادر بودن در چند بازی ویدیویی به چشم می خورد. Child of Light در حالی شروع می شود که مادر پروتاگونیست در حال مرگ است اما داستان درباره ارتباط او با پدرش نیست، بلکه «آرورا» را در حالی نشان می دهد که در جهانی افسانه ای و جادویی، به دنبال برقراری ارتباط با مادر عزیزش است که حالا تبدیل به ملکه نور شده.

جویس پرایس، مادر کلویی در بازی Life is Strange نگرانی ها و انگیزه های خودش را دارد، در یک رستوران کار می کند تا به دختر بحران زده خود کمک کند و ارتباطش را با شوهر مغرورش حفظ نماید. بازی ادونچر Richard & Alice درباره تقلای مادری است که می خواهد پسرش را در جهانی پادآرمان شهری پرورش دهد.
در بازی Night in the Woods، مادر مِی، کارش را به عنوان مادری شروع می کند که در داخل خانه می ماند و با پروتاگونیست تعامل دارد، اما به مرور زمان مشخص می شود شخصیتی پیچیده داشته و به شدت به دخترش علاقه مند است؛ حتی با وجود عصبانیتی که مِی نسبت به او بروز می دهد.
اما هنوز به نظر می رسد که مادرها اجازه ندارند مثل پدرها، در نقش شخصیت اصلی بازی های ویدیویی ظاهر شوند. این اعتقاد مداوم وجود دارد که مادرها نقش شان مشخص است و در همین حال مردان می توانند بدون اینکه تبدیل به انگیزه ای تراژیک در پلات داستانی شوند، جهان را نجات دهند یا خانه را ترک کنند.
ماجراجویی، مجازات را به همراه می آورد، درست مانند مادر لارا کرافت، آملی کرافت که یا با لمس شمشیری نفرین شده می میرد یا هواپیمایش سقوط می کند.
در اکثر موارد، تصور می شود که بازیکن، مذکر است و به همین خاطر، تنها ارتباط او با مادران، داشتن یک مادر یا ازدواج با یک مادر است. حتی شخصیت Bayonetta که یکی از مثال های واضح مادر بودن پروتاگونیست است، در واقع دارد برای ورژنی جوان تر از خودش مادری می کند که حساب نمی آید.

و بنابراین من از شما طراحان بازی، نویسندگان بازی و بله، حتی شما مدیران -خصوصاً مدیران- که در راس استودیو نشسته اید و تصمیمات مهمی مانند تاریخ عرضه و قیمت بسته های الحاقی می گیرید می خواهم که بازی هایی درباره مادران بسازید. صرفاً یک بازی درباره مادر خودتان نسازید، بازی ای بسازید که برای تمام طیف مناسب باشد.
با بهتر از این: مادرها را استخدام کنید و بگذارید داستان هایشان را برایتان بگویند. حتی اگر این چشم انداز برایتان مانند ترسی غیرطبیعی به نظر می رسد، طیف گسترده ای از داستان های همذات پندارانه برای کشف وجود دارد و بازاری دست نخورده که آنها را می خرند. هرچه نباشد بخش اعظمی از مشتریان شما یا فرزند داشته اند یا در آینده خواهند داشت - و بسیاری از آنها به محض تولد فرزندشان، توسط شیاطین کشته نمی شوند.
- 9
- 6